گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۱۸

چه غافلی ‌که ز من نام دوست می‌پرسی
سراغ او هم از آنکس‌ که اوست می‌پرسی
چه ممکن‌ست رسیدن به فهم یکتایی
چنین‌که مسئلهٔ مغز و پوست می‌پرسی
ز رسم معبد دل غافلی‌ کز اهل حضور
تیمم آب چه عالم وضوست می‌پرسی
نگاه در مژه‌ای گم ز نارسایی‌ها
که‌کیست زشت وکدامین نکوست می‌پرسی
تجاهل تو خرد را به دشت و درگرداند
رهی نداری و منزل چه سوست می‌پرسی
به تر دماغی هوش تو جهل می‌خندد
کز اهل هند عبارات خوست می‌پرسی
دل دو نیم چوگندم‌گرفته در بغلت
تو گرم و سردی نان دو پوست می‌پرسی
به چشمه سار قناعت نداده‌اند رهت
کز آبروی غنا از چه جوست می‌پرسی
سوال بیخردان کم جواب می‌باشد
نفس بدزد که تا گفتگوست می‌پرسی
ز قیل و قال منم ناگزیر و می‌گویم
به حرف و صوت ترا نیز خوست می‌پرسی
به خامشی نرسیدی‌ که‌ کم زنی ز نخست
ز بیدل آنچه حدیث نکوست می‌پرسی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1402/03/27 02:05
یزدانپناه عسکری

3- ز رسم معبد دل غافلی‌ کز اهل حضور

***

[صائب تبریزی]

 ترا چون خرده بینان نیست در دل نور آگاهی - وگرنه مرکز اینجا بیش از پرگار می رقصد

[یزدانپناه عسکری]

معبد دل

پرگار به همت و قصدیت انسان در معبد دل می رقصد.

هدایت تقویت شده و هدفمندِ نور آگاهی دل و انرژی آزاد شده در همسویی ادراک. صِبْغَةَ اللَّهِ

البقرة : 138 - صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ‏

المؤمنون : 20 - وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآکِلین‏

____________

الکافرون : 3 - وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ

الکافرون : 5 - وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُد

التوبة : 112 - التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ‏

المؤمنون : 47 - فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ‏