مفردات
شمارهٔ ۱ : به غیر از وصل نبود چارهای هجر عزیزان را شمارهٔ ۲ : شکاف سینه رهبر شد به دل غمهای عالم را شمارهٔ ۳ : رخ مپوش از من سرت گردم که چون شمع سحر شمارهٔ ۴ : مردم از هجر و همان در پی آزار منست شمارهٔ ۵ : بنگر که یار خاطر ما شاد میکند شمارهٔ ۶ : تو که خفتهای به راحت دل تو خبر ندارد شمارهٔ ۷ : دلبر آن به که به آزار دلم شاد کند شمارهٔ ۸ : در لجهای که هیچ نشان از کران نبود شمارهٔ ۹ : نگفتم غنچه دل هرگزم خندان نخواهد شد شمارهٔ ۱۰ : به این ذوق گرفتاری که من دارم زهی حسرت