گنجور

مناجات نامه

مناجات شمارهٔ ۱ : یا رب! دل پاک و جان آگاهم ده مناجات شمارهٔ ۲ : الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان. مناجات شمارهٔ ۳ : الهی ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مومنان را گواهی، چه عزیز است آن کس که تو خواهی. مناجات شمارهٔ ۴ : الهی! ای خالق بی‌مدد و ای واحد بی‌عدد! ای اول بی‌هدایت و ای آخر بی‌نهایت! ای ظاهر بی‌صورت و ای باطن بی‌سیرت! ای حی بی‌ذلت! ای مُعطی بی‌فطرت و ای بخشندهٔ بی‌منت! ای دانندهٔ رازها! ای شنونده آوازها! ای بینندهٔ نمازها! ای شناسندهٔ نام‌ها! ای رسانندهٔ گام‌ها! ای مُبّرا از عوایق! ای مطلع بر حقایق! ای مهربان بر خلایق! عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر؛ و بر عیب‌های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر، از بنده خطا آید و زَلَّت و از تو عطا آید و رحمت. مناجات شمارهٔ ۵ : الهی! ای کامکاری که دل دوستان در کنف توحید توست و ای کارگزاری که جان بندگان در صدف تقدیر توست! ای قهاری که کس را به تو حیلت نیست! ای جباری که گردنکشان را با تو روی مقاومت نیست! ای حکیمی که روندگان تو را از بلای تو گریز نیست! ای کریمی که بندگان را غِیر از تو دست آویز نیست! نگاه دار تا پریشان نشویم و در راه آر تا سرگردان نشویم. مناجات شمارهٔ ۶ : الهی در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مکانی، نه کس بتو ماند و نه به کسی مانی، پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده بچیزی است که تو آنی. مناجات شمارهٔ ۷ : الهی! کجا بازیابم آن روز که تو مرا بودی و من نبودم؟ تا باز به آن روز رسم میان آتش و دودم. اگر به دو گیتی آن روز یابم بر سودم و اگر بودِ خود را یابم به نبودِ خود خشنودم. مناجات شمارهٔ ۸ : الهی! از آن چه نخواستی چه آید؟ و آن را که نخواندی کی آید؟ نا کشته را از آب چیست؟ و ناخوانده را جواب چیست؟ تلخ را چه سود اگرش آب خوش در جوار است؟ و خار را چه حاصل از آن که بوی گل در کنار است؟ مناجات شمارهٔ ۹ : الهی! هر که تو را شناخت و علم مهر تو افراخت، هر چه غیر از تو بود بینداخت. مناجات شمارهٔ ۱۰ : الهی! هر که تو را شناسد، کار او باریک و هر که تو را نشناسد، راه او تاریک. تو را شناختن از تو رستن است و به تو پیوستن از خود گذشتن است.