گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۳۱

زجوش مغز مستان را به سردستار می رقصد
که در دریای بی آرام کف ناچار می رقصد
هلال عید باشد تیغ مشتاق شهادت را
سر منصور بی پروا به دوش دار می رقصد
که در دامان تمکین می تواند پای پیچیدن؟
در آن صحرا که از شور جنون کهسار می رقصد
شهیدی را که چون ذوق شهادت مطربی باشد
سبکروحانه زیر تیغ لنگردار می رقصد
ترا چون خرده بینان نیست در دل نور آگاهی
وگرنه مرکز اینجا بیش از پرگار می رقصد
درآ در حلقه باریک بینان تا شود روشن
که خار پای در گل بر سر دیوار می رقصد
تعجب نیست گر زاهد زشور ما به وجد آید
که در هنگامه مستان در و دیوار می رقصد
چرا از خلوت اندیشه اهل دل برون آید؟
که در هر گوشه اش چندین پری رخسار می رقصد
در آن محفل که مردان را کلاه از ترک سر باشد
زسرپوشیدگان است آن که با دستار می رقصد
دل سخت تو صد پیراهن از سنگ است محکمتر
وگرنه کوه طور از لذت دیدار می رقصد
توان خواندن خط نارسته از لبهای میگونش
که راز مست بر گرد لب اظهار می رقصد
زغفلت خون ترا مرده است در جسم گران، ورنه
به ذوق نیشتر خون در رگ بیمار می رقصد
مکن منع از سماع و وجود ما بی دست و پایان را
که خار و خس به بال موج دریا بار می رقصد
نه تنها می کند رقص روانی آب روشندل
که سر و پای در گل هم درین گلزار می رقصد
نمی دانم چه آتش در سر خورشید می سوزد
که چون دیوانگان در کوچه و بازار می رقصد
من شوریده چون صائب عنان‌داری کنم خود را؟
که با این شان و شوکت چرخ صوفی وار می رقصد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زجوش مغز مستان را به سردستار می رقصد
که در دریای بی آرام کف ناچار می رقصد
هوش مصنوعی: از جوش و خروش مغز مستان، رقصی بر پا می‌شود که در دریای طوفانی، کف دریا ناچار به رقصیدن است.
هلال عید باشد تیغ مشتاق شهادت را
سر منصور بی پروا به دوش دار می رقصد
هوش مصنوعی: ماه نو نشان عید است و نماد آرزوی رسیدن به شهادت. منصور با شجاعت و بی‌پروا، این احساس را بر دوش خود حمل می‌کند و با نشاط به رقص درمی‌آید.
که در دامان تمکین می تواند پای پیچیدن؟
در آن صحرا که از شور جنون کهسار می رقصد
هوش مصنوعی: در آغوش زیبایی و پذیرش، چه کسی می‌تواند پا به پای عشق و شوق به چرخش درآید؟ در سرزمینی که از شور و هیجان، کوه‌ها به رقص درمی‌آیند.
شهیدی را که چون ذوق شهادت مطربی باشد
سبکروحانه زیر تیغ لنگردار می رقصد
هوش مصنوعی: شهیدی را که شوق شهادت مانند شوق موسیقی در اوست، با روحی سبک‌بال و شاداب زیر تیغ دشمن می‌رقصد و از جانش نمی‌ترسد.
ترا چون خرده بینان نیست در دل نور آگاهی
وگرنه مرکز اینجا بیش از پرگار می رقصد
هوش مصنوعی: نفس تو مانند افرادی که کم‌عمق و کوچک‌بین هستند، در دلش روشنایی و آگاهی ندارد. و اگر اینگونه نبود، اینجا بیشتر از آنچه تصور می‌شود، پرجنب‌وجوش و پرتحرک است.
درآ در حلقه باریک بینان تا شود روشن
که خار پای در گل بر سر دیوار می رقصد
هوش مصنوعی: وارد جمع افرادی شو که به تفکر و بینش عمیق می‌پردازند تا روشن شود که مشکلات کوچک و بی‌اهمیت چگونه می‌توانند در زندگی ما تاثیرگذار باشند و حتی به زیبایی تبدیل شوند.
تعجب نیست گر زاهد زشور ما به وجد آید
که در هنگامه مستان در و دیوار می رقصد
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که زاهد از شور و حال ما به وجد بیاید، چرا که در لحظات مستی، حتی دیوارها نیز به شور و شوق در حرکتند.
چرا از خلوت اندیشه اهل دل برون آید؟
که در هر گوشه اش چندین پری رخسار می رقصد
هوش مصنوعی: چرا افرادی که اهل دل هستند، افکار و رازهای درونی خود را فاش می‌کنند؟ زیرا در هر گوشه از دلشان، چندین پری زیبا در حال رقصیدن است.
در آن محفل که مردان را کلاه از ترک سر باشد
زسرپوشیدگان است آن که با دستار می رقصد
هوش مصنوعی: در محفل‌هایی که مردان کلاهی از جنس ترک بر سر دارند، کسی که با دستار می‌رقصد، از میان کسانی‌ است که پوشش دیگری بر سر دارند.
دل سخت تو صد پیراهن از سنگ است محکمتر
وگرنه کوه طور از لذت دیدار می رقصد
هوش مصنوعی: دل سخت و محکم تو از سنگ هم مقاوم‌تر است، در حالی که کوه طور از خوشحالی دیدن معشوق به رقص در می‌آید.
توان خواندن خط نارسته از لبهای میگونش
که راز مست بر گرد لب اظهار می رقصد
هوش مصنوعی: می‌توان از لب‌های زیبا و رنگی‌اش، نشانه‌های نادرستی را خواند؛ چرا که راز حالتی سرخوش و مست بر دور لب‌های او به نمایش درمی‌آید.
زغفلت خون ترا مرده است در جسم گران، ورنه
به ذوق نیشتر خون در رگ بیمار می رقصد
هوش مصنوعی: از روی غفلت خون تو در این جسم سنگین بی‌جان شده، وگرنه به لذت جوهر خون در رگ بیمار، به طور رشک‌آوری می‌رقصد.
مکن منع از سماع و وجود ما بی دست و پایان را
که خار و خس به بال موج دریا بار می رقصد
هوش مصنوعی: از شنیدن موسیقی و وجود ما که بی‌پایان و آزاد است جلوگیری نکن، چرا که مانند علف و خارهایی که در سطح دریا شناورند، ما نیز در زندگی به رقص و شادی مشغولیم.
نه تنها می کند رقص روانی آب روشندل
که سر و پای در گل هم درین گلزار می رقصد
هوش مصنوعی: آب روانی که در این باغ به آرامش می‌رقصد، تنها به خودی خود نیست؛ حتی سر و پای کسانی که در گل‌ولای هستند نیز در این باغ به طریقی در حال رقصیدن‌اند.
نمی دانم چه آتش در سر خورشید می سوزد
که چون دیوانگان در کوچه و بازار می رقصد
هوش مصنوعی: نمی دانم چه شوری در آسمان وجود دارد که خورشید مانند دیوانگان در خیابان‌ها و مکان‌های عمومی می‌چرخد و می‌رقصد.
من شوریده چون صائب عنان‌داری کنم خود را؟
که با این شان و شوکت چرخ صوفی وار می رقصد
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم خود را کنترل کنم وقتی که دچار این حالت شوریدگی هستم؟ در حالی که با تمام این عظمت و زیبایی، دنیا مانند یک صوفی در حال رقص است.

حاشیه ها

1402/03/26 08:05
یزدانپناه عسکری

5 - ترا چون خرده بینان نیست در دل نور آگاهی - وگرنه مرکز اینجا بیش از پرگار می رقصد

[یزدانپناه عسکری]

پرگار به همت و قصدیت انسان می رقصد.

هدایت تقویت شده و هدفمندِ نور آگاهی دل و انرژی آزاد شده در همسویی ادراک. صِبْغَةَ اللَّهِ

البقرة : 138 - صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ‏

المؤمنون : 20 - وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآکِلین‏

[بیدل دهلوی]

چه غافلی ‌که ز من نام دوست می‌پرسی -

سراغ او هم از آنکس‌ که اوست می‌پرسی 

چه ممکن‌ست رسیدن به فهم یکتایی -

چنین‌که مسئلهٔ مغز و پوست می‌پرسی 

ز رسم معبد دل غافلی‌ کز اهل حضور -

تیمم آب چه عالم وضوست می‌پرسی 

 

_____________________________

الکافرون : 3 - وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ

الکافرون : 5 - وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُد

التوبة : 112 - التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ‏

المؤمنون : 47 - فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏