چند مرثیهٔ دیگر
بند اول : در کربلا چو محشر کبری شد آشکار بند دوم : میزان حُسن و عشق چو با هم قرین فتاد بند سوم : چون کاروان عشق به دشت بلا گذشت بند چهارم : شیران کارزار و امیران روزگار بند پنجم : بر زخمهای پیکرت ار، اشک مرهم است بند ششم : بیا به دانه ی اشک این زمان معامله کن بند هفتم : عشق آن بود، که از تو تویی را به در کند بند هشتم : چون شهسوار عشق به دست بلا رسید بند نهم : ای خاک کربلا تو به از مشک و عنبری بند دهم : ای کرب و بلا منزل جانان من استی