۶۶۹- مولانا استاد نوری قفل گر
از بزرگان زمان و نوادر دوران است! در آن صنعت بمرتبه ای ماهر بود که دوازده قفل از فولاد ساخته بود که درون پوست پسته می گنجید! و همه را کلید بود .
بعد از هفتاد سال بخاطر شریف ایشان رسید که شاعر می باید شد، بنیاد شاعری کرد و با وجود آنکه شعر او ناموزون است و معنی هم ندارد، این مطلع زاده ی طبع لطیف ایشانست (!)
تا زر گرفته دیر و آه نیلم و وایلو
خوش گنبدی است گنبد نقاش دل
و در جواب این مطلع خواجه حافظ که فرموده :
در صفاهان سر بچرخ و پا بگل
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
استاد مذکور این مطلع فرموده اند : (!)
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو
کره تند فلک دیدم و او در تک و دو
در محل خواندن مصرع ثانی بهر دو دست دامن خود را گرفته می جنبانید، چنانکه باسب گریخته جو در دامن کرده نمایند تا آرام گیرد و نگریزد!
۶۶۸- مولانا کرمانی: از شعرای عجیب و بلغای غریب است چه، در شعری که شکایت اهل کرمان گفته رتبه سخن او معلوم میشود :۶۷۰- مولانا ظهوری کرمانی: مردی درویش و عامی است و فقیر است این مطلع از اوست :
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از بزرگان زمان و نوادر دوران است! در آن صنعت بمرتبه ای ماهر بود که دوازده قفل از فولاد ساخته بود که درون پوست پسته می گنجید! و همه را کلید بود .
هوش مصنوعی: او از بزرگترین افراد زمان خود و از نادرههای دوران بود! در هنر خود به قدری مهارت داشت که دوازده قفل از فولاد ساخت که همه آنها درون پوست پسته جا میشدند! و برای هر یک کلید مخصوص داشت.
بعد از هفتاد سال بخاطر شریف ایشان رسید که شاعر می باید شد، بنیاد شاعری کرد و با وجود آنکه شعر او ناموزون است و معنی هم ندارد، این مطلع زاده ی طبع لطیف ایشانست (!)
هوش مصنوعی: پس از گذشت هفتاد سال، به خاطر شخصیت برجستهاش به این نتیجه رسید که باید شاعر شود. او شروع به سرودن شعر کرد و با اینکه اشعارش ناموزون و بیمعنی است، این ابیات نشانهای از ذوق لطیف اوست.
تا زر گرفته دیر و آه نیلم و وایلو
خوش گنبدی است گنبد نقاش دل
هوش مصنوعی: تا زمانی که زر و ثروت را بدست آورم و درد و رنج را احساس نکنم، دنیای زیبا و رنگارنگ واقعی را که در دل دارم، واقعی نخواهد بود.
و در جواب این مطلع خواجه حافظ که فرموده :
هوش مصنوعی: و در پاسخ به این آغاز شعر خواجه حافظ که فرموده است:
در صفاهان سر بچرخ و پا بگل
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
هوش مصنوعی: در اصفهان به گشت و گذار بپرداز و قدم بزن. در دنیای زیبایی که مشاهده میکنی، زمین سبز رنگی را دیدم و در کنار آن، ماه نو مانند داس درخشان است.
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو
کره تند فلک دیدم و او در تک و دو
هوش مصنوعی: به یاد کشتهشدهی خود افتادم و در زمان برداشت، ستارههای شتابان آسمان را دیدم و او در تلاش و حرکت بود.
در محل خواندن مصرع ثانی بهر دو دست دامن خود را گرفته می جنبانید، چنانکه باسب گریخته جو در دامن کرده نمایند تا آرام گیرد و نگریزد!
هوش مصنوعی: در هنگام خواندن بیت دوم، او به دو دستش دامن خود را گرفته و آن را به آرامی تکان میدهد، مانند اینکه در حال گرفتن آرامش است و میخواهد کسی یا چیزی از او دور نشود.