۶۶۵- مولانا قاسم قربنو
از چپانیان شهر هرات است و بسیار بی قید و لاابالی است مردم شهر با او هزل های قبیح میکنند و او نیز در تعرض و دشنام پای کمی ندارد و در محلی که من در هرات بودم شعرا این غزل مولانا جامی را جواب میگفتند که :
مطلع
و او در این غزل هجو یاران کرد و غزل را در هجو شعرای زمان طوری گفت . این ابیات از آن غزل است :
داده است غمت بیخودی دیگرم امروز
دیوانه و آشفته دل و ابترم امروز
در پیش رقیب تو ز سگ کمترم امروز
تا نشنوم آواز هلالی و نه بینم
کورم چو زلالی و چو قوسی کرم امروز
حیدر که بهر کوچه دویدی بکلوخی
در میان غزل این بیت او خوب واقع شده و مراد از ایراد این غزل همین بیت است :
در خانه خود ره ندهد حیدرم امروز
فردا نکنم آرزوی سایه طوبی
۶۶۴- مولانا احمدی: سر دفتر ظرفای عالم و در اشعار مضحک مقبول عرب و عجم است مضامین کثیر را در اندک عبارت فصیحی بروجهی که بغیر از خودش دیگری فهم نمیتواند کرد درج کرده و به منصه ظهور میرسانیده است . از جمله این بیت در هجو سلطان احمد کوسه سمرقندی املا کرده۶۶۶- مولانا حسن زار ناتوان: از شیخ زاده های سپهسالار مالک است و مزار مذکور در چهارده من اعمال طبس گیلک است . بزعم مردم آنجا یکی از اصحاب رسول صعلم، مدفون است و العلم عندالله تعالی، اما مولانای مذکور مردکی سخت جان سگ پای است پای پیاده از طبس بعراق آمده جهت مهم سازی و با امرا و وزراء واردوی معلی بجهت ابرام آشنا شد، تا مهم او ساختند، چون اوقات او در خانه های مردم بهتر از خانه خودش میگذرد حالا دوازده سال شد که مهم سازی کرده اما در اردو ساکن است و با اینهمه خوبی سلیقه (!) دعوی شاعری نیز میکند قصیده ای گفته بود در شکایت اهالی طبس که مطلعش اینست :
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از چپانیان شهر هرات است و بسیار بی قید و لاابالی است مردم شهر با او هزل های قبیح میکنند و او نیز در تعرض و دشنام پای کمی ندارد و در محلی که من در هرات بودم شعرا این غزل مولانا جامی را جواب میگفتند که :
هوش مصنوعی: چپانیان اهل شهر هرات هستند و بسیار بیقید و لاابالی به نظر میرسند. مردم شهر با آنها شوخیهای ناخوشایند میکنند و آنها هم در سرزنش و دشنام کم نمیآورند. در جایی که من در هرات بودم، شاعران به غزل مولانا جامی پاسخ میدادند.
و او در این غزل هجو یاران کرد و غزل را در هجو شعرای زمان طوری گفت . این ابیات از آن غزل است :
هوش مصنوعی: او در این شعر به تمسخر یاران خود پرداخته و شعر را به شکلی انتقادی درباره شاعران زمان خود سروده است. این اشعار بخشی از آن غزل هستند:
داده است غمت بیخودی دیگرم امروز
دیوانه و آشفته دل و ابترم امروز
هوش مصنوعی: امروز به خاطر غم تو، دیگر هیچ چیز در من سرجای خودش نیست. دیوانه و بیقرار و ناتمام شدهام.
در پیش رقیب تو ز سگ کمترم امروز
تا نشنوم آواز هلالی و نه بینم
هوش مصنوعی: امروز در برابر رقیب تو حتی از یک سگ هم کمترم، زیرا از شنیدن صدای هلالی و دیدن او محرومم.
کورم چو زلالی و چو قوسی کرم امروز
حیدر که بهر کوچه دویدی بکلوخی
هوش مصنوعی: من احساس میکنم که امروز به خاطر حیدر که در کوچهها دوید، دچار ضعف و ناتوانی شدهام. انگار که در یک محیط شفاف و زلال هستم، اما همچنان نابینا و بیخبر از اطرافم.
در میان غزل این بیت او خوب واقع شده و مراد از ایراد این غزل همین بیت است :
هوش مصنوعی: در میان شعر، این بیت به خوبی قرار گرفته و منظور از ایراد این شعر، همین بیت است.
در خانه خود ره ندهد حیدرم امروز
فردا نکنم آرزوی سایه طوبی
هوش مصنوعی: حیدر امروز در خانهاش کسی را راه نمیدهد و من هم آرزومند سایه درخت طوبی نیستم که فردا به آن فکر کنم.