برگردان به زبان ساده
«با عشق وطن مندرجات ذیل را در اینجا ثبت مینمایم، شاید بعد از من یادگار بماند و موجب آمرزش روح من باشد باید دانست: این ابیات فقط و فقط اثر احساسات ناشیه از معاهده دولتین انگلستان و ایران است که از طبع من تراوش کرده و این نبوده مگر این قرارداد در ذهن این بنده جز «یک معامله فروش ایران به انگلستان!» طور دیگر تلقی نشده! این است که با اطلاع از این مسئله شب و روز در وحشتم، هرگاه راه میروم، فرض میکنم که روی خاکی قدم برمیدارم که تا دیروز مال من بوده و حال ازآن دیگری است! هر وقت آب میخورم میدانم این آب . . . الخ. از اینرو هر لحظه نفرینی به مرتکب این معامله میگفتم، تقریبا قصیدهها ،غزلها و مقالهها در این خصوص تهیه کرده ولی چون هیچکس پیرامونم برای ثبت و حفظ آنها نبوده، تقریبا تمام آنها از یاد رفت، بیآنکه اثری کرده باشد. فقط ابیات زیر است که از میان آنها به خاطرم مانده.»:
هوش مصنوعی: با عشق به سرزمینم، مطالب زیر را در اینجا ثبت میکنم، شاید بعد از من یادگاری بماند و باعث آمرزش روح من شود. باید فهمید که این اشعار تنها نتیجه احساسات ناشی از توافق بین دولتهای انگلستان و ایران است که از دل من برآمده و برای من، این قرارداد جز «فروش ایران به انگلستان» معنای دیگری نداشته است! به این خاطر، با آگاهی از این موضوع، هر روز و شب در اضطراب هستم. هر بار که قدم بر میدارم، فکر میکنم روی خاکی راه میروم که تا دیروز متعلق به من بوده و حالا برای دیگری است! هر وقت که آب میخورم، میدانم که این آب . . . و همین طور. به همین دلیل، هر لحظه نفرینی به افرادی که این معامله را انجام دادند میفرستم. مدتهاست که اشعار و مقالات مختلفی در این زمینه نوشتهام، ولی چون کسی را نداشتم که آنها را ثبت و حفظ کند، بیشتر آنها فراموش شدهاند و اثری از آنها باقی نمانده است. تنها ابیات زیر است که از میان آنها در ذهنم باقی ماندهاند.
هرچه من ز اظهار راز دل، تحاشی میکنم
بهر احساسات خود، مشکلتراشی میکنم
هوش مصنوعی: هرچقدر که سعی میکنم از گفتن احساسات و رازهای دلم دوری کنم، در واقع خودم را بیشتر با مشکل روبرو میکنم.
ز اشک خود بر آتش دل، آبپاشی میکنم
باز طبعم بیشتر، آتشفشانی میکند
هوش مصنوعی: با اشکهای خود روی آتش دلم آب میریزم، اما این کار باعث میشود که آتش درونم بیشتر شعلهور شود.
ز انزلی تا بلخ و بم را، اشک من گل کرده است
غسل بر نعش وطن، خونابه دل کرده است
هوش مصنوعی: از انزلی تا بلخ و بم، اشکهای من زمین را پوشانده است. در حالی که بر پیکر وطن غسل میکنم، دلام از غم و خون جریحهدار شده است.
دل دگر پیرامن دلدار را، ول کرده است
بر زوال ملک دارا، نوحهخوانی میکند
هوش مصنوعی: دل دیگر به دور و بر معشوق نمیچرخد و از خوشیها و نعمتهای دنیا فاصله گرفته است، حالا در فراق او به سوگواری و نالهسرایی مشغول است.
دست و پای گله با دست شبانشان بستهاند
خوانی اندر ملک ما، از خون خلق آرستهاند
هوش مصنوعی: گله را زیر نظر شبانانشان نگه داشتهاند و در این سرزمین، از خون مردم به دور ماندهاند.
گرگهای آنگلوساکسون، بر آن بنشستهاند
هیئتی هم بهرشان، خوانگسترانی میکند!
هوش مصنوعی: دشمنان آنگلوساکسون، به آسودگی بر آنجا نشستهاند و برای آنها تدارکات و امکاناتی فراهم شده است!
رفت شاه و رفت ملک و رفت تاج و رفت تخت
باغبان زحمت مکش، کز ریشه کندند، این درخت
هوش مصنوعی: شاه و کشور و تاج و تخت همه از بین رفتند. ای باغبان، زحمت نکش، چون این درخت را از ریشه براندند.
میهمانان وثوق الدوله، خونخوارند سخت
ای خدا با خون ما، این میهمانی میکند!
هوش مصنوعی: میهمانان وثوق الدوله بسیار خشن و خطرناک هستند. کاش خدا ما را از این وضعیت نجات دهد، زیرا آنها با خون ما به جشن و مهمانی پرداختهاند!
ای وثوق الدوله! ایران، ملک بابایت نبود؟
اجرت المثل متاع، بچگیهایت نبود
هوش مصنوعی: ای وثوق الدوله! آیا ایران، سرزمین پدرت نبود؟ حق و حقوق تو در برابر آنچه که در دوران کودکیات به دست آوردی، چه قدر میشود؟
مزد کار دختر هر روزه، یکجایت نبود
تا که بفروشی به هر کو، زرفشانی میکند!
هوش مصنوعی: دختر هر روز زحمت میکشد و ارزش کار او در یک جا مشخص نیست که بتوانی آن را به هر کسی بفروشی؛ او به گونهای درخشان و خیرهکننده است که همه جا میدرخشد!
ماشاالله بود یک دزد، این هزار اندر هزار
یک شتر برده است آن و این قطار اندر قطار
هوش مصنوعی: دزد باهوشی وجود دارد که توانسته در یک زمان، هزار عدد شتر را به سرقت ببرد، به طوری که هر یک از آنها در صفی مرتب قرار گرفتهاند.
این چه سری بود؟ رفت آن پای دار، این پایدار
باز هم صد ماشاالله زندگانی میکند!
هوش مصنوعی: این سوال به چه رمزی اشاره دارد؟ آن کسی که به دار رفت، رفت و این نفر که باقی مانده است، هنوز زندگیاش ادامه دارد و به خوبی پیش میرود!
یارب این مخلوق را از چوب بتراشیدهاند؟
بر سر این خلق، خاک مردگان پاشیدهاند؟
هوش مصنوعی: ای خدا، آیا این موجودات را از چوب ساختهاند؟ آیا بر سر آنها خاک مردگان ریختهاند؟
در رگ این قوم، جای حس و خون شاشیدهاند
کاین چنین با خصم جانش، رایگانی میکند!
هوش مصنوعی: در دل این قوم، احساس و شوق و عشق به زندگی وجود دارد، به طوری که آنها با دشمنان خود به راحتی کنار میآیند و از حق خود دفاع نمیکنند.
نه به حال خویشتن، این مردم افسرده را
مردهاند این مردم، آگه کن آزرده را
هوش مصنوعی: این مردم افسرده، حال خود را نمیدانند و در واقع مردهاند. به اینها خبر بده که دلشان را روشن کنند و از اندوه بیرون بیایند.
به که تقسیمش کنند، این ملک صاحبمرده را
تا بردش آن کس که بهتر پاسبانی میکند!
هوش مصنوعی: بهتر است این سرزمین را به کسی بسپارند که بهتر قادر است از آن حفاظت کند.
ای عجب دندان ز استقلال ایران کندهاید!
زنده ای ملت! سوی گور، از چه بخرامندهاید؟
هوش مصنوعی: شگفتا که دندان استقلال ایران را کندهاید! ملت زنده است، اما چرا به سوی گور میروید و از آن دور نمیشوید؟
دست از تابوت بیرون آورید، ار زندهاید!
گفته شد کاین نیممرده سختجانی میکند!
هوش مصنوعی: اگر زنده هستید، دستتان را از تابوت بیرون بیاورید! گفته شده که این نیمهمرده تلاش زیادی میکند.
این که بینی، آید از گفتار (عشقی) بوی خون
از دل خونینش این گفتار میآید برون
هوش مصنوعی: اینکه میبینی، به خاطر کلام عشق است. بوی خون از دل زخمیاش در این سخنان آشکار میشود.
چشم بد مجرای این سرچشمه خون تاکنون
زین سپس ریزش ز مجرای زبانی میکند!
هوش مصنوعی: چشم بد باعث شده که این چشمه خون به این شکل تا کنون ریخته شود و از راه زبان به این وضعیت دچار شده است!