گنجور

قالبهای نو

احتیاج : هر گناهی، که آدمی عمدا به عالم می‌کند به نام عشق وطن : «با عشق وطن مندرجات ذیل را در اینجا ثبت می‌نمایم، شاید بعد از من یادگار بماند و موجب آمرزش روح من باشد باید دانست: این ابیات فقط و فقط اثر احساسات ناشیه از معاهده دولتین انگلستان و ایران است که از طبع من تراوش کرده و این نبوده مگر این قرارداد در ذهن این بنده جز «یک معامله فروش ایران به انگلستان!» طور دیگر تلقی نشده! این است که با اطلاع از این مسئله شب و روز در وحشتم، هرگاه راه می‌روم، فرض می‌کنم که روی خاکی قدم برمی‌دارم که تا دیروز مال من بوده و حال ازآن دیگری است! هر وقت آب می‌خورم می‌دانم این آب . . . الخ. از اینرو هر لحظه نفرینی به مرتکب این معامله می‌گفتم، تقریبا قصیده‌ها ،غزل‌ها و مقاله‌ها در این خصوص تهیه کرده ولی چون هیچکس پیرامونم برای ثبت و حفظ آنها نبوده، تقریبا تمام آنها از یاد رفت، بی‌آنکه اثری کرده باشد. فقط ابیات زیر است که از میان آنها به خاطرم مانده.»: در نکوهش روزگار : آسمانت فتنه‌بار است و زمینت فتنه‌زار سرگذشت تأثرآور شاعر : در منتهاالیه خیابان، بود پدید ای کلاه نمدی ها! : شهر فرنگ است ای کلانمدی‌ها! مرگ دختر ناکام : زمان نزع هجده ساله عاشق دختری دیدم عید نوروز : در تکاپوی غروب است، ز گردون خورشید