گنجور

بند دهم

ای کرب و بلا منزل جانان من استی
یعنی تو مقام شه گل پیرهن استی
خود گلشن طاهایی و باغ گل زهرا
کاینسان چمن اندر چمن از یاسمن استی
زان پیکر زیبا که به خاک تو دفین است
تا چشم کند کار پر از نسترن استی
این نکهت سیب از تو از آن سیب بهشتی است
یا بسکه نهان در تو ز سیب ذقن استی
صد طعنه زند خاک تو بر حقّه ی یاقوت
پر خون بسی اندر تو ز دُرج دهن استی
گلزار و چمن را نشنیدیم غم اندوز
چون است که خون گلشن و بیت الحزن استی
ای کرب و بلا این چه جلال است که نامت
با نام حسین در همه جا مقترن استی
بس طُرّه ی مشکین به تو از اکبر و اصغر
بس جُعد معنبر به تو از مرد و زن استی
بس زلف خم اندر خم و دلهای شکسته
کاندر تو نهان است شکن در شکن استی
از نافه ی پرخون غزالان حجازی
خود غیرت تاتار و خطا و ختن استی
خون جگر و پاره ی دل بس به تو آغشت
خاک و گِل تو رشک عقیق یمن استی
هفتاد و دو تن در تو همه سیم تنانند
بر هر یک از ایشان نگرم بی کفن استی
بهر جگر تشنه لبان تا به قیامت
هر صبح نسیم سحری بادزن استی
شور دگرت باز به سر هست «وفایی»
این باده که خوردی مگر از قعر دن استی
گر شور حسین بر سر تو نیست پس از چیست
این شهد که امروز ترا در سخن استی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کرب و بلا منزل جانان من استی
یعنی تو مقام شه گل پیرهن استی
هوش مصنوعی: ای سرزمین کربلا، تو محل محبوب من هستی، یعنی تو جایگاه اصلی و روحانی شهید گل هستی، که همیشه یاد و نام او در دل‌ها باقی است.
خود گلشن طاهایی و باغ گل زهرا
کاینسان چمن اندر چمن از یاسمن استی
هوش مصنوعی: تو همان بهشت و باغ گل هستی که در آن گل‌های یاسمن می‌رویند و زیبایی‌های آنِ تو و خانواده‌ات است.
زان پیکر زیبا که به خاک تو دفین است
تا چشم کند کار پر از نسترن استی
هوش مصنوعی: از آن بدن زیبا که در خاک تو آرام گرفته است، تا زمانی که چشم می‌زند، کارش به زیبایی و شکوفایی نسترن مربوط می‌شود.
این نکهت سیب از تو از آن سیب بهشتی است
یا بسکه نهان در تو ز سیب ذقن استی
هوش مصنوعی: این رایحه سیب که از تو به مشام می‌رسد، آیا مربوط به سیب بهشتی است، یا اینکه این عطر ناشی از سیب پنهان در وجود توست؟
صد طعنه زند خاک تو بر حقّه ی یاقوت
پر خون بسی اندر تو ز دُرج دهن استی
هوش مصنوعی: خاک تو به اندازه‌ای با ارزش است که حتی توهین‌های زیادی به آن می‌شود. در واقع، تو در خود بسیاری از زیبایی‌ها و رازها نهفته‌ای.
گلزار و چمن را نشنیدیم غم اندوز
چون است که خون گلشن و بیت الحزن استی
هوش مصنوعی: در گلزار و چمن خبری از اندوه نمی‌شنویم، زیرا که در اینجا، دلیلی برای غم نیست و فضای شادی و زیبایی خود را دارد، اما همواره یادآور آن هستیم که اینجا پیکر گلشن و محلی برای اندوه نیز می‌تواند باشد.
ای کرب و بلا این چه جلال است که نامت
با نام حسین در همه جا مقترن استی
هوش مصنوعی: ای کرب و بلا، چه شکوه و عظمت داری که نام تو همیشه همراه نام حسین است و در هر جا یاد تو به یاد او می‌آید.
بس طُرّه ی مشکین به تو از اکبر و اصغر
بس جُعد معنبر به تو از مرد و زن استی
هوش مصنوعی: بسیاری از پیچ و تاب‌های زیبا و دل‌نواز به تو از زیبایی‌های بزرگ و کوچک می‌رسد، و فاصله‌های معنوی به تو از جنس مردان و زنان وجود دارد.
بس زلف خم اندر خم و دلهای شکسته
کاندر تو نهان است شکن در شکن استی
هوش مصنوعی: زلف‌های پیچیده و درهم تو باعث دل‌شکستگی‌های بسیاری شده است. به طوری که در دل‌های ما، درد و رنجی نهفته است که نشانه‌ای از آن را در خود تو می‌توان دید.
از نافه ی پرخون غزالان حجازی
خود غیرت تاتار و خطا و ختن استی
هوش مصنوعی: غزالان حجازی از زیبایی و شور جوانی سرشارند و این احساسات به من انگیزه می‌دهد، اما در عین حال ذاتی از غیرت و افتخار و فرهنگ تاتار را نیز درون خود دارم.
خون جگر و پاره ی دل بس به تو آغشت
خاک و گِل تو رشک عقیق یمن استی
هوش مصنوعی: آغوش خاک و گل با درد و رنج و اشک دل من آمیخته شده است و تو مانند سنگ قیمتی یمن، زیبایی و ارزش خاصی داری.
هفتاد و دو تن در تو همه سیم تنانند
بر هر یک از ایشان نگرم بی کفن استی
هوش مصنوعی: در تو هفتاد و دو نفر هستند که همگی زره‌پوش و آماده نبردند. اما وقتی به هر یک از آن‌ها نگاه می‌کنم، می‌بینم که بدون کفن هستند و این نشان می‌دهد که هنوز آماده دفاع نشده‌اند.
بهر جگر تشنه لبان تا به قیامت
هر صبح نسیم سحری بادزن استی
هوش مصنوعی: برای لب‌های تشنه و دل‌های سوخته، تا پایان دنیا هر صبح، نسیم سحری مانند بادبزنی خنک‌کننده است.
شور دگرت باز به سر هست «وفایی»
این باده که خوردی مگر از قعر دن استی
هوش مصنوعی: شور و حال جدیدی در تو به وجود آمده است، «وفایی»، انگار این می که نوشیده‌ای از اعماق دنیاست.
گر شور حسین بر سر تو نیست پس از چیست
این شهد که امروز ترا در سخن استی
هوش مصنوعی: اگر شور و هیجان حسین در دلت نیست، پس این شیرینی کلامی که امروز داری از چیست؟