غزل شمارهٔ ۲۷۱۹
پیرو تسلیم باش آخر به جایی میرسی
از سر ما گر قدم سازی به پایی میرسی
کاروانها میرود زبن دشت بیگرد سراغ
میشوی گم تا به آواز درایی میرسی
زیرگردون عقدهٔ کارکسی جاوید نیست
دانهوار آخر تو هم تا آسیایی میرسی
صبر اگر باشد دلیل نارساییهای جهد
تا به مقصد چون ثمر بیرنج پایی میرسی
ای زبان دان عدم از خامشی غافل مباش
زین ادابازی به حرف آشنایی میرسی
چون سحر تا آسمان بالیدهای اما هنوز
از بهار بینشان برخود هوایی میرسی
گردش رنگ تجدد تنگ دارد فرصتت
ابتدایی تا به فکر انتهایی میرسی
بیدماغی میکند نازت به صدگردون غرور
تا به سیر کلبهٔ چون من گدایی میرسی
بر ملایک هم سجود احترامت واجبست
خاکی اما از جناب کبریایی میرسی
گرم داری در عدم هنگامهٔ سیر خیال
نی به جایی میروی و نی ز جایی میرسی
ای به چندین پرده پنهان تر ز ساز بویگل
یاد رنگی میکنی گلگون قبایی میرسی
باز میگردد مژه گل میکند عریانیت
چشم میپوشی به سامان ردایی میرسی
رمز هستی و عدم زین بیش نتوان واشکافت
چون نفس هر دم زدن هویی به هایی میرسی
بیدل آهنگت شنیدیم و ترا نشناختیم
ای ز فهم آن سو به گوش ما صدایی میرسی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۸: چه غافلی که ز من نام دوست میپرسیغزل شمارهٔ ۲۷۲۰: خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیرو تسلیم باش آخر به جایی میرسی
از سر ما گر قدم سازی به پایی میرسی
هوش مصنوعی: اگر تسلیم و پیرو باشی، در نهایت به موفقیتی دست پیدا میکنی. اگر از سر ما و با تلاش خود، قدمی به جلو برداری، به مقام و جایگاهی میرسی.
کاروانها میرود زبن دشت بیگرد سراغ
میشوی گم تا به آواز درایی میرسی
هوش مصنوعی: کاروانها در دشت به راهشان ادامه میدهند و تو برای پیدا کردن سراغ گمشدهات، باید به صدا گوش دهی تا به هدفت برسی.
زیرگردون عقدهٔ کارکسی جاوید نیست
دانهوار آخر تو هم تا آسیایی میرسی
هوش مصنوعی: تحت تأثیر شرایط زندگی و سختیها، مشکلات همیشگی نیستند و هر کس با تلاش و صبوری، در نهایت به مقصد خود خواهد رسید. مانند دانهای که در مسیر آسیاب به هدف نهایی خود میرسد.
صبر اگر باشد دلیل نارساییهای جهد
تا به مقصد چون ثمر بیرنج پایی میرسی
هوش مصنوعی: اگر صبر کنی، نشانهای از ناکامی در تلاشهایت نیست؛ بلکه اینکه به هدفی که میخواهی، بدون زحمت و آسان میرسی.
ای زبان دان عدم از خامشی غافل مباش
زین ادابازی به حرف آشنایی میرسی
هوش مصنوعی: ای زبان، از خاموشی و سکوت غافل نباش. با این خاموشی، به دانش و آگاهی نسبت به کلمات آشنا میشوی.
چون سحر تا آسمان بالیدهای اما هنوز
از بهار بینشان برخود هوایی میرسی
هوش مصنوعی: تو مانند صبح زود که به آسمان ارتفاع گرفتهای، اما هنوز نشانهایی از بهار را در خود ندارید.
گردش رنگ تجدد تنگ دارد فرصتت
ابتدایی تا به فکر انتهایی میرسی
هوش مصنوعی: تغییرات و نوآوریها زمان محدودی به تو میدهند تا از آغاز کار فکر کنی و به نتیجهگیری نهایی برسی.
بیدماغی میکند نازت به صدگردون غرور
تا به سیر کلبهٔ چون من گدایی میرسی
هوش مصنوعی: زغفلت و نادانی، خود را با غرور در برابر آسمانها مقایسه میکنی، اما وقتی به منزلت و سیرت من، که شبیه یک گداست، مینگری، به خود میآیی و متوجه میشوی.
بر ملایک هم سجود احترامت واجبست
خاکی اما از جناب کبریایی میرسی
هوش مصنوعی: سجده بر فرشتگان نشانه احترام است، ولی تو از مقام بلند و کبریای خاصی برخورداری.
گرم داری در عدم هنگامهٔ سیر خیال
نی به جایی میروی و نی ز جایی میرسی
هوش مصنوعی: اگر در نبودن، در جریان خیال خود به چیزی برسید، نه به جایی میروید و نه از جایی به جایی دیگر میرسید.
ای به چندین پرده پنهان تر ز ساز بویگل
یاد رنگی میکنی گلگون قبایی میرسی
هوش مصنوعی: تو که در پس پردههای بسیاری پنهانتر از نغمههای ساز هستی، بوی گل را به یاد میآوری و به رنگی شاداب و زیبا میرسی.
باز میگردد مژه گل میکند عریانیت
چشم میپوشی به سامان ردایی میرسی
هوش مصنوعی: چشمهای تو مانند مژهی گل دوباره شکوفا میشوند. در حالی که برهنگی تو را نگاه میکند، تو با ردایی از عفت و عفاف به آرامش میرسی.
رمز هستی و عدم زین بیش نتوان واشکافت
چون نفس هر دم زدن هویی به هایی میرسی
هوش مصنوعی: اسرار وجود و عدم را بیشتر از این نمیتوان باز کرد، چرا که نفس انسان هر لحظه به حالتی جدید میرسد و به چیزی تازه دست پیدا میکند.
بیدل آهنگت شنیدیم و ترا نشناختیم
ای ز فهم آن سو به گوش ما صدایی میرسی
هوش مصنوعی: ما صدای تو را شنیدیم، اما نتوانستیم تو را بشناسیم. گویا صدای تو از عالمی دیگر میآید و به گوش ما میرسد.