گنجور

صحیفهٔ هفتم در ذکر سایر عوام

۶۶۴- مولانا احمدی : سر دفتر ظرفای عالم و در اشعار مضحک مقبول عرب و عجم است مضامین کثیر را در اندک عبارت فصیحی بروجهی که بغیر از خودش دیگری فهم نمیتواند کرد درج کرده و به منصه ظهور میرسانیده است . از جمله این بیت در هجو سلطان احمد کوسه سمرقندی املا کرده ۶۶۵- مولانا قاسم قربنو : از چپانیان شهر هرات است و بسیار بی قید و لاابالی است مردم شهر با او هزل های قبیح میکنند و او نیز در تعرض و دشنام پای کمی ندارد و در محلی که من در هرات بودم شعرا این غزل مولانا جامی را جواب میگفتند که : ۶۶۶- مولانا حسن زار ناتوان : از شیخ زاده های سپهسالار مالک است و مزار مذکور در چهارده من اعمال طبس گیلک است . بزعم مردم آنجا یکی از اصحاب رسول صعلم، مدفون است و العلم عندالله تعالی، اما مولانای مذکور مردکی سخت جان سگ پای است پای پیاده از طبس بعراق آمده جهت مهم سازی و با امرا و وزراء واردوی معلی بجهت ابرام آشنا شد، تا مهم او ساختند، چون اوقات او در خانه های مردم بهتر از خانه خودش میگذرد حالا دوازده سال شد که مهم سازی کرده اما در اردو ساکن است و با اینهمه خوبی سلیقه (!) دعوی شاعری نیز میکند قصیده ای گفته بود در شکایت اهالی طبس که مطلعش اینست : ۶۶۷- مولانا بیره : مرد بله و ساده است و بغایت از وادی شاعری بدور افتاده خوبی اش آنکه از قم است و حسن پوش، معایب آن مردم فاش گفته چنانکه میفرماید : ۶۶۸- مولانا کرمانی : از شعرای عجیب و بلغای غریب است چه، در شعری که شکایت اهل کرمان گفته رتبه سخن او معلوم میشود : ۶۶۹- مولانا استاد نوری قفل گر : از بزرگان زمان و نوادر دوران است! در آن صنعت بمرتبه ای ماهر بود که دوازده قفل از فولاد ساخته بود که درون پوست پسته می گنجید! و همه را کلید بود . ۶۷۰- مولانا ظهوری کرمانی : مردی درویش و عامی است و فقیر است این مطلع از اوست : ۶۷۱- مولانا ساکنی قمی : ولد انصاری بود از عدم فضیلت به حمامی گری قیام میکرد این مطلع از اوست : ۶۷۲- مولانا شمالی کاشانی : قصه خوان و مداح و خواص گوست، و در شاعری نیز دخل میکند این مطلع از اوست : ۶۷۳- تزریقی اردبیلی : در شماخی بدلالی اوقات میگذراند و شعرهای بی مزه میگوید، این مطلع از اوست :