گنجور

۱۱ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی‌ قَوْمِهِ حجّت خداوند عز و جل برین امّت دو چیز است: یکی مصطفی پیغامبر او صلی اللَّه علیه و سلم، دیگر قرآن کلام او. مصطفی را گفت: قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ. قرآن را گفت: قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ. مصطفی (ص) چراغ جهانیان، و جمال جهان، و شفیع عاصیان، و پناه مفلسان. قرآن یادگار مؤمنان، و موعظت عاصیان، و انس جان دوستان. مصطفی حجّت خدا است که میگوید جلّ ذکره: حَتَّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ، و از آن روی حجّت است که بشری است همچون ایشان بصورت، و آن گه نه چون ایشان بخاصیّت.

یا محمّد! از آنجا که صورت است همی گوی: «لست کأحدکم». کجا بود بشری که بیک ساعت او را از مسجد حرام بمسجد اقصی برند! و از آنجا بآسمان دنیا! و از آنجا به سدره منتهی و افق اعلی! و بنمایند او را آیات کبری! و جنّات مأوی و طوبی و زلفی و دیدار مولی! کجا بود بشری نه نویسنده و نه خواننده، و هرگز پیش هیچ معلّم ننشسته، و آن گه علم اولین و آخرین دانسته، و از اسرار هفت آسمان و هفت زمین خبر داده؟! آری که در کتاب قدم و در دبیرستان ازل بسی بوده، و لباس فضل پوشیده، و کأس لطف نوشیده که: «ادّبنی ربّی فأحسن تأدیبی».

از آنجاست که در صحیفه موجودات یک نظر مطالعه کرد، و این خبر باز داد که: «زویت للارض فأریت مشارقها و مغاربها».ساکنان حضرت جبروت و مقدسان ملأ اعلی همی بیک بار آواز برآوردند که: ای سیّد ثقلین! و ای مهتر خافقین! هیچ روی آن دارد که از آن دبیرستان قدم، و از آن لوح حقیقت خبری بازدهی؟! لفظی بگوی که ما نیز طالبان‌ایم، سوخته یک لمحت، و تشنه یک شربت. جواب درد آن طالبان و تشنگان از نطق مقدس وی این بود که: «لا یطلع علیه ملک مقرب و لا نبی مرسل».

آشیان آشنایی و دبیرستان درد ما جز قبه قاب قوسین نیست، و بر تابنده این شربت جز حوصله درد ما نیست:

ما را ز جهانیان شماری دگر است
در سر بجز از باده خماری دگر است!

فرمان آمد که ای پاکان مملکت! و ای نقطهای عصمت! ای آدم! و ای نوح! ای ابراهیم! و اسحاق و یعقوب! که عزّت قرآن بهدایت و نبوّت شما گواهی میدهد که: کُلًّا هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ. ای شما که ذریه نوح‌اید: داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون، که جلال قرآن شما را مینوازد که: وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ. ای زکریا و یحیی و عیسی و الیاس! که از آن درگاه بی‌نهایت خلعت صلاحیت و پیروزی یافتید که «کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ». ای اسماعیل! و ای یسع! و ای یونس و لوط! که بر جهانیان دست شرف بردید باین توقیع فضل که بر منشور نبوّت شما زدند که: «کلًّا فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمِینَ». ای پدران و فرزندان ایشان! آنان که نام بردیم و ایشان که نبردیم، چه طمع دارید که بروز دولت خاتم پیغامبران خواهید رسیدن؟

یا غبار نعل مرکب او درخواهید یافتن؟! هیهات! شش هزار سال این پیغامبران را پیشی دادند که شما مرکبها برانید، و منزلها باز برید، که آن سیّد چون قدم در مملکت نهد، بیک میدان شش هزار ساله راه باز برد، و در پیش افتد، که «نحن الآخرون السّابقون».

پس چون مهتر قدم در مملکت نهاد، و از چهار گوشه عالم آواز برآمد که: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ، و بیک میدان منازل و مراحل شش هزار ساله برید، پیغامبران بشتاب مرکبها دوانیدند، تا بو که بدو در رسند. سیّد بخانه امّ هانی فرو شد. ایشان بر عتبه آن درگاه عین انتظار گشته که آواز کوس: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی» از قاب قوسین و سرادقات عرش مجید شنیدند.

ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ این فضل خدا و لطف خدا است، او را داد که خود خواست، نه هر که رفت بمنزل رسید، نه هر که رسید دوست دید. او رسید که در خود برسید، و او دید که در ازل روز قبضه هم او دید.

أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ هر که نه در خدمت پیری است یا در بند استادی، یا در مرافقت رفیقی، یا در صحبت مهتری، وی بر شرف هلاک است بی استاد و بی‌رفیق. خود رست است و از خود رست چیزی ناید. اقتدا را کسی شاید، و مهتری کسی را برازد، که صحبت مهتران و پرورش ایشان یافته بود، و برکات نظر ایشان بوی رسیده بود. نه بینی که رسول خدا (ص) چون ابو بکر و عمر را از میان صحابه برگزید، و بخود نزدیک گردانید، باین شرف که ایشان را داد که: «هما منی بمنزلة السّمع و البصر»، چون اثر نظر و صحبت خود در ایشان بدید، ایشان را بمنزلت اقتدا رسانید، گفت: «اقتدوا بالّذین من بعدی ابی بکر و عمر»، و نیز گفت قومی دیگر را که: «طوبی لمن رآنی، فاز من اثر فیه رؤیتی».

وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ای ما عرفوه حقّ معرفته، و ما وصفوه حق وصفه، و ما عظموه حقّ تعظیمه. کس او را بسزای او نشناخت. کس او را بسزای او ندانست.

وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً، «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» جلّت الاحدیة، فأنّی بالوجود! و تقدست الصمدیة، فکیف الوصول! یعلم، و لکن الاحاطة فی العلم به محال، و یری و لکن‌

الادراک فی وصفه مستحیل، و یعرف و لکن الاشراف فی نعته غیر صحیح. صفت و قدر خویش برداشت تا هیچ عزیز بعزّ او نرسید، و هیچ فهم حدّ او درنیافت، و هیچ دانا قدر او بندانست. آب و خاک را با لم یزل و لا یزال چه آشنایی! قدم را با حدوث چه مناسبت! حق باقی در رسم فانی کی پیوندد! سزا در ناسزا کی بندد! مأسور تلوین بهیئت تمکین کی رسد!

گر حضرت لطفش را اغیار بکارستی
عشاق جمالش را امید وصالستی‌
ممکن شودی جستن گر روی طلب بودی
معلوم شدی آخر گر روی سؤالستی‌

قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ اشارتی بلیغ است بحقیقت تفرید، و نقطه جمع، همّت یگانه کردن و حق را یکتا شناختن، و از غیر وی با او پرداختن. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» دل فا سوی او دار، و غیر او فرو گذار. گرفتار مهر او وا غیر او چه کار! دنیا و آخرت در پیش این کار همچون دیوار، دم زدن ازین حدیث عارف را نیست جز عیب و عار! قال الشبلی لبعض اصحابه: علیک باللّه، و دع ما سواه، و کن معه، و قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ.

۱۱ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی‌ قَوْمِهِ چون ابراهیم بر قوم خود حجّت آورد که از دو گروه کدام یک بی‌بیم‌تر و با من سزاتر؟۱۲ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ مَنْ أَظْلَمُ و کیست ستمکارتر بر خود مِمَّنِ افْتَری‌ عَلَی اللَّهِ کَذِباً از آن کس که دروغ نهد بر خدای أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ یا گوید که پیغام کردند بمن وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْ‌ءٌ و بوی هیچ پیغام نکرده‌اند وَ مَنْ قالَ و از آن کس که گوید: سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ من قرآن فرو فرستم هم چنان که اللَّه فرو فرستاد وَ لَوْ تَری‌ و اگر تو بینی إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ آن گه که‌ ستمکاران خویشتن در سکرات مرگ باشند وَ الْمَلائِکَةُ باسِطُوا أَیْدِیهِمْ و فریشتگان دستها گسترده بایشان بزخم أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ گویند ایشان را که بیرون دهید جانهای خویش. الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ امروز آن روز است که پاداش دهند شما را عَذابَ الْهُونِ عذاب خواری بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ بآنچه میگفتید بر خدای غَیْرَ الْحَقِّ از ناسزا و ناراست وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ (۹۳) و از سخنان وی می‌گردن کشیدید.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی‌ قَوْمِهِ حجّت خداوند عز و جل برین امّت دو چیز است: یکی مصطفی پیغامبر او صلی اللَّه علیه و سلم، دیگر قرآن کلام او. مصطفی را گفت: قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ. قرآن را گفت: قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ. مصطفی (ص) چراغ جهانیان، و جمال جهان، و شفیع عاصیان، و پناه مفلسان. قرآن یادگار مؤمنان، و موعظت عاصیان، و انس جان دوستان. مصطفی حجّت خدا است که میگوید جلّ ذکره: حَتَّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ، و از آن روی حجّت است که بشری است همچون ایشان بصورت، و آن گه نه چون ایشان بخاصیّت.
هوش مصنوعی: آیه‌ای از قرآن می‌گوید که حجت خداوند بر این امت دو چیز است: یکی پیامبر او، حضرت محمد (ص)، و دیگر قرآن کریم. درباره پیامبر می‌فرماید که برهانی از سوی پروردگار شما آمده است. درباره قرآن نیز بیان می‌کند که موعظتی از جانب پروردگار شما به شما داده شده است. پیامبر، نور و جمال جهان است و شفیع گناهکاران و پناهگاهی برای نیازمندان است. قرآن نیز یادگار مومنان و موعظه‌ای برای گناهکاران و آرامشی برای دوستان خداست. پیامبر حجت خداست و گواهی بر این است که تا زمانی که پیامبری از سوی خدا به آنها نیاید، هدایت نخواهند شد. در واقع، او انسانی است مانند دیگران، اما از نظر ویژگی‌ها و رسالت، با آنها متفاوت است.
یا محمّد! از آنجا که صورت است همی گوی: «لست کأحدکم». کجا بود بشری که بیک ساعت او را از مسجد حرام بمسجد اقصی برند! و از آنجا بآسمان دنیا! و از آنجا به سدره منتهی و افق اعلی! و بنمایند او را آیات کبری! و جنّات مأوی و طوبی و زلفی و دیدار مولی! کجا بود بشری نه نویسنده و نه خواننده، و هرگز پیش هیچ معلّم ننشسته، و آن گه علم اولین و آخرین دانسته، و از اسرار هفت آسمان و هفت زمین خبر داده؟! آری که در کتاب قدم و در دبیرستان ازل بسی بوده، و لباس فضل پوشیده، و کأس لطف نوشیده که: «ادّبنی ربّی فأحسن تأدیبی».
هوش مصنوعی: ای محمد! از آنجا که تو انسانی هستی، بگو: «من مانند شما نیستم». کجا می‌توان انسانی را یافت که در یک ساعت از مسجد الحرام به مسجد اقصی و سپس به آسمان‌ها برده شود و از آنجا به سدره‌ منتهی و افق اعلی برسانند؟ و به او آیات بزرگ و باغ‌های بهشتی و دیدار معشوق را نشان دهند؟ کجا انسانی هست که نه نویسنده باشد و نه خواننده، و هرگز در نزد هیچ معلمی نشسته باشد و پس از آن، علم اول و آخر را دریابد و از اسرار هفت آسمان و هفت زمین باخبر شود؟ بله، این علم او در کتابی ازلی ثبت شده و او پیش از این‌ها درس‌آموخته و لباس فضیلت بر تن کرده و جام لطف را نوشیده است، چنان‌که فرموده: «پروردگارم مرا تربیت کرد و به نیکوترین وجه تربیت کرد».
از آنجاست که در صحیفه موجودات یک نظر مطالعه کرد، و این خبر باز داد که: «زویت للارض فأریت مشارقها و مغاربها».ساکنان حضرت جبروت و مقدسان ملأ اعلی همی بیک بار آواز برآوردند که: ای سیّد ثقلین! و ای مهتر خافقین! هیچ روی آن دارد که از آن دبیرستان قدم، و از آن لوح حقیقت خبری بازدهی؟! لفظی بگوی که ما نیز طالبان‌ایم، سوخته یک لمحت، و تشنه یک شربت. جواب درد آن طالبان و تشنگان از نطق مقدس وی این بود که: «لا یطلع علیه ملک مقرب و لا نبی مرسل».
هوش مصنوعی: در نگاه به عالم هستی، اطلاعاتی به دست می‌آید که نشان می‌دهد: «زمین برایم نمایان شد، و مشرق‌ها و مغرب‌های آن را دیدم». ساکنان عالم جبروت و مقدسان در مرتبه اعلی به یکباره صدا برآوردند و گفتند: ای سرور دو عالم! و ای رئیسان سرزمین‌ها! آیا ممکن است از آن دبیرخانه‌ی نخستین و از آن لوح حقیقت خبری به ما بدهی؟ کلامی بگو که ما نیز تشنه‌ایم، در حالی که در انتظار یک نگاهی و یک جرعه هستیم. پاسخ به درد و تشنگی آنها از سخن مقدس او این بود که: «هیچ ملکی مقرب و هیچ نبی مرسلی به آن آگاهی ندارد».
آشیان آشنایی و دبیرستان درد ما جز قبه قاب قوسین نیست، و بر تابنده این شربت جز حوصله درد ما نیست:
هوش مصنوعی: آشیانه‌ی آشنایی و دبیرستان ما تنها محدود به قبه‌ی قاب قوسین است و هیچ چیز جز تحمل درد ما نمی‌تواند به ما کمک کند.
ما را ز جهانیان شماری دگر است
در سر بجز از باده خماری دگر است!
هوش مصنوعی: ما با دیگران متفاوتیم؛ در تفکر و احساسات‌مان، جز مستی ناشی از شراب، چیز دیگری وجود ندارد.
فرمان آمد که ای پاکان مملکت! و ای نقطهای عصمت! ای آدم! و ای نوح! ای ابراهیم! و اسحاق و یعقوب! که عزّت قرآن بهدایت و نبوّت شما گواهی میدهد که: کُلًّا هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ. ای شما که ذریه نوح‌اید: داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون، که جلال قرآن شما را مینوازد که: وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ. ای زکریا و یحیی و عیسی و الیاس! که از آن درگاه بی‌نهایت خلعت صلاحیت و پیروزی یافتید که «کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ». ای اسماعیل! و ای یسع! و ای یونس و لوط! که بر جهانیان دست شرف بردید باین توقیع فضل که بر منشور نبوّت شما زدند که: «کلًّا فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمِینَ». ای پدران و فرزندان ایشان! آنان که نام بردیم و ایشان که نبردیم، چه طمع دارید که بروز دولت خاتم پیغامبران خواهید رسیدن؟
هوش مصنوعی: به ای پاکان سرزمین! ای نقطه‌های پاکی! ای آدم! ای نوح! ای ابراهیم! ای اسحاق و یعقوب! که عزت قرآن با هدایت و نبوّت شما گواهی می‌دهد که: همه را هدایت کردیم و نوح را قبل از آن هدایت کردیم. ای شما که نسل نوح هستید: داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون، که جلال قرآن شما را تجلیل می‌کند که: و برای نیکوکاران اینگونه پاداش می‌دهیم. ای زکریا و یحیی و عیسی و الیاس! که از آن درگاه بی‌پایان لباس شایستگی و پیروزی پوشیده‌اید که «همه از صالحان هستند». ای اسماعیل! و ای یسع! و ای یونس و لوط! که با این فضل بزرگ بر جهانیان افتخار می‌کنید که در منشور نبوّت شما اینگونه آمده است: «همه را بر دیگران برتری دادیم». ای پدران و فرزندان آنان! چه آرزویی دارید که در دوران دولت خاتم پیامبران خواهید رسید؟
یا غبار نعل مرکب او درخواهید یافتن؟! هیهات! شش هزار سال این پیغامبران را پیشی دادند که شما مرکبها برانید، و منزلها باز برید، که آن سیّد چون قدم در مملکت نهد، بیک میدان شش هزار ساله راه باز برد، و در پیش افتد، که «نحن الآخرون السّابقون».
هوش مصنوعی: آیا می‌توانید حتی غبار نعل اسب او را پیدا کنید؟ هرگز! شش هزار سال است که این پیامبران پیش از شما به میدان آمده‌اند تا شما راه‌ها را بیابید و منزل‌ها را باز کنید. وقتی آن سید قدم به سرزمین می‌گذارد، راهی را که شش هزار سال پیش آغاز شده، با خود به همراه می‌آورد و پیشتاز می‌شود، به گونه‌ای که ما در واپسین زمان، پیشتازان خواهیم بود.
پس چون مهتر قدم در مملکت نهاد، و از چهار گوشه عالم آواز برآمد که: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ، و بیک میدان منازل و مراحل شش هزار ساله برید، پیغامبران بشتاب مرکبها دوانیدند، تا بو که بدو در رسند. سیّد بخانه امّ هانی فرو شد. ایشان بر عتبه آن درگاه عین انتظار گشته که آواز کوس: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی» از قاب قوسین و سرادقات عرش مجید شنیدند.
هوش مصنوعی: زمانی که رهبر بزرگ به سرزمین وارد شد، از چهار گوشه جهان صدای برآمد که حقیقت به ظهور رسید و باطل نابود شد. او در یک میدان به مسافتی معادل شش هزار سال سفر کرد و پیامبران با شتاب بر مرکب‌هایشان شتافتند تا به او برسند. سید به خانه ام هانی وارد شد و آنها در آستانه درگاه او ایستاده بودند و انتظار می‌کشیدند تا صدای اعلام نزدیک شدن او را از آسمان بشنوند.
ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ این فضل خدا و لطف خدا است، او را داد که خود خواست، نه هر که رفت بمنزل رسید، نه هر که رسید دوست دید. او رسید که در خود برسید، و او دید که در ازل روز قبضه هم او دید.
هوش مصنوعی: این هدایت خداوند است که به هر کسی از بندگانش بخواهد، آن را می‌دهد. این لطف و کرم خداوند است که به کسی می‌دهد که خودش بخواهد. نه هر کسی که به مقصدی برسد، به دوستی دست پیدا می‌کند. آن کسی به هدف می‌رسد که در درون خود نیز به حقیقتی برسد، و اوست که در آغاز، همه چیز را به وضوح می‌بیند.
أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ هر که نه در خدمت پیری است یا در بند استادی، یا در مرافقت رفیقی، یا در صحبت مهتری، وی بر شرف هلاک است بی استاد و بی‌رفیق. خود رست است و از خود رست چیزی ناید. اقتدا را کسی شاید، و مهتری کسی را برازد، که صحبت مهتران و پرورش ایشان یافته بود، و برکات نظر ایشان بوی رسیده بود. نه بینی که رسول خدا (ص) چون ابو بکر و عمر را از میان صحابه برگزید، و بخود نزدیک گردانید، باین شرف که ایشان را داد که: «هما منی بمنزلة السّمع و البصر»، چون اثر نظر و صحبت خود در ایشان بدید، ایشان را بمنزلت اقتدا رسانید، گفت: «اقتدوا بالّذین من بعدی ابی بکر و عمر»، و نیز گفت قومی دیگر را که: «طوبی لمن رآنی، فاز من اثر فیه رؤیتی».
هوش مصنوعی: افرادی که خداوند آن‌ها را هدایت کرده، باید به راه آن‌ها اقتدا کنند. هرکس بدون راهنما، استاد، یا دوستی که با او همراه باشد، در خطر هلاکت قرار دارد. کسی که نتواند به دیگران اتکا کند و از خودِ خود در راه موفقیت بخواهد، در واقع از رستگاری دور است. تنها کسی می‌تواند به دیگران اقتدا کند که تربیت شده و تحت نظر بزرگترها قرار گرفته باشد و از برکات وجود آن‌ها بهره‌مند شده باشد. به یاد داشته باش که پیامبر اکرم (ص) چگونه ابوبکر و عمر را از میان صحابه انتخاب کرد و به آن‌ها مقام ویژه‌ای اعطا کرد، چون اثر تربیت و صحبت خود را در آن‌ها مشاهده می‌کرد. او به مردم گفت که باید از ابوبکر و عمر پیروی کنند و همچنین اشاره کرد به افرادی که او را دیده‌اند و اثرات دیدارش در آن‌ها باقی مانده است.
وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ای ما عرفوه حقّ معرفته، و ما وصفوه حق وصفه، و ما عظموه حقّ تعظیمه. کس او را بسزای او نشناخت. کس او را بسزای او ندانست.
هوش مصنوعی: آن‌ها نتوانستند خدا را به درستی بشناسند و حق او را درک کنند. هیچ‌کس نتوانست او را به اندازه‌ای که شایسته اوست توصیف کند و هیچ‌کس نتوانست به او آن‌طور که سزاوارش است، احترام بگذارد. هیچ‌کس او را به اندازه‌ای که باید نشناخت.
وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً، «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» جلّت الاحدیة، فأنّی بالوجود! و تقدست الصمدیة، فکیف الوصول! یعلم، و لکن الاحاطة فی العلم به محال، و یری و لکن‌
هوش مصنوعی: انسان‌ها نمی‌توانند به طور کامل به دانش و اطلاعات الهی دست یابند و آنچه از دانش به آنها داده شده بسیار ناچیز است. ذات یگانگی خداوند از هر گونه توصیف و درک عامیانه فراتر است و درک و دسترسی به او غیرممکن به نظر می‌رسد. او آگاه است، اما تسلط بر علم او برای انسان‌ها ممکن نیست. او را می‌بینند، اما اقتدار و عظمت او از فهم بشر فراتر است.
الادراک فی وصفه مستحیل، و یعرف و لکن الاشراف فی نعته غیر صحیح. صفت و قدر خویش برداشت تا هیچ عزیز بعزّ او نرسید، و هیچ فهم حدّ او درنیافت، و هیچ دانا قدر او بندانست. آب و خاک را با لم یزل و لا یزال چه آشنایی! قدم را با حدوث چه مناسبت! حق باقی در رسم فانی کی پیوندد! سزا در ناسزا کی بندد! مأسور تلوین بهیئت تمکین کی رسد!
هوش مصنوعی: در توصیف او، شناخت ممکن نیست و تنها می‌توان او را در صفاتش شناخت، اما در بیان کیفیت او نمی‌توان به درستی سخن گفت. او صفت و مقامی دارد که هیچ عزیز دیگری به عزت او نمی‌رسد و هیچ‌کس نمی‌تواند حد و اندازه‌اش را درک کند. آفرینش و طبیعت با ازلی بودن او چه ارتباطی دارد؟ قدمت او با حادث بودن چه تناسبی دارد؟ حقّ باقی چگونه می‌تواند با آنچه فانی است ارتباط برقرار کند؟ خوب بودن در مکانی که شایسته نیست، چه مقامی دارد؟ و آنچه که در تغییر و تغییر شکل محصور شده است، چگونه به مقام تملّک می‌رسد؟
گر حضرت لطفش را اغیار بکارستی
عشاق جمالش را امید وصالستی‌
هوش مصنوعی: اگر لطف و محبت خداوند به دیگران تقسیم می‌شد، عاشقان زیبایی او همچنان به امید وصال و نزدیک شدن به معشوق خود باقی می‌ماندند.
ممکن شودی جستن گر روی طلب بودی
معلوم شدی آخر گر روی سؤالستی‌
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی حقیقت باشی، ممکن است به آن دستیابی یابی. اما اگر تنها بخواهی سوال کنی، در نهایت باز هم به همان حقیقت خواهی رسید.
قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ اشارتی بلیغ است بحقیقت تفرید، و نقطه جمع، همّت یگانه کردن و حق را یکتا شناختن، و از غیر وی با او پرداختن. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» دل فا سوی او دار، و غیر او فرو گذار. گرفتار مهر او وا غیر او چه کار! دنیا و آخرت در پیش این کار همچون دیوار، دم زدن ازین حدیث عارف را نیست جز عیب و عار! قال الشبلی لبعض اصحابه: علیک باللّه، و دع ما سواه، و کن معه، و قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ.
هوش مصنوعی: آیه "قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ" نشان‌دهنده‌ی اهمیت تمرکز بر خداوند و ترک دنیا و مشغولیات غیر الهی است. این جمله به ما یادآوری می‌کند که فقط باید به یکتایی خداوند ایمان داشته باشیم و به او توجه کنیم و از چیزهای دیگر چشم‌پوشی کنیم. عشق به خداوند باید در اولویت قرار گیرد و دیگر امور دنیا در برابر آن بی‌مقدار هستند. در واقع، حضور در محفل خداوند و غفلت از غیر او، انسان را از زشتی‌ها و نابسامانی‌های دنیوی دور می‌کند. در این راستا، یکی از عرفا به دوستانش توصیه کرده است که تنها به خداوند توجه کنند و از باقی امور دنیا دور شوند و به بازی‌های دنیا که بی‌ارزش است، اهمیت ندهند.