گنجور

شمارهٔ ۱۳۷ - گوهر اشک

آن نشنیدید که یک قطره اشک
صبحدم از چشم یتیمی چکید
برد بسی رنج نشیب و فراز
گاه در افتاد و زمانی دوید
گاه درخشید و گهی تیره ماند
گاه نهان گشت و گهی شد پدید
عاقبت افتاد بدامان خاک
سرخ نگینی بسر راه دید
گفت، که ای، پیشه و نام تو چیست
گفت مرا با تو چه گفت و شنید
من گهر ناب و تو یک قطره آب
من ز ازل پاک، تو پست و پلید
دوست نگردند فقیر و غنی
یار نباشند شقی و سعید
اشک بخندید که رخ بر متاب
بی سبب، از خلق نباید رمید
داد بهر یک، هنر و پرتوی
آنکه در و گوهر و اشک آفرید
من گهر روشن گنج دلم
فارغم از زحمت قفل و کلید
پرده‌نشین بودم ازین پیشتر
دور جهان، پرده ز کارم کشید
برد مرا باد حوادث نوا
داد تو را، پیک سعادت نوید
من سفر دیده ز دل کرده‌ام
کس نتوانست چنین ره برید
آتش آهیم، چنین آب کرد
آب شنیدید کز آتش جهید
من بنظر قطره، بمعنی یمم
دیده ز موجم نتواند رهید
همنفسم گشت شبی آرزو
همسفرم بود، صباحی امید
تیرگی ملک تنم، رنجه کرد
رنگم از آن روی، بدینسان پرید
تاب من، از تاب تو افزونتر است
گرچه تو سرخی به نظر، من سپید
چهر من از چهرهٔ جان، یافت رنگ
نور من، از روشنی دل رسید
نکته درینجاست، که ما را فروخت
گوهری دهر و شما را خرید
کاش قضایم، چو تو برمیفراشت
کاش سپهرم، چو تو برمیگزید

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن نشنیدید که یک قطره اشک
صبحدم از چشم یتیمی چکید
هوش مصنوعی: در سحرگاه، یک قطره اشک از چشمان یتیمی ریخت. آیا شما این را نشنیده‌اید؟
برد بسی رنج نشیب و فراز
گاه در افتاد و زمانی دوید
هوش مصنوعی: در طول زندگی، سختی‌ها و مشکلات زیادی را تجربه کرده‌ام؛ گاهی به زمین افتاده‌ام و گاهی هم توانسته‌ام پیش بروم و به موفقیت دست پیدا کنم.
گاه درخشید و گهی تیره ماند
گاه نهان گشت و گهی شد پدید
هوش مصنوعی: گاهی روشن و نمایان می‌شود و گاهی در سایه و پنهان می‌ماند. برخی اوقات ظاهر می‌شود و در برخی مواقع ناپدید می‌گردد.
عاقبت افتاد بدامان خاک
سرخ نگینی بسر راه دید
هوش مصنوعی: در نهایت، او به خاک سرخ افتاد و در مسیرش نگینی را دید.
گفت، که ای، پیشه و نام تو چیست
گفت مرا با تو چه گفت و شنید
هوش مصنوعی: شخصی پرسید: ای دوست، شغل و نام تو چیست؟ و فرد پاسخ داد: به من چه مربوط است که تو با چه کسی حرف زدی و چه شنیدی؟
من گهر ناب و تو یک قطره آب
من ز ازل پاک، تو پست و پلید
هوش مصنوعی: من یک جواهر باارزش و تو تنها یک قطره آب هستی. من از آغاز زمان پاک و خالص بوده‌ام، در حالی که تو در جایگاه پایین و ناپاکی قرار داری.
دوست نگردند فقیر و غنی
یار نباشند شقی و سعید
هوش مصنوعی: دوستان واقعی به ثروت و فقر اهمیت نمی‌دهند و همچنین در برقراری دوستی، خوشبختی یا بدبختی افراد را در نظر نمی‌گیرند.
اشک بخندید که رخ بر متاب
بی سبب، از خلق نباید رمید
هوش مصنوعی: اشک خوشحال است که چرا بی دلیل از چهره‌ات دور می‌شوی، نباید از مردم فرار کنی.
داد بهر یک، هنر و پرتوی
آنکه در و گوهر و اشک آفرید
هوش مصنوعی: به هر کسی، هنری و زیبایی خاصی داده شده است که مانند در و گوهر و اشک ارزشمند است.
من گهر روشن گنج دلم
فارغم از زحمت قفل و کلید
هوش مصنوعی: من نگه‌دارنده گنجینه‌ای از آرزوها و امیدهایم که بی‌نیاز از زحمت و تلاش برای دستیابی به آن هستم.
پرده‌نشین بودم ازین پیشتر
دور جهان، پرده ز کارم کشید
هوش مصنوعی: قبل از این، من در پشت پرده‌ای پنهان بودم و از جریانات دنیا بی‌خبر؛ اما اکنون پرده از کار من کنار رفته است.
برد مرا باد حوادث نوا
داد تو را، پیک سعادت نوید
هوش مصنوعی: باد حوادث مرا به دور برد و تو را نوید خوشبختی داد.
من سفر دیده ز دل کرده‌ام
کس نتوانست چنین ره برید
هوش مصنوعی: من در سفرها تجربه‌های زیادی داشته‌ام و هیچ‌کس نتوانسته است این‌طور به عمق دل بپردازد.
آتش آهیم، چنین آب کرد
آب شنیدید کز آتش جهید
هوش مصنوعی: آتش اشک و اندوه ما، آب شدن و فروکش کردنش را بیان می‌کند. آیا نشنیده‌اید که چگونه آتش از خود بخار برمی‌خیزد؟
من بنظر قطره، بمعنی یمم
دیده ز موجم نتواند رهید
هوش مصنوعی: من به چشم خودم مانند یک قطره می‌بینم، که نمی‌تواند از موج‌ها جدا شود.
همنفسم گشت شبی آرزو
همسفرم بود، صباحی امید
هوش مصنوعی: شبی آرزو داشتم که همسفرم باشد و صبحی که امید به دیدارش در دل داشتم.
تیرگی ملک تنم، رنجه کرد
رنگم از آن روی، بدینسان پرید
هوش مصنوعی: تیره بودن دنیای وجودم، زخم زد به رنگ و روی من، و به این ترتیب، از آن وضع رهایی یافتم.
تاب من، از تاب تو افزونتر است
گرچه تو سرخی به نظر، من سپید
هوش مصنوعی: من از تو بیشتر تاب و توان دارم، هرچند به نظر می‌رسد تو زیباتر و جذاب‌تر از من هستی.
چهر من از چهرهٔ جان، یافت رنگ
نور من، از روشنی دل رسید
هوش مصنوعی: چهره من از روح و جانم رنگ و زیبایی گرفته و نور من از روشنایی دل به وجود آمده است.
نکته درینجاست، که ما را فروخت
گوهری دهر و شما را خرید
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره می‌شود که در زندگی، هر یک از ما بهایی داریم که بر اساس شرایط و ارزش‌هایمان تعیین می‌شود. شخصی ممکن است در طول عمر خود چیزی باارزش را از دست بدهد در حالی که دیگران ممکن است چیزی با ارزش‌تر را به دست آورند. این بیانگر تفاوت در ارزش‌گذاری و تجربیات فردی است.
کاش قضایم، چو تو برمیفراشت
کاش سپهرم، چو تو برمیگزید
هوش مصنوعی: ای کاش سرنوشت من هم به زیبایی تو شکل می‌گرفت و ای کاش آسمان نیز همچون تو برگزیده و خاص بود.

خوانش ها

گوهر اشک به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/10/22 19:12
ناشناس

عشق

1392/10/24 16:12
مجتبی فتاحی

یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد

1393/12/10 17:03
عباس علیپور

خدا رحمت کند پروین اعتصامی را. وقتی این شعر زیبا را میخوانم به یاد رو به رو شدن دختر یزید علیه العنه و دختر امام حسین (ع) در خرابه های شام می افتم به نظرم این شعر بیانی شاعرانه از آن گفتگوست.

1394/04/10 00:07
مسلم جوان

سلام.من همیشه باخوندن اشعارپروین اعتصامی درس زندگی گرفتم روز بیست وپنجم اسفند ماه دراویش ایران به نام پروین اعتصامی نام گذاری شده است.پروین درآوردن حیات خود با افرادی چون سرورمهکامه و سیمین بهبهانی رفت وامد داشته است.مناظره گوهرواشک را پروین با الهام از. قطرات سه گانه تریلیون شاعر ایتالیایی سروده است و هیچ ارتباطی با رو به رو. شدن دختریزیدبا دختر امام حسین. ندارد

1394/04/10 00:07
مسلم جوان

سلام ببخشیدچنداشتباه تایپی درمتن بالا هست تصحیح میکنم. کلمه آویش تقویم صحیح هست و کلمه تریلیون. تریللو صحیح هست..... عذرخواهی میکنم

1395/08/16 07:11
محمد

در قطرات سه گانه سه قطره باهم صحبت می کنند ولی اینجا مناظره بین دو تا ست. گوهر سرخ بوده و رنگ سپاه یزید را دارد همچنین بسیار مغرور است

1396/05/19 09:08
صادق رحمانی

با سلام و عرض ادب
دوستان ما میتونیم هر بر داشتی که برای زندگی ما مفید و مناسب باشه رو استفاده کنیم .... یکی از خواندن شعر یاد عاشورا میفته یکی یاد حقایق خلقت یکی یا عشق یکی یاد غرور و ..... هر کدوم برای خودت اعتباری داده ما نمیتونیم به نظر کس دیگر توهین کنیم و تعصبی نگر باشیم ..... چون باعث آسیب و عقب ماندگی به ادبیات ایران زمین خواهد شد
یا علی

1398/03/08 05:06
بهمن دانشمند

گاه در استاد و زمانی دوید

1398/11/22 14:01
سیامک جدید

fبا سلام . خداوند شاعره مشهور کشورمان را رحمت کند.من این شعر را خوندم یاد دوران دبستان افتادم. در سن جوانی دار فانی را وداع گفته.

1399/07/01 14:10
بهمن دانشمند

1. قطره اشک روی صورت گاهی می دود و گاهی می ایستد. شاعر به این نکته اشاره دارد که
گاه دراستاد و زمانی دوید (در استاد یعنی توقف کرد. ایستاد)
2. دقت کنید که آنگاه که گوهر با اشک تندی می کند قطره با خنده به او پاسخ می دهد. این نکته اخلاقی را در شعر پروین از یاد نبرید.

1399/11/22 08:01
وحید

این شعر از نظر گوناگونی ساختهای نحوی از اشعار کم نظیر زبان فارسی است

1401/09/26 02:11
داود رهبری

سلام خدمت همه ی دوستان و خوانندگان گرامی .

به نظر ، برخی دوستان که در گذشته مطالبی نگاشته اند ، دچار اشتباه شده اند .

به ویژه داستان واقعه ی عاشورا .

همانطور که برخی از دوستان اشاره نمودند ، این شعر « الهام » گرفته از یک قطعه ی ادبی یا یک داستان است که نویسنده ی « ایتالیایی تریللو » اولین بار ان را بصورت یک داستان کوتاه در آورده و در آن سه قطره که هر یک به نمایندگی از نوع خود سخن می گویند ، اشاره دارد .

اولین بار این داستان توسط پدر پروین اعتصامی یعنی « یوسف اعتصامی » ترجمه شده ، و به واسطه ی او به فرزندش ارائه گردیده . و پروین اعتصامی بعدها از این داستان الهام گرفته و شعر خود را به این سبک و سیاق در آورده است .

به نظر حقیر رد پای این مفاهیم را می توان در شعر « اشک یتیم » و برخی دیگر از اشعار او نیز مشاهده نمود .

اشک یتیم :

1-

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

2-

نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت

این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست

 

مناظره ی 144 :

1-

یتیم و پیره‌زن، اینقدر خون دل نخورند

اگر بخانهٔ غارتگری فتد شرری

2-

برای همرهی و اتحاد با چو منی

خوش است اشک یتیمی و خون رنجبری

 

حتی به نظر میتوان پای را از این نیز فراتر گذاشت که به نظر پروین اعتصامی قصد داشته است قطره ی خون پادشاه که دارای غنا و لذات پادشاهی بوده را نیز با قطره ی خون سرشار از فقر و تنگدستی یک کارگر ، پیوند بزند ، پیوند با قطره ای اشک که از دل بر می آید و اشاره به آن دارد که این دو قطره اگر چه از دو موجودیت متفاوت است اما بهر حال این دو ، انسان اند .

باری از موضوع پرت نشویم که در بیت بالا باز ، به وضوح به سه قطره اشاره شده . قطره ی اول خون پادشاه ، دومی خون کارگر ، و سومی قطره ای که از دل بر می آید و حدفاصل و برزخ آنها است که این دو را با یکدیگر پیوند می دهد و می گوید که انسان ها در این مورد - روح لطیف و آه دل - به همترازی می رسند .

بهرحال باز در داستان تریللو نیز یقطره ای موجود است که رب النوع صبح آن را می مکند و از نظر غایب می کند .

 

ممنون بابت صبر و تحمل شما از زمانی که گذاشتید .

 

در صورتی که حقیر دچار اشتباه گردیده ام ، بنده را مطلع سازید .

 

با تشکر : دب درمان