برگردان به زبان ساده
شنیدهاید میان دو قطره خون چه گذشت
گه مناظره، یک روز بر سر گذری
هوش مصنوعی: شما حتما داستانی را شنیدهاید که بین دو قطره خون چه اتفاقی افتاده و روزی بر سر یک موضوع خاص بحث و جدلی شکل گرفته است.
یکی بگفت به آن دیگری، تو خون کهای
من اوفتادهام اینجا، ز دست تاجوری
هوش مصنوعی: یکی به دیگری گفت: تو چه کسی هستی که من اینجا زیر دست تاجوری افتادهام؟
بگفت، من بچکیدم ز پای خارکنی
ز رنج خار، که رفتش بپا چو نیشتری
گفت: من از پای خارکنی چکیده ام، به خاطر زخم نیشتری که بر او وارد شد.
جواب داد ز یک چشمهایم هر دو، چه غم
چکیدهایم اگر هر یک از تن دگری
هوش مصنوعی: ما هر دو ز آب یک چشمه هستیم، پس چه غم دارد اگر هر یک از ما از وجود دیگری کم شده باشد.
هزار قطرهٔ خون در پیاله یکرنگند
تفاوت رگ و شریان نمیکند اثری
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که هرچقدر هم که قطرات خون متفاوت باشند، وقتی در یک پیاله جمع شوند، تفاوتی بین آنها وجود نخواهد داشت. این نشان میدهد که در نهایت، فرقی بین رگ و شریان نیست و همه به یک شکل و رنگ در میآیند.
ز ما دو قطرهٔ کوچک چه کار خواهد خاست
بیا شویم یکی قطرهٔ بزرگتری
هوش مصنوعی: از ما، که دو قطرهٔ کوچک هستیم، چه کار مهمی برنمیآید؟ بیایید با هم یکی شویم و قطرهٔ بزرگتری بسازیم.
براه سعی و عمل، با هم اتفاق کنیم
که ایمنند چنین رهروان ز هر خطری
هوش مصنوعی: بیایید با تلاش و کوشش مشترک، به این نتیجه برسیم که افرادی که چنین راهی را میپیمایند، از هرگونه خطر و آسیبی در امان هستند.
در اوفتیم ز رودی میان دریائی
گذر کنیم ز سرچشمهای بجوی و جری
هوش مصنوعی: اگر از رودخانهای پایین بیفتیم و به دریا برسیم، باید از جایی که سرچشمه میگیرد، به جستجو و جریان بیفتیم.
بخنده گفت، میان من و تو فرق بسی است
توئی ز دست شهی، من ز پای کارگری
او با خنده گفت که بین من و تو تفاوت زیاد است. تو از دست کسی بزرگ و محترم هستی، در حالی که من فقط از پای یک کارگر هستم.
برای همرهی و اتحاد با چو منی
خوش است اشک یتیمی و خون رنجبری
هوش مصنوعی: همراهی و اتحاد با کسانی که درد و رنج را درک میکنند، برای من بسیار دلنشین و مطلوب است، حتی اگر این همراهی با اشک و غم یتیمان باشد.
تو از فراغ دل و عشرت آمدی بوجود
من از خمیدن پشتی و زحمت کمری
تو به در میان شادی و آسایش به وجود آمدهای، در حالی که من با درد و زحمت به اینجا رسیدهام.
ترا به مطبخ شه، پخته شد همیشه طعام
مرا به آتش آهی و آب چشم تری
غذای تو در آشپزخانه پادشاه آماده شده، و غذای من به آتش آه دل و آب دیدگان طبخ میشود.
تو از فروغ می ناب، سرخ رنگ شدی
من از نکوهش خاری و سوزش جگری
سرخی تو حاصل می ناب است و سرخی من از نکوهش خار و سوز جگر است.
مرا به ملک حقیقت، هزار کس بخرد
چرا که در دل کان دلی، شدم گهری
هوش مصنوعی: من را به سرزمین واقعیات، هزاران نفر میخرند؛ زیرا در دل من، گوهری پیدا شده است.
قضا و حادثه، نقش من از میان نبرد
کدام قطرهٔ خون را، بود چنین هنری
وقایع و اتفاقات نمیتوانند هویت و وجود مرا از بین ببرند. در حقیقت، با وجود تمامی چالشها و سختیها، هرگز از ارزش و شایستگی من کاسته نخواهد شد.
درین علامت خونین، نهان دو صد دریاست
ز ساحل همه، پیداست کشتی ظفری
در این نشانه خونین، دو صد دریا پنهان است که از ساحل همه ی آنها کشتی پیروزی به چشم میآید.
ز قید بندگی، این بستگان شوند آزاد
اگر بشوق رهائی، زنند بال و پری
اگر کسانی که دربند هستند بخواهند به آزادی برسند، باید برای آن حرکت و تلاشی بکنند
یتیم و پیرهزن، اینقدر خون دل نخورند
اگر بخانهٔ غارتگری فتد شرری
اگر خانه غارتگران در آتش بسوزد، یتیم و پیرزن تا این حد درد و رنج نخواهند کشید.
بحکم نا حق هر سفله، خلق را نکشند
اگر ز قتل پدر، پرسشی کند پسری
اگر پسری دربارهی قتل پدرش سوال کند، نباید به خاطر آن، توسط افراد بیمنطق و نادان کشته شود.
درخت جور و ستم، هیچ برگ و بار نداشت
اگر که دست مجازات، میزدش تبری
اگر درخت ظلم و ستم با تبر مجازات قطع می شد، دیگر اینقدر ظلم و ستم به بار نمی آمد.
سپهر پیر، نمیدوخت جامهٔ بیداد
اگر نبود ز صبر و سکوتش آستری
هوش مصنوعی: آسمان قدیمی، اگر نبود صبر و سکوت، هرگز لباس ظلم را نمیدوخت.
اگر که بدمنشی را کشند بر سر دار
بجای او ننشیند بزور ازو بتری
هوش مصنوعی: اگر فرد بد رفتاری را به دار بزنند، به جای او فرد دیگری جایگزین نمیشود، زیرا بر اساس زور و قدرت دیگران نیست که چنین جایگاهی پر شود.