گنجور

بند ششم

بیا به دانه ی اشک این زمان معامله کن
به ماتم شه دین پای دل پر آبله کن
به روز حشر که هر کرده را دهند جزا
اگر بهشت ندادندت از حسین گله کن
مگو بهشت کجا ما کجا و شاه کجا
بریز اشک روان یکدو روز حوصله کن
ولی نه شرط محبّت بود که بهر حسین
بگویمت به بهشت اشک خود مبادله کن
بریز اشک و مخواه از حسین غیر حسین
زهرچه دل به حسین بند و خویش یکدله کن
گرت ز هر مژه خون قطره قطره جاری نیست
نظر به خنجر و شمر و به تیر حرمله کن
ز یاد، می نرود چون حسین به زینب گفت
ز موی خویش تو درپای صبر سلسله کن
شوی چو مرحله پیما به سوی کوفه و شام
تو خویش قافله سالار اهل قافله کن
بلامبین و ولا را ببین که حضرت دوست
به خون بهاست تو خود دیده باز بر صله کن
کنونکه کعبه ی مقصود کبریا شده ایم
صفای حق بنگر با نشاط هروله کن
به گوش جان حسین ناگهان رسید پیام
که زودتر، به لقا کوش و ترک مشغله کن
گذشت وقت زوال و رسید وقت بقا
تو جان خویش به جانان خود معامله کن
که ما از آنِ تو هستیم و خونبهای توایم
تو هرچه خواهی در کار ما مداخله کن
«وفایی» آنچه نوشتی تو در صحیفه ی عمر
به غیر صفحه ی عشقش تمام باطله کن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا به دانه ی اشک این زمان معامله کن
به ماتم شه دین پای دل پر آبله کن
هوش مصنوعی: بیایید در این لحظه با اشک‌های خود معامله کنیم و در سوگ دین، دل‌مان را پر از غم و درد کنیم.
به روز حشر که هر کرده را دهند جزا
اگر بهشت ندادندت از حسین گله کن
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمانی که به هر کس پاداش اعمالش داده می‌شود، اگر به تو بهشت نرسید، باید از حسین شکایت کنی.
مگو بهشت کجا ما کجا و شاه کجا
بریز اشک روان یکدو روز حوصله کن
هوش مصنوعی: نگو بهشت کجاست و ما کجاییم و شاه کجا است؛ فقط چند روز صبر کن و اشک‌هایت را بریز.
ولی نه شرط محبّت بود که بهر حسین
بگویمت به بهشت اشک خود مبادله کن
هوش مصنوعی: اما شرط عشق این نیست که برای حسین فقط بگویم. بلکه باید اشک‌های خود را به خاطر او در بهشت تبادل کنم.
بریز اشک و مخواه از حسین غیر حسین
زهرچه دل به حسین بند و خویش یکدله کن
هوش مصنوعی: خود را از هر چیز دیگری جز حسین دور کن و تمام احساسات و اشک‌هایت را برای او خرج کن. به حسین وابسته باش و با تمام وجود به او ایمان داشته باش.
گرت ز هر مژه خون قطره قطره جاری نیست
نظر به خنجر و شمر و به تیر حرمله کن
هوش مصنوعی: اگر از هر مژه‌ات قطره‌قطره خون بریزد، به چشمان خنجر، شمر و تیر حرمله نگاه کن.
ز یاد، می نرود چون حسین به زینب گفت
ز موی خویش تو درپای صبر سلسله کن
هوش مصنوعی: این بیت به بیان پیوند عاطفی و وفاداری اشاره دارد. حسین به زینب می‌گوید که در برابر مشکلات و چالش‌ها صبر را به عنوان یک رشته و زنجیره محکم در دست داشته باشد، گویی که از موی او، به عنوان نشانه‌ای از پیوند و ارتباط، به این صبر و استقامت متصل است. این بیان به نوعی از قدرت و استقامت در مواجهه با سختی‌ها و تقدیر می‌گوید.
شوی چو مرحله پیما به سوی کوفه و شام
تو خویش قافله سالار اهل قافله کن
هوش مصنوعی: به هنگام حرکت به سوی کوفه و شام، خودت را به عنوان رهبر و هدایت‌کننده کاروان معرفی کن و آن را به سمت هدف هدایت کن.
بلامبین و ولا را ببین که حضرت دوست
به خون بهاست تو خود دیده باز بر صله کن
هوش مصنوعی: دیدن بلا و گرفتاری‌ را ببین که معشوق، از این درد و رنج به قیمت خون جان می‌دهد. خودت هم با دقت بیشتری به موضوع نگاه کن و نسبت به آن که به تو نزدیک است، توجه کن.
کنونکه کعبه ی مقصود کبریا شده ایم
صفای حق بنگر با نشاط هروله کن
هوش مصنوعی: اکنون که به هدف بزرگ و والا دست یافته‌ایم، زیبایی و صفای خدا را تماشا کن و با شادی و نشاط به سوی آن حرکت کن.
به گوش جان حسین ناگهان رسید پیام
که زودتر، به لقا کوش و ترک مشغله کن
هوش مصنوعی: پیام ناگهانی و ویژه‌ای به حسین رسید که به او می‌گفت زودتر به ملاقات بشتابد و از امور دیگر دست بکشد.
گذشت وقت زوال و رسید وقت بقا
تو جان خویش به جانان خود معامله کن
هوش مصنوعی: زمانی که دوران زوال و نابودی سپری شد و دوران بقا و زندگی فرا رسید، تو باید جان و نفس خود را با معشوق و محبوبت معامله کنی و خود را به او بسپاری.
که ما از آنِ تو هستیم و خونبهای توایم
تو هرچه خواهی در کار ما مداخله کن
هوش مصنوعی: ما به تو وابسته‌ایم و برای تو ارزشمندیم. تو می‌توانی هر طور که می‌خواهی در زندگی ما دخالت کنی.
«وفایی» آنچه نوشتی تو در صحیفه ی عمر
به غیر صفحه ی عشقش تمام باطله کن
هوش مصنوعی: هر چیزی را که در زندگی به عنوان وفا نوشته‌ای، به جز عشق، بی‌ارزش و بی‌فایده بدان.