گنجور

۱۱ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی‌ قَوْمِهِ چون ابراهیم بر قوم خود حجّت آورد که از دو گروه کدام یک بی‌بیم‌تر و با من سزاتر؟

او که یک خدای را پرستد؟ یا او که هزاران؟ او که خداوندی پرستد که قادر است و مالک نفع و ضرّ؟ یا او که عاجزی را پرستد بی‌صفت؟ و نیز بر نمرود حجّت آورد که رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ تا آنجا که گفت: فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ. چون این حجّتهای روشن بر ایشان آورد، ایشان بقول ابراهیم اقرار دادند، و حجّت بر خود لازم شناختند.

ربّ العالمین گفت: آن حجّت ما فرا ابراهیم نموده بودیم، و تلقین کردیم، و او را درآموختیم.

نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ زید اسلم گفت: یعنی بالعلم، چنان که جای دیگر گفت: «وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ». قومی گفتند: این طبقات ثواب است در بهشت، چنان که آنجا گفت: لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ، هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ، و گفتند: این رفع درجات در دنیا است پیغامبران را بمعجزات، و مؤمنانرا بکرامات، و توفیق طاعات، چنان که گفت: وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ. جای دیگر گفت: نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ. عاصم و حمزه و کسایی «نرفع درجات من نشاء» بتنوین خوانند. باقی «درجات من نشاء» با ضافت خوانند، و بمعنی هر دو یکسان‌اند. «إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ» فی امره «عَلِیمٌ» بخلقه.

وَ وَهَبْنا لَهُ یعنی لابراهیم إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ. رب العالمین ولد را هبه خواند در قرآن بچند جایگه، چنان که گفت: وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ، لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا، فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا. وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ میگوید: ابراهیم را بخشیدیم اسحاق و یعقوب. یعقوب پسر اسحاق بود، و اسحاق پسر ابراهیم از ساره، و ابراهیم را هشت پسر بود. اسحاق پدر عبرانیان از ساره، و اسماعیل پدر تازیان از هاجر، و آن شش پسر دیگر از فطورا بنت یقطن الکنعانیة. و یعقوب پدر اسرائیلیان بود.

کُلًّا هَدَیْنا یعنی للایمان و النبوة، «وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ» یعنی: من قبل ابراهیم و ولده. میگوید: پیش از ابراهیم و فرزندان وی نوح را راه نمودیم، و نبوّت دادیم. «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ» یعنی: و من ذرّیّة نوح، و از فرزندان نوح. آن گه تفسیر کرد که ایشان که‌اند: داود، و هو داود بن ایشا، هفتم هفت پسر بود، کهینه ایشان، کشنده جالوت. و قصّه وی معروف. و سلیمان پسر داود از زن اوریا زاده بود، و داود و سلیمان از سبط یهودا بودند، و ایّوب، و میگویند ایّوب از فرزندان روم بن عیص بن اسحاق بن ابراهیم بود، و در عصر خویش ملک بود، و ده پسر داشت از دختر میشا بن یوسف بن یعقوب، و در روزگار یوسف بود، و قصّه وی معروف. و یوسف، و هو یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم، و فیه‌

قال رسول اللَّه (ص):

ان الکریم بن الکریم بن الکریم بن الکریم

یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم.

و موسی، و هو موسی بن عمران بن یصهر بن قاهث بن لاوی بن یعقوب و هارون اخوه اکبر منه سنا.

وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ چنان که ابراهیم را بر توحید و ثبات وی بر دین خویش و حجّت آوردن بر دشمن جزاء نیکو دادیم، و پاداش نیکو کردیم، که او را برگزیدیم و فرزندان پاک دادیم، و درجات وی برداشتیم، در نبوّت و در ثواب طاعت با نیکوکاران هم چنان کنیم، و ایشان را جزاء نیکو دهیم.

وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیی‌ وَ عِیسی‌ وَ إِلْیاسَ قومی گفتند: الیاس، ادریس است، و این درست نیست که ربّ العزّة نسبت الیاس درین آیت با نوح کرد، و از فرزندان نوح شمرد، و معلوم است که نوح از فرزندان ادریس بود. نوح بن لمک بن متوشلخ بن ادریس، الّذی یقال له اخنوخ. و قول درست آنست که از فرزندان هارون بود، و هو الیاس بن بشر بن فینحاص بن العیزار بن هارون بن عمران، کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ.

وَ إِسْماعِیلَ و هو ابن ابراهیم وَ الْیَسَعَ وهب گفت: یسع شاگرد الیاس بود. کعب گفت: یسع خضر است که موسی را علیه السلام معلم بود. یمان بن رباب گفت: یسع پسر اسحاق است پدر روم. حمزه و کسایی و اللّیسع خوانند بلام مشدد.

یعنی که نام وی لیسع است نه یسع، امّا الف و لام زیادت در افزودند و مدغم کردند، چنان است که الف و لام بر قراءت حمزه و کسایی زیادت است، و بر قراءت باقی الف و لام تعریف است. «یُونُسَ» و هو یونس بن متی، وی را دو نام است: ذو النون و یونس. گفته‌اند که: الیاس و یسع و یونس در یک زمان بودند، و پس از ایشان باندک روزگار زکریا و یحیی و عیسی بودند. «وَ لُوطاً» و هو ابن عمّ ابراهیم، و اوّل من آمن به، «وَ کلًّا فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمِینَ» ای فضلناهم بالنبوّة علی عالمی زمانهم.

وَ مِنْ آبائِهِمْ این «من» تبعیض است یعنی: هدینا بعض آبائهم و ذرّیّاتهم.

میگوید: و از پدران ایشان که نامشان درین موضع نبرده‌اند از آدم و هود و صالح و ادریس و غیر ایشان، و نیز مؤمنان که در عهد آن پدران بر ملّت ایشان بودند.

وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ و از فرزندان این هشده پیغامبرا که نامشان درین آیات برده‌اند، و نام آن فرزندان نبرده‌اند، «وَ إِخْوانِهِمْ» و برادران ایشان که بر دین و ملّت ایشان بوده‌اند. اینجا سخن منقطع شد، پس گفت: «وَ اجْتَبَیْناهُمْ» ای استخلصناهم بالنبوّة، مأخوذ من جبیت الماء فی الحوض اذا جمعته. «وَ هَدَیْناهُمْ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» یعنی الاسلام.

ذلِکَ هُدَی اللَّهِ ای دین اللَّه الّذی هم علیه. این است دین خدا و ملت‌ بسزا که پیغامبران بر آن بودند، و خدای را عزّ و جلّ بدان پرستیدند، یعنی دین اسلام و ملّت حنیفی. یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ آن را که خواهد از بندگان خویش بآن راه نماید، و بر آن دارد، چنان که پیغامبران را بر آن داشت، و بآن راه نمود. و این آیت حجّتی ظاهر است بر قدریان، و وجه آن روشن.

وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُونَ قومی از اصحاب رای باین آیت تمسّک کرده‌اند، و گفته‌اند: مرتد چون بدین اسلام باز گردد فرائض طاعت که در حال اسلام گزارده پیش از ردّت، قضا باید کرد، که آن همه بردّت باطل گشت، که ربّ العزّة میگوید: وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ، و کذلک قوله تعالی: لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ، و این مذهب باطل است، و احتجاج ایشان باین آیت درست نیست، که آیت مجمل است، و در سورة البقرة مفسّر گفته که: وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ میگوید: کسی که مرتد گردد، و در ردّت بمیرد، اعمال وی باطل گردد. پس کسی که توبه کند، و باسلام باز آید، اعمال وی که در اسلام کرده بود حابط نگردد، و بر حال خویش بماند پس بر مرتد که باسلام باز آید جز قضاء آن عمل که در حال کفر از وی فائت گشته واجب نیست، و این آیت ایشان را حجّت نیست، و آیت مجمل جز بر وفق مفسّر راندن هیچ وجه نیست. پس بمدح پیغامبران باز آمد و بیان کرد که ایشان را چه داد، گفت: أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ این پیغامبران نامبرده را میگوید، و آن مبهمان نام نبرده از آبا و ذریات، و قومی فراوان که در قرآن نام ایشان برده. «اولئک» ایشان آنند که دادیم ایشان را کتاب از آسمان فرو آمده، صحف ابراهیم و تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود. «وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ» و علم دادیم و فهم وفقه ایشان را و نبوّت.

فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ اگر اهل مکّه بدان می‌کافر شوند و نپذیرند ما قومی را برگماشتیم از مهاجر و انصار که آن را پذیرفتند و تصدیق کردند، و بجان و دل باز گرفتند. «فَقَدْ وَکَّلْنا بِها» ای بالایمان بها. این همچنانست که جای دیگر گفت: «وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی‌». مجاهد گفت این عجم‌اند و فرس، که نادیده بجان و دل قبول کردند، و بغیب ایمان آوردند و تصدیق کردند.

مصطفی (ص) در حق ایشان میگوید: «لو کان الدین معلقا بالثریا لنا له رجال من ابناء فارس»، و عن ابن عمر، قال: قال رسول اللَّه (ص): «للَّه عز و جل خیرتان من خلقه فی ارضه: قریش خیرة اللَّه من العرب، و فارس خیرة اللَّه من العجم».

پس سخن باز با پیغامبران برد، و در مدح ایشان بیفزود، و مصطفی را صلی اللَّه علیه و سلم بسنّت و سیرت ایشان اقتدا فرمود، گفت: أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ ای هداهم اللَّه، «فبهدیهم» ای بسنتهم و سیرتهم بالصّبر و الاحتساب، «اقتده» ابن عامر «اقتدهی» خواند بکسر هاء مشبع.

حمزه و کسایی و یعقوب در وصل «ها» بیفکنند، و در وقف بسکون «ها» وقف کنند، و این «ها» هاء وقف گویند، چنان که: اخبره تقله، و هم ازین باب است: کتابیه، حسابیه، ما هیه. باقی قراء در وصل و در وقف بسکون ها خوانند. میگوید: یا محمد! سیرت انبیای گیر، و بر پی ایشان رو، و در صبر کردن بر تکذیب و اذی دشمن چنان که ایشان صبر کردند، تا بمراد رسی، چنان که ایشان بمراد رسیدند. آنست که گفت: «فَصَبَرُوا عَلی‌ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا». مفسّران گفتند فقه این آیت آنست که هر چه از پیغامبران درست شود و ثابت گردد از اعمال و احکام، و معلوم شود که آن را بپیغامبری دیگر و بکتابی دیگر نسخ نکردند، برین امت واجب است که آن را دین خود دانند، و اتّباع آن کنند، بر مقتضی اینکه ربّ العزّة فرمود. فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ.

«قُلْ» یا محمد! «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ» ای علی القرآن و تبلیغ الرّسالة «أَجْراً» ای جعلا و رزقا. «إِنْ هُوَ» ای ما هو یعنی محمّد (ص)، و قیل القرآن «إِلَّا ذِکْری‌ لِلْعالَمِینَ» موعظة للخلق اجمعین.

وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ این در شأن حییّ بن اخطب آمده از جهودان.

بدر صفیة مادر مؤمنان پیش رسول خدا آوردند او را، دستهای وی بر پشت بسته، بدندان خویش قبای دیبای خویش از بازوی خود میکند، و میگفت:

لعمرک ما لأم ابن اخطب نفسه
و لکنه من یخذل اللَّه یخذل.

رسول خدا (ص) سوگند بر وی داد که: بآن خدای که به طور سینا با موسی سخن گفت که در تورات خواندی که: «انّ اللَّه یبغض الحبر السّمین.

گفت: خواندم گفت: آن تویی. او گفت: ما انزل اللَّه علی موسی التوراة، و لا علی محمّد القرآن، فأنزل اللَّه عز و جل هذه الایة: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ای ما علموا عظمة اللَّه اذا اجترؤا علی تکذیبه، و جحود رسالته، «إِذْ قالُوا» بزرگی خدای نشناختند که بر وی دلیری کردند، گفتند: «ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی‌ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‌ءٍ» فرو نفرستاد اللَّه هرگز بر هیچ مردم هیچ چیز.ابن عباس گفت: مالک بن الضیف بود که این آیت در شأن وی آمد رئیس جهودان و ربانی ایشان. چون این سخن بگفت، با قوم خویش شد. ایشان گفتند: ویلک ما هذا الّذی بلغنا عنک؟ چیست اینکه بما رسید که تو گفتی: ما انزل اللَّه علی موسی التوراة، و ما انزل اللَّه علی بشر من شی‌ء؟! جواب داد که مرا بخشم آوردند، و از سر غضب گفتم. پس جهودان وی را معزول کردند، و بجای وی کعب اشرف نشاندند.و بروایتی دیگر از ابن عباس آیت مکی است، و در شأن مشرکان قریش فرو آمد، که قدرت اللَّه را منکر بودند، و معجزات را رد کردند، و باین قول معنی «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ» ای: و ما آمنوا انّ اللَّه علی کل شی‌ء قدیر. عظمت اللَّه نشناختند، و جلال و بزرگواری وی ندانستند ایشان که معجزات را ردّ کردند، و قدرت اللَّه از آن قاصر شناختند. محمد بن الکعب القرظی گفت: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» لم یدروا کیف اللَّه.

قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسی‌ ای محمد! تو آن جهودان را که تنزیل ما را می‌جحد آرند، جواب ده: «مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ»؟ آن کیست که تورات که موسی آورد فرو فرستاد. «نُوراً» ای ضیاء «وَ هُدیً لِلنَّاسِ» بیانا لبنی اسرائیل.

آن تورات که روشنایی دلهاست، و راه نمونی بنی اسرائیل «تَجْعَلُونَهُ قَراطِیسَ» ای تکتبونها فی دفاتر مقطعة حتی لا تکون مجموعة، لتخفوا منها ما شئتم، و لا یشعر بها العوام، فذلک قوله: «تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ کَثِیراً» میگوید تورات را در دفترها و قطعها پرکنده می‌نویسید، تا آنچه خود خواهید از آن پنهان کنید، چنان که آیت رجم و صفت و نعت محمد (ص) پنهان کردند، مکّی و ابو عمر «و یجعلونه قراطیس یبدونها و یخفون» هر سه بیاء خوانند اخبار از غائب، چنانست که رب العزة مصطفی را صلی اللَّه علیه و سلم خبر میکند از ایشان که عظمت اللَّه نشناختند، و بر خدا دلیری کردند، که کتاب را منکر شدند، و آن گه در تورات تحریف آوردند، که لختی از آن بپوشیدند.

باقی بتاء خوانند بر مخاطبه، چنان که مصطفی (ص) با ایشان این میگوید بفرمان خدا: «و علّمتم یا معشر الیهود علی لسان محمّد ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُکُمْ فی التّوراة، فضیّعتموه و لم تنفعوا به. «قُلِ اللَّهُ» یا محمّد! چون ایشان را پرسی که «مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ»؟ اگر ایشان جواب دهند، و الّا تو جواب ده، گوی فرستنده آن کتاب اللَّه است.

ثُمَّ ذَرْهُمْ این کلمه خذلان است میان تهاون و تهدید. گذار ایشان را تا در بازی خویش می‌روند. کسی که کاری کند که از آن نفعی و خیری نبود، گویند: وی ببازی و هرزه مشغول است. مفسّران گفتند: «ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» همچنانست که جای دیگر گفت: وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ، فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا، فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ. پس آن همه منسوخ گشت بآیت سیف.

وَ هذا کِتابٌ ای: و هذا القرآن کتاب مبارک انزلناه. این قرآن کتابی مبارک است که ما فرود فرستادیم، کتابی پر آفرین و پر برکت، که خیر آن دایم، و نفع آن تمام، و برکت آن فراوان. موعظة خائفان، و رحمة مؤمنان، و شفیع عاصیان، و یادگار دوستان. «مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» یعنی یصدق ما قبله من الکتب التی انزلها اللَّه علی الانبیاء، «و لینذر» یقول: انزلناه للبرکة و الانذار. قراءت عامة قرّاء «لتنذر» بتاء مخاطبه است، یعنی: لتنذر انت یا محمّد! بما فی القرآن، و قراءت ابو بکر تنها بیاء است یعنی: لینذر الکتاب، بحکم آنکه کتاب سبب انداز است، اسناد فعل بوی درست است، و ذلک فی قوله: هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ، و قال تعالی: إِنَّما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ، و فی معناه قوله: هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ. و روا باشد که این فعل با اللَّه برند جلّ جلاله یعنی: لینذر اللَّه، کقوله: «لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ».

وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری‌ وَ مَنْ حَوْلَها امّ القری مکّه است، لأنّها قبلة الخلق یؤمّونها، و قیل: لأنّها اصل القری، و دحیت الارض من تحتها، و قیل: لأنّها اعظم القری شأنا کما سمّی الدماغ امّ الرأس. وَ مَنْ حَوْلَها شهرهای دیگر است در روی زمین، یعنی لتنذر اهل مکّه و اهل سائر الافق، برّها و بحرها. وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یعنی: یصدّقون بالبعث الّذی فیه جزاء الاعمال، «یُؤْمِنُونَ بِهِ» ای: یصدقون بالقرآن انّه جاء من عند اللَّه. ثمّ نعتهم، فقال: «وَ هُمْ عَلی‌ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ» علیها فی مواقیتها لا یترکونها.

۱۱ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ تِلْکَ حُجَّتُنا و آن جواب که ابراهیم داد حجّت جستن ایشان را آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی‌ قَوْمِهِ ما تلقین کردیم ابراهیم را بر قوم خویش نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ می‌برداریم درجتهای آن را که خواهیم إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ (۸۳) که خداوند تو دانایی است راست دان.۱۱ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی‌ قَوْمِهِ حجّت خداوند عز و جل برین امّت دو چیز است: یکی مصطفی پیغامبر او صلی اللَّه علیه و سلم، دیگر قرآن کلام او. مصطفی را گفت: قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ. قرآن را گفت: قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ. مصطفی (ص) چراغ جهانیان، و جمال جهان، و شفیع عاصیان، و پناه مفلسان. قرآن یادگار مؤمنان، و موعظت عاصیان، و انس جان دوستان. مصطفی حجّت خدا است که میگوید جلّ ذکره: حَتَّی تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَةُ رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ، و از آن روی حجّت است که بشری است همچون ایشان بصورت، و آن گه نه چون ایشان بخاصیّت.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی‌ قَوْمِهِ چون ابراهیم بر قوم خود حجّت آورد که از دو گروه کدام یک بی‌بیم‌تر و با من سزاتر؟
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: اینها دلیل و برهانی است که به ابراهیم دادیم تا بر قوم خودش ارائه دهد و از آنها بپرسد کدام یک بی‌خوف‌تر و بیشتر شایسته‌ی همراهی با من هستند؟
او که یک خدای را پرستد؟ یا او که هزاران؟ او که خداوندی پرستد که قادر است و مالک نفع و ضرّ؟ یا او که عاجزی را پرستد بی‌صفت؟ و نیز بر نمرود حجّت آورد که رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ تا آنجا که گفت: فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ. چون این حجّتهای روشن بر ایشان آورد، ایشان بقول ابراهیم اقرار دادند، و حجّت بر خود لازم شناختند.
هوش مصنوعی: آیا او کسی را می‌پرستد که تنها یک خدا باشد یا به هزاران خدا اعتقاد دارد؟ آیا او به خدایی ایمان دارد که قادر به کنترل زندگی و مرگ است و مالک خیر و شرّ است، یا به موجودی ناتوان و بدون ویژگی خاص؟ همچنین، ابراهیم به نمرود نسبت به قدرت خداوندش استدلال کرد و گفت: «خدای من آن کسی است که زندگی می‌بخشد و می‌میراند» تا جایی که نمرود دچار حیرت شد و نتوانست پاسخ بدهد. وقتی ابراهیم این دلایل روشن را برای او آورد، نمرود به اجبار اقرار کرد که حق با ابراهیم است و خود را متعهد به پذیرش این حقیقت دانست.
ربّ العالمین گفت: آن حجّت ما فرا ابراهیم نموده بودیم، و تلقین کردیم، و او را درآموختیم.
هوش مصنوعی: خداوند عالمیان فرمود: ما آن نشانه خود را به ابراهیم نشان دادیم و به او راهنمایی کردیم و او را تعلیم دادیم.
نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ زید اسلم گفت: یعنی بالعلم، چنان که جای دیگر گفت: «وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ». قومی گفتند: این طبقات ثواب است در بهشت، چنان که آنجا گفت: لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ، هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ، و گفتند: این رفع درجات در دنیا است پیغامبران را بمعجزات، و مؤمنانرا بکرامات، و توفیق طاعات، چنان که گفت: وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ. جای دیگر گفت: نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ. عاصم و حمزه و کسایی «نرفع درجات من نشاء» بتنوین خوانند. باقی «درجات من نشاء» با ضافت خوانند، و بمعنی هر دو یکسان‌اند. «إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ» فی امره «عَلِیمٌ» بخلقه.
هوش مصنوعی: ما درجات افرادی را که بخواهیم بالا می‌بریم. زید اسلم می‌گوید که این به واسطه علم است، همان‌طور که در جای دیگری آمده است: «و کسانی که علم دارند، درجات بالایی دارند». برخی گفته‌اند که این طبقات، پاداش در بهشت است، همان‌طور که در آنجا گفته شده: «برای آنها درجاتی نزد پروردگارشان وجود دارد». همچنین گفته‌اند که این ارتقاء درجات در دنیا مربوط به پیامبران است که با معجزاتشان شناخته می‌شوند و مؤمنان که با کرامات و توفیق در انجام عبادات شناخته می‌شوند، چنان که گفته شده: «و ما برخی از آنها را بر برخی دیگر درجاتی بالا برده‌ایم». در جای دیگری آمده است: «ما درجات افرادی را که بخواهیم بالا می‌بریم و بالاتر از هر صاحب علمی، کسی دانا وجود دارد». عاصم، حمزه و کسایی عبارت «نرفع درجات من نشاء» را تنوین می‌خوانند، در حالی که سایر قراء «درجات من نشاء» را با اضافت می‌خوانند و معنا هر دو یکسان است. «به‌راستی که پروردگارت حکیم و دانا به مخلوقاتش است».
وَ وَهَبْنا لَهُ یعنی لابراهیم إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ. رب العالمین ولد را هبه خواند در قرآن بچند جایگه، چنان که گفت: وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ، لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا، فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا. وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ میگوید: ابراهیم را بخشیدیم اسحاق و یعقوب. یعقوب پسر اسحاق بود، و اسحاق پسر ابراهیم از ساره، و ابراهیم را هشت پسر بود. اسحاق پدر عبرانیان از ساره، و اسماعیل پدر تازیان از هاجر، و آن شش پسر دیگر از فطورا بنت یقطن الکنعانیة. و یعقوب پدر اسرائیلیان بود.
هوش مصنوعی: در این متن گفته شده که خداوند به ابراهیم، اسحاق و یعقوب را عطا کرد. در قرآن خداوند به این موضوع در جاهای مختلف اشاره کرده و واژه "هبه" را برای توصیف فرزندان به کار برده است. به عنوان مثال، در مورد داوود و سلیمان و همچنین در دعاهایی که برای فرزند صالح خواسته شده است، این واژه استفاده شده است. اسحاق و یعقوب به ابراهیم تعلق دارند، به طوری که یعقوب پسر اسحاق و اسحاق پسر ابراهیم از ساره بوده است. ابراهیم همچنین دارای هشت پسر بوده که اسحاق پدر بنی‌اسرائیل و اسماعیل پدر عرب‌هاست. شش پسر دیگر او نیز از همسری به نام فطورا بوده‌اند. در نهایت، یعقوب به عنوان پدر بنی‌اسرائیل شناخته می‌شود.
کُلًّا هَدَیْنا یعنی للایمان و النبوة، «وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ» یعنی: من قبل ابراهیم و ولده. میگوید: پیش از ابراهیم و فرزندان وی نوح را راه نمودیم، و نبوّت دادیم. «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ» یعنی: و من ذرّیّة نوح، و از فرزندان نوح. آن گه تفسیر کرد که ایشان که‌اند: داود، و هو داود بن ایشا، هفتم هفت پسر بود، کهینه ایشان، کشنده جالوت. و قصّه وی معروف. و سلیمان پسر داود از زن اوریا زاده بود، و داود و سلیمان از سبط یهودا بودند، و ایّوب، و میگویند ایّوب از فرزندان روم بن عیص بن اسحاق بن ابراهیم بود، و در عصر خویش ملک بود، و ده پسر داشت از دختر میشا بن یوسف بن یعقوب، و در روزگار یوسف بود، و قصّه وی معروف. و یوسف، و هو یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم، و فیه‌
هوش مصنوعی: تمامی آنان را هدایتی کردیم، از جمله نوح که قبل از ابراهیم و فرزندانش هدایت شد و به او نبوّت داده شد. از نسل نوح، افرادی چون داود و سلیمان هستند. داود، پسر ایشا، یکی از هفت پسر بود و داستان او به کشته شدن جالوت معروف است. سلیمان، پسر داود از همسر اوریا، نیز از نسل یهودا به شمار می‌رود. همچنین، ایوب که گفته می‌شود از نسل روم است و در زمان خود پادشاه بوده و دارای ده پسر از دختر میشا، پسر یوسف و نوه یعقوب، بوده است و داستانش مشهور است. و یوسف، که پسر یعقوب و نوه اسحاق و نتیجه ابراهیم است.
قال رسول اللَّه (ص):
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
ان الکریم بن الکریم بن الکریم بن الکریم
هوش مصنوعی: او از نسل‌های عالی و بزرگ و با افتخار، از یک خانواده‌ی نیکو و محترم است.
یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم.
هوش مصنوعی: یوسف فرزند یعقوب، یعقوب فرزند اسحاق و اسحاق فرزند ابراهیم است.
و موسی، و هو موسی بن عمران بن یصهر بن قاهث بن لاوی بن یعقوب و هارون اخوه اکبر منه سنا.
هوش مصنوعی: موسی، که پسر عمران است و نسل او به یصهر و سپس به قاهث و لاوی و یعقوب می‌رسد، برادر بزرگتری به نام هارون دارد.
وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ چنان که ابراهیم را بر توحید و ثبات وی بر دین خویش و حجّت آوردن بر دشمن جزاء نیکو دادیم، و پاداش نیکو کردیم، که او را برگزیدیم و فرزندان پاک دادیم، و درجات وی برداشتیم، در نبوّت و در ثواب طاعت با نیکوکاران هم چنان کنیم، و ایشان را جزاء نیکو دهیم.
هوش مصنوعی: ما نیز برای نیکوکاران جزای نیکو می‌دهیم. همان‌طور که ابراهیم را به خاطر توحید و坚定ی‌اش در دینش و استدلال‌کردن در برابر دشمنانش جزای نیکو دادیم، او را برگزیدیم و فرزندان پاکی به او عطا کردیم و درجاتش را در نبوّت و پاداش طاعت بالا بردیم. ما با نیکوکاران همین‌طور عمل خواهیم کرد و به آن‌ها پاداش نیکو خواهیم داد.
وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیی‌ وَ عِیسی‌ وَ إِلْیاسَ قومی گفتند: الیاس، ادریس است، و این درست نیست که ربّ العزّة نسبت الیاس درین آیت با نوح کرد، و از فرزندان نوح شمرد، و معلوم است که نوح از فرزندان ادریس بود. نوح بن لمک بن متوشلخ بن ادریس، الّذی یقال له اخنوخ. و قول درست آنست که از فرزندان هارون بود، و هو الیاس بن بشر بن فینحاص بن العیزار بن هارون بن عمران، کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ.
هوش مصنوعی: ذکر شده که زکریا، یحیی، عیسی و الیاس از جمله انبیای الهی هستند. برخی بر این باورند که الیاس همان ادریس است، اما این موضوع صحیح نیست. در آیات قرآن، الیاس به نوح نسبت داده شده و او را از فرزندان نوح به حساب آورده‌اند، در حالی که نوح خود از نسل ادریس محسوب می‌شود. نوح پسر لمک و نوه متوشلخ و از نسل ادریس بوده است. نظر درست این است که الیاس از نسل هارون بوده و نسبت او به هارون و عمران و سایر افراد صالح می‌رسد.
وَ إِسْماعِیلَ و هو ابن ابراهیم وَ الْیَسَعَ وهب گفت: یسع شاگرد الیاس بود. کعب گفت: یسع خضر است که موسی را علیه السلام معلم بود. یمان بن رباب گفت: یسع پسر اسحاق است پدر روم. حمزه و کسایی و اللّیسع خوانند بلام مشدد.
هوش مصنوعی: اسماعیل، پسر ابراهیم، و الیسع، که به گفته وهب، شاگرد الیاس بود. کعب معتقد بود که یسع همان خضر است که معلم موسی (علیه السلام) بود. یمان بن رباب نیز گفت که یسع پسر اسحاق، پدر روم است. برخی مانند حمزه، کسایی و اللّیسع، نام او را بدون تشدید می‌خوانند.
یعنی که نام وی لیسع است نه یسع، امّا الف و لام زیادت در افزودند و مدغم کردند، چنان است که الف و لام بر قراءت حمزه و کسایی زیادت است، و بر قراءت باقی الف و لام تعریف است. «یُونُسَ» و هو یونس بن متی، وی را دو نام است: ذو النون و یونس. گفته‌اند که: الیاس و یسع و یونس در یک زمان بودند، و پس از ایشان باندک روزگار زکریا و یحیی و عیسی بودند. «وَ لُوطاً» و هو ابن عمّ ابراهیم، و اوّل من آمن به، «وَ کلًّا فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمِینَ» ای فضلناهم بالنبوّة علی عالمی زمانهم.
هوش مصنوعی: نام او لیسع است نه یسع، اما حرف الف و لام به آن اضافه شده و مدغم شده است. این شبیه به استفاده از الف و لام در قرائت حمزه و کسایی است، در حالی که در قرائت‌های دیگر، الف و لام به عنوان تعریف به کار می‌رود. یونس، فرزند متی، دو نام دارد: ذو النون و یونس. گفته شده که الیاس، یسع و یونس در یک زمان زندگی می‌کردند و پس از آن‌ها به فاصله کمی زکریا، یحیی و عیسی آمدند. لوط، پسر عموی ابراهیم است و اولین کسی بود که به او ایمان آورد. ما نیز آن‌ها را به واسطه نبوت بر جهانیان زمان خود برتری دادیم.
وَ مِنْ آبائِهِمْ این «من» تبعیض است یعنی: هدینا بعض آبائهم و ذرّیّاتهم.
هوش مصنوعی: در اینجا، «من» به معنای تفکیک است، به این معنا که ما برخی از پدران و نسل‌های آنان را هدایت کرده‌ایم.
میگوید: و از پدران ایشان که نامشان درین موضع نبرده‌اند از آدم و هود و صالح و ادریس و غیر ایشان، و نیز مؤمنان که در عهد آن پدران بر ملّت ایشان بودند.
هوش مصنوعی: او اشاره می‌کند به پدران آن‌ها که نامشان در اینجا ذکر نشده است، از جمله آدم، هود، صالح، ادریس و چند نفر دیگر. همچنین به مؤمنانی که در زمان پدرانشان در ملت آن‌ها بودند نیز اشاره می‌کند.
وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ و از فرزندان این هشده پیغامبرا که نامشان درین آیات برده‌اند، و نام آن فرزندان نبرده‌اند، «وَ إِخْوانِهِمْ» و برادران ایشان که بر دین و ملّت ایشان بوده‌اند. اینجا سخن منقطع شد، پس گفت: «وَ اجْتَبَیْناهُمْ» ای استخلصناهم بالنبوّة، مأخوذ من جبیت الماء فی الحوض اذا جمعته. «وَ هَدَیْناهُمْ إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» یعنی الاسلام.
هوش مصنوعی: و از فرزندان همان هجده پیامبری که در این آیات نامشان ذکر شده، نام فرزندانشان گفته نشده است. همچنین از برادران آن پیامبران که پیرو دین و ملت آنها بوده‌اند نیز یاد می‌شود. سپس در ادامه گفته می‌شود که ما آنها را برگزیده‌ایم، به این معنا که آنها را به مقام نبوت برگزیده‌ایم. این عبارت از واژه‌ای آمده که به معنای جمع کردن آب در حوض است. همچنین، ما آنها را به راه راست هدایت کرده‌ایم، که در اینجا به دین اسلام اشاره دارد.
ذلِکَ هُدَی اللَّهِ ای دین اللَّه الّذی هم علیه. این است دین خدا و ملت‌ بسزا که پیغامبران بر آن بودند، و خدای را عزّ و جلّ بدان پرستیدند، یعنی دین اسلام و ملّت حنیفی. یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ آن را که خواهد از بندگان خویش بآن راه نماید، و بر آن دارد، چنان که پیغامبران را بر آن داشت، و بآن راه نمود. و این آیت حجّتی ظاهر است بر قدریان، و وجه آن روشن.
هوش مصنوعی: این دین خداست که پیامبران بر آن بودند و به پرستش خداوند متعال پرداختند، و این دین اسلام و ملت حنیفی است. خداوند هرگاه بخواهد، بندگانش را به این راه هدایت می‌کند، همان‌طور که پیامبران را هدایت کرد. این آیه نشانه‌ای آشکار بر قدرت الهی است و مفهوم آن واضح است.
وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُونَ قومی از اصحاب رای باین آیت تمسّک کرده‌اند، و گفته‌اند: مرتد چون بدین اسلام باز گردد فرائض طاعت که در حال اسلام گزارده پیش از ردّت، قضا باید کرد، که آن همه بردّت باطل گشت، که ربّ العزّة میگوید: وَ لَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ، و کذلک قوله تعالی: لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ، و این مذهب باطل است، و احتجاج ایشان باین آیت درست نیست، که آیت مجمل است، و در سورة البقرة مفسّر گفته که: وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ میگوید: کسی که مرتد گردد، و در ردّت بمیرد، اعمال وی باطل گردد. پس کسی که توبه کند، و باسلام باز آید، اعمال وی که در اسلام کرده بود حابط نگردد، و بر حال خویش بماند پس بر مرتد که باسلام باز آید جز قضاء آن عمل که در حال کفر از وی فائت گشته واجب نیست، و این آیت ایشان را حجّت نیست، و آیت مجمل جز بر وفق مفسّر راندن هیچ وجه نیست. پس بمدح پیغامبران باز آمد و بیان کرد که ایشان را چه داد، گفت: أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ این پیغامبران نامبرده را میگوید، و آن مبهمان نام نبرده از آبا و ذریات، و قومی فراوان که در قرآن نام ایشان برده. «اولئک» ایشان آنند که دادیم ایشان را کتاب از آسمان فرو آمده، صحف ابراهیم و تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود. «وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ» و علم دادیم و فهم وفقه ایشان را و نبوّت.
هوش مصنوعی: اگر آنان شرک ورزیده بودند، اعمالشان نابود می‌شد. برخی از علمای مسلمان به این آیه استناد کرده و گفته‌اند که کسی که از اسلام برگشته باشد، هنگام بازگشت به حالت اولیه، باید اعمال واجب خود را که در زمان اسلام انجام داده، دوباره انجام دهد؛ زیرا تمامی اعمالش با ارتدادش باطل شده است. اما این نظریه نادرست است و استدلال آن‌ها مبتنی بر این آیه صحیح نیست، چرا که آیه مبهم است. در سوره بقره تفسیر واضح‌تری وجود دارد که می‌گوید: اگر کسی از دینش برگردد و در کفر بمیرد، اعمالش در دنیا و آخرت باطل می‌شود. بنابراین، اگر کسی توبه کند و به اسلام بازگردد، اعمالش در زمان اسلام باطل نمی‌شود و همان‌طور که بود، باقی می‌ماند. برای کسی که مرتد شده و به اسلام بازگردد، تنها قضاوت آن اعمالی که در کفر از او فوت شده، واجب نیست. به همین دلیل، استناد به این آیه برای ایشان معتبر نیست و تنها می‌توان آن را با تفسیر صحیح فهمید. در ادامه به ستایش پیامبران پرداخته و اشاره می‌کند که آن‌ها چه نعمتی دریافت کرده‌اند. «اینها کسانی هستند که ما به آن‌ها کتاب آسمانی داده‌ایم»، یعنی پیامبرانی که نام آن‌ها ذکر شده و با این حال، نام اجداد و نسل‌های دیگرشان که در قرآن آمده، ذکر نشده است. این پیامبران کسانی هستند که ما به آن‌ها کتاب‌های آسمانی مانند صحف ابراهیم، تورات موسی، انجیل عیسی و زبور داوود عطا کردیم و به آن‌ها فهم و علم و نبوت نیز بخشیدیم.
فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ اگر اهل مکّه بدان می‌کافر شوند و نپذیرند ما قومی را برگماشتیم از مهاجر و انصار که آن را پذیرفتند و تصدیق کردند، و بجان و دل باز گرفتند. «فَقَدْ وَکَّلْنا بِها» ای بالایمان بها. این همچنانست که جای دیگر گفت: «وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی‌». مجاهد گفت این عجم‌اند و فرس، که نادیده بجان و دل قبول کردند، و بغیب ایمان آوردند و تصدیق کردند.
هوش مصنوعی: اگر اهل مکه به آن کافر شوند و آن را نپذیرند، ما قومی را انتخاب کرده‌ایم از مهاجران و انصار که آن را پذیرفته و تصدیق کرده‌اند و با جان و دل به آن روی آورده‌اند. این به معنای این است که ایمان به آن در دل‌هایشان مستحکم شده است. به نقل از مجاهد، این افراد عجم و ایرانی‌ها هستند که بدون دیده‌وری به آن ایمان آورده و تصدیق کرده‌اند.
مصطفی (ص) در حق ایشان میگوید: «لو کان الدین معلقا بالثریا لنا له رجال من ابناء فارس»، و عن ابن عمر، قال: قال رسول اللَّه (ص): «للَّه عز و جل خیرتان من خلقه فی ارضه: قریش خیرة اللَّه من العرب، و فارس خیرة اللَّه من العجم».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) درباره بعضی از افراد می‌فرماید که اگر دین به ستاره‌های آسمان هم وابسته باشد، مردانی از فرزندان فارس به آن دست خواهند یافت. همچنین ابن عمر نقل می‌کند که پیامبر (ص) بیان کرده‌اند که خداوند در زمین دو گروه از خلق خود را برگزیده است: قریش را به عنوان بهترین مردم عرب و فارس را به عنوان بهترین مردم غیرعرب.
پس سخن باز با پیغامبران برد، و در مدح ایشان بیفزود، و مصطفی را صلی اللَّه علیه و سلم بسنّت و سیرت ایشان اقتدا فرمود، گفت: أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ ای هداهم اللَّه، «فبهدیهم» ای بسنتهم و سیرتهم بالصّبر و الاحتساب، «اقتده» ابن عامر «اقتدهی» خواند بکسر هاء مشبع.
هوش مصنوعی: سخن در مورد پیامبران مطرح شد و در ستایش آن‌ها افزوده گردید. مصطفی (صلى الله عليه و سلم) به سنّت و روش آن‌ها اقتدا کرد و فرمود: این‌ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده است. پس به هدایت آن‌ها، یعنی به سنّت و روش آن‌ها با صبر و انتظار خوب، اقتدا کن. ابن عامر نیز این عبارت را با کسر هاء به صورت "اقتدهی" خوانده است.
حمزه و کسایی و یعقوب در وصل «ها» بیفکنند، و در وقف بسکون «ها» وقف کنند، و این «ها» هاء وقف گویند، چنان که: اخبره تقله، و هم ازین باب است: کتابیه، حسابیه، ما هیه. باقی قراء در وصل و در وقف بسکون ها خوانند. میگوید: یا محمد! سیرت انبیای گیر، و بر پی ایشان رو، و در صبر کردن بر تکذیب و اذی دشمن چنان که ایشان صبر کردند، تا بمراد رسی، چنان که ایشان بمراد رسیدند. آنست که گفت: «فَصَبَرُوا عَلی‌ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا». مفسّران گفتند فقه این آیت آنست که هر چه از پیغامبران درست شود و ثابت گردد از اعمال و احکام، و معلوم شود که آن را بپیغامبری دیگر و بکتابی دیگر نسخ نکردند، برین امت واجب است که آن را دین خود دانند، و اتّباع آن کنند، بر مقتضی اینکه ربّ العزّة فرمود. فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ.
هوش مصنوعی: حمزه، کسایی و یعقوب در متصل کردن «ها» به کلمات، آن را نگه می‌دارند و در صورت وقف بر سکون آن توقف می‌کنند، که به این «ها» هاء وقف گفته می‌شود. مثلاً در عباراتی مانند: «اخبره تقله» و همچنین در کلمات: «کتابیه»، «حسابیه» و «ما هیه» اینگونه است. باقی قاریان هم در متصل و هم در وقف، «ها» را با سکون می‌خوانند. در ادامه می‌گوید: ای محمد! راه انبیاء را بگیر و پیرو آن‌ها باش و در تحمل سختی‌ها و آزارهای دشمن، همچون آن‌ها صبر کن تا به مقصود برسی، همانطور که آن‌ها به هدف خود رسیدند. به این معنا که در آیه آمده: «فَصَبَرُوا عَلی‌ ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا». مفسران می‌گویند: فقه این آیه آن است که هر چیزی از پیامبران ثابت و صحیح باشد و مشخص شود که به وسیله پیامبر دیگر یا کتاب دیگری نسخ نشده، بر این امت واجب است که آن را به عنوان دین خود بپذیرند و از آن پیروی کنند، مطابق با فرمان پروردگار که فرموده: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ».
«قُلْ» یا محمد! «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ» ای علی القرآن و تبلیغ الرّسالة «أَجْراً» ای جعلا و رزقا. «إِنْ هُوَ» ای ما هو یعنی محمّد (ص)، و قیل القرآن «إِلَّا ذِکْری‌ لِلْعالَمِینَ» موعظة للخلق اجمعین.
هوش مصنوعی: بگو ای محمد! من از شما هیچ پاداشی برای این (قرآن و تبلیغ رسالت) نمی‌خواهم. این فقط یادآوری است برای تمام مردم.
وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ این در شأن حییّ بن اخطب آمده از جهودان.
هوش مصنوعی: آن‌ها نتوانستند خداوند را به درستی و شایستگی‌اش بشناسند و ارزش او را درک کنند. این سخن در مورد حییّ بن اخطب، یکی از یهودیان آمده است.
بدر صفیة مادر مؤمنان پیش رسول خدا آوردند او را، دستهای وی بر پشت بسته، بدندان خویش قبای دیبای خویش از بازوی خود میکند، و میگفت:
هوش مصنوعی: بدر صفیه، مادر مؤمنان، را نزد رسول خدا آوردند. دست‌های او به پشت بسته بود و با دندان‌هایش لباس نرم و ابریشمی‌اش را از بازوی خود پاره می‌کرد و می‌گفت:
لعمرک ما لأم ابن اخطب نفسه
و لکنه من یخذل اللَّه یخذل.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، فرزند اخطب هیچ شایستگی‌ای ندارد؛ اما هر کسی که از حمایت خداوند دور شود، در راه رسیدن به اهدافش ناامید خواهد شد.
رسول خدا (ص) سوگند بر وی داد که: بآن خدای که به طور سینا با موسی سخن گفت که در تورات خواندی که: «انّ اللَّه یبغض الحبر السّمین.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) بر خداوند قسم یاد کرد که: به خدایی که با موسی بر کوه سینا صحبت کرد، قسم می‌خورم که در تورات نوشته شده است: «خداوند عالم دشمن عالم فربه است.»
گفت: خواندم گفت: آن تویی. او گفت: ما انزل اللَّه علی موسی التوراة، و لا علی محمّد القرآن، فأنزل اللَّه عز و جل هذه الایة: وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ای ما علموا عظمة اللَّه اذا اجترؤا علی تکذیبه، و جحود رسالته، «إِذْ قالُوا» بزرگی خدای نشناختند که بر وی دلیری کردند، گفتند: «ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی‌ بَشَرٍ مِنْ شَیْ‌ءٍ» فرو نفرستاد اللَّه هرگز بر هیچ مردم هیچ چیز.ابن عباس گفت: مالک بن الضیف بود که این آیت در شأن وی آمد رئیس جهودان و ربانی ایشان. چون این سخن بگفت، با قوم خویش شد. ایشان گفتند: ویلک ما هذا الّذی بلغنا عنک؟ چیست اینکه بما رسید که تو گفتی: ما انزل اللَّه علی موسی التوراة، و ما انزل اللَّه علی بشر من شی‌ء؟! جواب داد که مرا بخشم آوردند، و از سر غضب گفتم. پس جهودان وی را معزول کردند، و بجای وی کعب اشرف نشاندند.و بروایتی دیگر از ابن عباس آیت مکی است، و در شأن مشرکان قریش فرو آمد، که قدرت اللَّه را منکر بودند، و معجزات را رد کردند، و باین قول معنی «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ» ای: و ما آمنوا انّ اللَّه علی کل شی‌ء قدیر. عظمت اللَّه نشناختند، و جلال و بزرگواری وی ندانستند ایشان که معجزات را ردّ کردند، و قدرت اللَّه از آن قاصر شناختند. محمد بن الکعب القرظی گفت: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» لم یدروا کیف اللَّه.
هوش مصنوعی: او گفت: خواندم و او پاسخ داد که تو همین هستی. این گفته نشان‌دهنده این است که وقتی خداوند بر موسی تورات را نازل کرد و بر محمد قرآن را، برخی از مردم با نادانی با خداوند مخالفت کردند و قدرت او را نشناختند. در آن زمان، برخی از یهودیان تفسیر این آیه را به عنوان نفی نازل شدن وحی بر بشر عنوان کردند. ابن عباس گفته است که این آیه درباره مالک بن الضیف، رئیس یهودیان، نازل شده است. بعد از اینکه او این سخن را گفت، با قومش مواجه شد و آنها از او سوال کردند که آیا این واقعیت دارد؟ او در پاسخ گفت که تحت فشار و خشم بوده و به همین دلیل این حرف را زده است. سپس یهودیان او را از مقامش عزل کردند و فرد دیگری را جایگزین او کردند. همچنین روایت دیگری وجود دارد که این آیه در مورد مشرکان قریش نازل شده که به قدرت خداوند کفر ورزیدند و معجزات را انکار کردند. به عبارت دیگر، آنها عظمت خداوند را درک نکردند و نتوانستند به توانایی او بر هر چیزی ایمان بیاورند. محمد بن الکعب القرظی نیز تاکید داشت که آن‌ها نمی‌دانستند خداوند چیست و چگونه است.
قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسی‌ ای محمد! تو آن جهودان را که تنزیل ما را می‌جحد آرند، جواب ده: «مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ»؟ آن کیست که تورات که موسی آورد فرو فرستاد. «نُوراً» ای ضیاء «وَ هُدیً لِلنَّاسِ» بیانا لبنی اسرائیل.
هوش مصنوعی: بگو: چه کسی کتابی که موسی با آن آمد را نازل کرد؟ آن‌ها که منکر نازل کردن این وحی هستند، باید بدانند که چه کسی تورات را که موسی به همراه داشت، فرستاده است. این کتاب نور و هدایت برای مردم، به‌ویژه برای بنی‌اسرائیل است.
آن تورات که روشنایی دلهاست، و راه نمونی بنی اسرائیل «تَجْعَلُونَهُ قَراطِیسَ» ای تکتبونها فی دفاتر مقطعة حتی لا تکون مجموعة، لتخفوا منها ما شئتم، و لا یشعر بها العوام، فذلک قوله: «تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ کَثِیراً» میگوید تورات را در دفترها و قطعها پرکنده می‌نویسید، تا آنچه خود خواهید از آن پنهان کنید، چنان که آیت رجم و صفت و نعت محمد (ص) پنهان کردند، مکّی و ابو عمر «و یجعلونه قراطیس یبدونها و یخفون» هر سه بیاء خوانند اخبار از غائب، چنانست که رب العزة مصطفی را صلی اللَّه علیه و سلم خبر میکند از ایشان که عظمت اللَّه نشناختند، و بر خدا دلیری کردند، که کتاب را منکر شدند، و آن گه در تورات تحریف آوردند، که لختی از آن بپوشیدند.
هوش مصنوعی: تورات که منبع روشنی برای دل‌ها و راهنمای بنی‌ اسرائیل است، به صورت تکه‌تکه و جداگانه نوشته می‌شود تا هر چیزی که بخواهند از آن پنهان کنند و افراد عادی از آن مطلع نشوند. در واقع، آن‌ها برخی از مطالب را آشکار و بسیاری از آن‌ها را پنهان می‌کنند. به این ترتیب، تورات را به صورت پراکنده در دفتری می‌نویسند تا بتوانند آنچه را که خود نمی‌خواهند، پنهان کنند. این عمل نشان‌دهنده‌ی نادانی آن‌ها نسبت به عظمت خدا و انکار کتاب مقدس است که در آن تحریف‌هایی نیز صورت گرفته و برخی از محتواها را از دید مردم مخفی کرده‌اند.
باقی بتاء خوانند بر مخاطبه، چنان که مصطفی (ص) با ایشان این میگوید بفرمان خدا: «و علّمتم یا معشر الیهود علی لسان محمّد ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُکُمْ فی التّوراة، فضیّعتموه و لم تنفعوا به. «قُلِ اللَّهُ» یا محمّد! چون ایشان را پرسی که «مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ»؟ اگر ایشان جواب دهند، و الّا تو جواب ده، گوی فرستنده آن کتاب اللَّه است.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که پیامبر اسلام (ص) به یهودیان می‌گوید که شما بر اساس آنچه در تورات آمده، چیزهایی را از دست داده‌اید و چیزهایی را که باید می‌دانستید، درک نکرده‌اید. او به آنها یادآوری می‌کند که اگر از شما بپرسند که "این کتاب را چه کسی نازل کرده است؟"، اگر شما پاسخی ندهید، خود باید بگویید که فرستنده این کتاب خداوند است.
ثُمَّ ذَرْهُمْ این کلمه خذلان است میان تهاون و تهدید. گذار ایشان را تا در بازی خویش می‌روند. کسی که کاری کند که از آن نفعی و خیری نبود، گویند: وی ببازی و هرزه مشغول است. مفسّران گفتند: «ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ» همچنانست که جای دیگر گفت: وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ، فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا، فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ. پس آن همه منسوخ گشت بآیت سیف.
هوش مصنوعی: این کلمه به معنای رها کردن و کنار گذاشتن است، در بین دو حالت تهاون و تهدید. به کسانی که در سرگرمی‌های بیهوده دست دارند، گفته می‌شود که مشغول بازی و حواس‌پرتی هستند. مفسرین معتقدند که این عبارت به نوعی تأکید بر دور شدن از افرادی است که به علم و یادآوری حقایق اهمیت نمی‌دهند. در واقع، این امر به منزله‌ی فراموشی و کنار گذاشتن آن‌ها تلقی می‌شود. به علاوه، این موضوع به آیات دیگر هم ارتباط دارد که به دوری از افراد نادان اشاره دارد. در نهایت، تمامی این موارد به آیات نهایت و قاطعیت برمی‌گردد.
وَ هذا کِتابٌ ای: و هذا القرآن کتاب مبارک انزلناه. این قرآن کتابی مبارک است که ما فرود فرستادیم، کتابی پر آفرین و پر برکت، که خیر آن دایم، و نفع آن تمام، و برکت آن فراوان. موعظة خائفان، و رحمة مؤمنان، و شفیع عاصیان، و یادگار دوستان. «مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ» یعنی یصدق ما قبله من الکتب التی انزلها اللَّه علی الانبیاء، «و لینذر» یقول: انزلناه للبرکة و الانذار. قراءت عامة قرّاء «لتنذر» بتاء مخاطبه است، یعنی: لتنذر انت یا محمّد! بما فی القرآن، و قراءت ابو بکر تنها بیاء است یعنی: لینذر الکتاب، بحکم آنکه کتاب سبب انداز است، اسناد فعل بوی درست است، و ذلک فی قوله: هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ، و قال تعالی: إِنَّما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ، و فی معناه قوله: هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ. و روا باشد که این فعل با اللَّه برند جلّ جلاله یعنی: لینذر اللَّه، کقوله: «لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ».
هوش مصنوعی: این کتاب، یعنی قرآن، کتابی پربرکت است که ما نازل کرده‌ایم. این کتاب پر از خیر و برکت است و نفع آن همیشگی و گسترده است. برای ترساندن کسانی که از عذاب می‌ترسند، رحمت مؤمنان و شفاعت‌گر گناهکاران است و یادبودی برای دوستان به شمار می‌آید. این کتاب تأییدی است بر آنچه قبل از خود از کتاب‌ها که خداوند بر پیامبران نازل کرده است. نزول این کتاب به منظور برکت و هشدار بوده است. در قرائت عمومی، به عنوان هشدار برای پیامبر محمد (ص) آمده است که به مضمون قرآن هشدار دهد. همچنین قرائت دیگری وجود دارد که به کتاب نسبت داده شده و حکم آن این است که کتاب خود به عنوان وسیله هشدار عمل می‌کند. در آیه‌ای دیگر نیز آمده که این کتاب پیام‌آوران مردم است و هدف آن هشدار به آنهاست.
وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری‌ وَ مَنْ حَوْلَها امّ القری مکّه است، لأنّها قبلة الخلق یؤمّونها، و قیل: لأنّها اصل القری، و دحیت الارض من تحتها، و قیل: لأنّها اعظم القری شأنا کما سمّی الدماغ امّ الرأس. وَ مَنْ حَوْلَها شهرهای دیگر است در روی زمین، یعنی لتنذر اهل مکّه و اهل سائر الافق، برّها و بحرها. وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یعنی: یصدّقون بالبعث الّذی فیه جزاء الاعمال، «یُؤْمِنُونَ بِهِ» ای: یصدقون بالقرآن انّه جاء من عند اللَّه. ثمّ نعتهم، فقال: «وَ هُمْ عَلی‌ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ» علیها فی مواقیتها لا یترکونها.
هوش مصنوعی: شما موظف هستید مردم مکه و نواحی اطراف آن را آگاه کنید. مکه به عنوان مرکز خلق و قبله مردم شناخته می‌شود و برخی می‌گویند که این شهر پایه و اساس دیگر شهرهاست. همچنین گفته شده که مکه از نظر اهمیت بزرگترین شهرهاست، درست مانند اینکه مغز، مرکز سر است. نواحی اطراف مکه شامل سایر شهرها در زمین است، به این معنا که باید اهل مکه و دیگر نقاط را هشدار دهید، چه در خشکی و چه در دریا. افرادی که به قیامت و پاداش اعمال ایمان دارند، یعنی آنها به رستاخیز و مطالب قرآن که از طرف خداوند آمده است، ایمان می‌ورزند. سپس مشخص می‌شود که این افراد بر انجام نمازهای خود در زمان‌های مقرر بسیار ملاحظه‌کار هستند و هیچ‌گاه آن‌ها را ترک نمی‌کنند.