گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۸ - ماه کلیسا

ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینهٔ مریم و سیمای مسیحا داری
گرد رخسار تو روح‌القدس آید به طواف
چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری
آشیان در سر زلف تو کند طایر قدس
که نهال قد چون شاخهٔ طوبا داری
جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست
تنگ مپسند دلی را که در او جا داری
مه شود حلقه‌به‌گوش تو که گردن‌بندی
فلک‌افروزتر از عقد ثریا داری
به کلیسا روی و مسجدیانت در پی
چه خیالی مگر ای دختر ترسا داری
پای من در سر کوی تو به گِل رفت فرو
گر دلت سنگ نباشد گِلِ گیرا داری
آتشین صاعقه‌ام بر سر سودایی زد
دختر این چکمهٔ برقی که تو در پا داری
دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب
«آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری»
آیت رحمت روی تو به قرآن ماند
در شگفتم که چرا مذهب عیسی داری
کار آشوب تماشای تو کارستان کرد
راستی نقش غریبی و تماشا داری
کشتی خواب به دریاچهٔ اشکم گم شد
تو به چشم که نشینی دل دریا داری
شهریارا ز سر کوی سهی‌بالایان
این چه راهی‌ست که با عالم بالا داری؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینهٔ مریم و سیمای مسیحا داری
هوش مصنوعی: ای زیبای خوش‌چهره که به سوی کلیسا می‌روی، دل پاک مریم و چهره‌ای شبیه به مسیحا داری.
گرد رخسار تو روح‌القدس آید به طواف
چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری
هوش مصنوعی: چهره زیبایت مانند روح‌القدس است که دور تو می‌چرخد، زیرا تو حالتی شبیه به راز و عبادت در کلیسا داری.
آشیان در سر زلف تو کند طایر قدس
که نهال قد چون شاخهٔ طوبا داری
هوش مصنوعی: پرندهٔ آسمانی (طایر قدس) در دامان زلف تو لانه می‌کند، زیرا تو همچون درخت طوبا، ریشه‌ی بلندی داری.
جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست
تنگ مپسند دلی را که در او جا داری
هوش مصنوعی: در دل من هیچ‌کس جز تو جایی ندارد، پس نپسند که دلی داشته باشد که در آن تو جا گرفته‌ای.
مه شود حلقه‌به‌گوش تو که گردن‌بندی
فلک‌افروزتر از عقد ثریا داری
هوش مصنوعی: ماه به گردن تو خواهد آمد، چون تو گردن‌بندی داری که از هر چیزی زیباتر و باارزش‌تر است.
به کلیسا روی و مسجدیانت در پی
چه خیالی مگر ای دختر ترسا داری
هوش مصنوعی: به کلیسا می‌روی و از مسلمان‌ها دوری، دلیل این کارت چیست؟ مگر اینکه به خاطر چیزی خاص به سراغ آن‌ها رفته‌ای، ای دختر مسیحی.
پای من در سر کوی تو به گِل رفت فرو
گر دلت سنگ نباشد گِلِ گیرا داری
هوش مصنوعی: من در خیابان تو پایم به گِل افتاده است و اگر دل تو سنگی نباشد، می‌توانی از این گِل که به پاهایم چسبیده است، مرا آزاد کنی.
آتشین صاعقه‌ام بر سر سودایی زد
دختر این چکمهٔ برقی که تو در پا داری
هوش مصنوعی: من مانند یک صاعقه‌ی آتشین بر سر کسی که دلبسته‌ام می‌کوبم، مانند دختری که این چکمه‌ی برقی را که تو به پا داری، به تن دارد.
دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب
«آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری»
هوش مصنوعی: دیگران فقط یک ویژگی زیبایی دارند، اما تو در تمام وجودت زیبا هستی. چیزی که زیبایان همه دارند، فقط تو به تنهایی داری.
آیت رحمت روی تو به قرآن ماند
در شگفتم که چرا مذهب عیسی داری
هوش مصنوعی: رحمت تو مانند آیات قرآن است و من در حیرتم که چرا به پیروی آیین عیسی مشغول هستی.
کار آشوب تماشای تو کارستان کرد
راستی نقش غریبی و تماشا داری
هوش مصنوعی: نگاه کردن به تو، کاری پرهیجان و شگفت‌آور است. واقعاً چهره‌ات چیزی منحصر به فرد است و تماشای آن جذابیت خاصی دارد.
کشتی خواب به دریاچهٔ اشکم گم شد
تو به چشم که نشینی دل دریا داری
هوش مصنوعی: کشتی خواب من در دریاچهٔ اشک‌هایم غرق شد؛ تو در چشمانت نشسته‌ای، اما قلبی به وسعت دریا داری.
شهریارا ز سر کوی سهی‌بالایان
این چه راهی‌ست که با عالم بالا داری؟
هوش مصنوعی: شهریارا، از دور بر بام سهی‌بالایان، این چه مسیری است که به جهان بالا داری؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۸ - ماه کلیسا به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1387/11/04 11:02
وحید تیمورپور

در بیت آخر به دلیل اشتباه تایپی وزن شعر مشکل پیدا کرده است و بیت صحیح اینگونه میباشد.
شهریارا ز سر کوی سهی بالایان
این چه راهیست که با عالم بالا داری
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1388/11/31 06:01
آرش

با سلام
در نسخه ای که من در اختیار دارم و توسط اسماعیل تاجبخش گردآوری شده است دو بیت وجود دارد که آن دو بیت در نسخه گنجور رومیزی وجود ندارد جهت مشخص شدن محل ابیات بیت قبلی آن را نیز تایپ میکنم
ابیات مذکور
"گرد رخسار تو روح‌القدس آید بطواف
چون تو ترسا بچه آهنگ کلیسا داری
آشیان در سر زلف تو کند طایر قدس
که نهال قد چون شاخه طوبا داری"
و بیت دوم
"به کلیسا روی و مسجدیان در پی
چه خیالی مگر ای دختر ترسا داری
پای من در سر کوی تو بگِل رفت فرو
گر دلت سنگ نباشد گِل گیرا داری"
با تشکر
---
پاسخ: با تشکر از زحمت شما، ابیات جا افتاده اضافه شدند. تغییرات اعمال شده روی ابیات در نسخه‌های بعدی گنجور رومیزی با نصاب کامل آن ارائه می‌شوند.

1389/11/16 19:02
عادل شیخ بگلو

با سلام و تشکر
فکر می کنم در بیت یکی مانده به آخر در مصرع دوم بجای چشم باید چشمم جایگزین گردد.

1397/02/14 22:05
مرتضی

دوستان میشه یکم در مورد این غزل توضیح بدن؟
آیا شهریار برای شخص خاصی این شعر رو سراییده؟ شخصی که مسیحی مذهب بوده؟

1399/08/05 21:11
محمد

با سلام
دوست عزیز آقامرتضی بله این شعر مخاطب خاص داشته. یه دختر مسیحی که هم دانشگاهی استاد شهریار بوده و قتی شهریار در حال تحصیلات دانشگاهی بوده. ولی بخاطر تفاوت اعتقادات و دین دختر و شهریارو عدم موافقت پدردختر بهم نرسیدن و این شعر در نامه های دختر مسیحی که از شهریار دریافت کرده موجود بوده .....وقتی بعد از ترک تحصیل دانشگاه شهریار مریض میشه و گوشه بیمارستان بستری میشه دختر بصورت اتفاقی متوجه وخامت حال معشوق قدیمی میفته و به شهریار در بیمارستان سر میزنه و استاد فلبداهه غزل معروفش رو براش می سرایند ((آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا )) این غزل شهریار رو هم مطالعه بفرماپین تا متوجه اصل داستان بشین ....
متاسفانه بخاطر هر چه که اسمش رو بزاریم این قسمتهای زیبای قصه گم شده ولی بنده هم در دوران تحصیلات دانشگاهی در سی سال قبل این داستان رو از استاد ادبیاتم که محضر استاد شهریار هم رسیده بودند شخصاْ فهمیدم . شنیدم .امیدوارم تونسته باشم پاسخ سوال شما رو در حد بضاعت خودم داده باشم

1401/03/30 10:05
کژدم

مصراع دوم تضمینی‌ست از ابن‌حسام خوسفی بدین نشانی