گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۷

دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم
بسیار درین بادیه شوریده برفتیم
بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم
گه نعره‌زنان معتکف صومعه بودیم
گه رقص‌کنان گوشهٔ خمار گزیدیم
کردیم همه کار ولی هیچ نکردیم
دیدیم همه چیز ولی هیچ ندیدیم
بر درج دل ماست یکی قفل گران سنگ
در بند ازینیم که در بند کلیدیم
از خون رحم چون به گو خاک فتادیم
از طفل مزاجی همه انگشت مزیدیم
چون شیر ز انگشت براهیم برآمد
انگشت مزیدان چه که انگشت گزیدیم
وامروز که بالغ شدگانیم به صورت
یک پر بنماند ارچه به صد پر بپریدیم
از دست فتادیم نه دیده نه چشیده
زان باده که از جرعهٔ او بوی شنیدیم
چون هستی عطار درین راه حجاب است
از هستی عطار به یکبار بریدیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: ای کاش در این راهی که طی کردیم، تلاش‌های بسیار داشتیم، اما در نهایت به هیچ نتیجه‌ای نرسیدیم و تنها به خودمان رسیدیم.
بسیار درین بادیه شوریده برفتیم
بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم
هوش مصنوعی: ما بارها در این سرزمین سردرگم و بی‌هدف سفر کردیم و در این ماجرا با روحیه‌ای شجاعانه عمل کردیم.
گه نعره‌زنان معتکف صومعه بودیم
گه رقص‌کنان گوشهٔ خمار گزیدیم
هوش مصنوعی: گاهی در حال دعا و عبادت در صومعه‌ای تنها بودیم و گاهی هم در حال رقص و شادی در گوشه‌ای نشسته بودیم.
کردیم همه کار ولی هیچ نکردیم
دیدیم همه چیز ولی هیچ ندیدیم
هوش مصنوعی: ما تمام تلاش‌مان را کردیم، اما هیچ دستاوردی نداشتیم. تمام چیزهایی را که می‌توانستیم ببینیم، دیدیم، اما هیچ چیز واقعی و معناداری را مشاهده نکردیم.
بر درج دل ماست یکی قفل گران سنگ
در بند ازینیم که در بند کلیدیم
هوش مصنوعی: در دل ما یک قفل سنگین وجود دارد که ما را در بند و خویشتن‌نگهدار کرده، و این احساس وابستگی و محدودیت ناشی از این است که ما کلید رهایی از این بند را در دست نداریم.
از خون رحم چون به گو خاک فتادیم
از طفل مزاجی همه انگشت مزیدیم
هوش مصنوعی: ما از خون رحم به خاک افتادیم و به خاطر شرایطی که داشتیم، به هر چیزی که بیفزاییم، نتیجه تلخی خواهد داشت.
چون شیر ز انگشت براهیم برآمد
انگشت مزیدان چه که انگشت گزیدیم
هوش مصنوعی: زمانی که شیر از انگشت براهیم به بیرون می‌آید، دیگر انگشت مزیدان اهمیتی ندارد که ما انگشت خود را گزیده‌ایم.
وامروز که بالغ شدگانیم به صورت
یک پر بنماند ارچه به صد پر بپریدیم
هوش مصنوعی: امروز که به سن رشد و بزرگسالی رسیده‌ایم، هرچند که به ظاهر و با هیجان زیاد در فعالیت‌ها شرکت می‌کنیم، ولی همچنان مانند پرنده‌ی کوچکی هستیم که فقط در حدود خودش پرواز می‌کند و نمی‌تواند دورتر برود.
از دست فتادیم نه دیده نه چشیده
زان باده که از جرعهٔ او بوی شنیدیم
هوش مصنوعی: ما از دست رفتیم و نه چیزی دیده‌ایم و نه چشیده‌ایم، اما بوی آن شراب را فقط از یک جرعه‌اش حس کرده‌ایم.
چون هستی عطار درین راه حجاب است
از هستی عطار به یکبار بریدیم
هوش مصنوعی: عطار در این مسیر همچون پوششی است، اما ما به یکباره از این پوشش فاصله گرفتیم و به حقیقت رسیدیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۰۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/05/26 18:07
حسین،۱

بال عشق
تا بوی خوش دوست ازین خاک شنیدیم
با بال و پر عشق به افلاک پریدیم
تا از دم گرمش سخن مهر بر آمد
هر حکم که در دور فلک بود خریدیم
توفان ملامت اگر از ابر فرو ریخت
چون شاخه ی بید از دم هر قطره خمیدیم
دردانه لب لعل دل افروز چو بشکفت
در سینه به شادی ز سر شوق تپیدیم
در سایه ی مهرش صف اغیار شکستیم
غیر از سخن عشق صدایی نشنیدیم
از سرزنش خار به هرگوشه ی این دشت
دامن به سراپرده ی گلزار کشیدیم
تا رونق سرو است و گل و لاله و ریحان
در باغ رخ دوست ، چه گلها که نچیدیم
آن قطره که از شوق به رخسار نشسته
مائیم که چون گوهر شهوار چکیدیم
گر نافه ی خوشبوی و اگر عطرگل سرخ
بر دامن ما ریخت ، از آن یار بدیدیم
تا زمزمه و نغمه ی مهر است به لبهاش
بر غمزه ی دربانِ در ِ دوست مریدیم
هرگز نشود شعر ” نیا “ قبله ی دلها
تا جرعه ای از باده ی مهرش نچشیدیم

1402/04/30 23:06
سفید

 

دردا که درین بادیه بسیار دویدیم... 

 

1403/01/31 20:03
Mojtaba Razaq zadeh

منظور از خود برسیدیم و به هیچی نرسیدیم چیه دوستان

1403/01/01 03:04
الف رسته

«دردا که درین بادیه بسیار دویدیم

در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم»

پرسش خوبی است و پاسخ روشن آن در عرفان ایرانی داده شده است:

 «باران که به دریا رسید برسید، و ستاره در روز ناپیدا شد در خود برسید» خواجه عبدالله انصاری

نمونه دیگر:

« هر که بما پیوست، از شبیخون قطیعت باز رست،  هر که دل در کرم ما بست رخت از حجره غمان بربست،  هر که ما را دید، جانش بخندید، به ما رسید او که در خود برسید، و او که در خود برسید، چه گویم که چه دید و چه شنید.» میبدی

نمونه دیگر

«ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ این فضل خدا و لطف خدا است، او را داد که خود خواست، نه هر که رفت به منزل رسید، نه هر که رسید دوست دید. او رسید که در خود برسید، و او دید که در ازل روز قبضه هم او دید. » میبدی

 

1403/12/04 00:03
نسترن م

سلام به مدیران سایت

واقعا لازم نیست شرح و تفسیر هوش مصنوعی رو قرار بدید وقتی اکثرشو غلط توضیح میده.