گنجور

شمارهٔ ۹۱

تا خیال زلف او ره در دل دیوانه داشت
از پر و بال پری جاروب این ویرانه داشت
شیشه ناموس من تا بر کنار طاق بود
هر که سنگی داشت از بهر من دیوانه داشت
می شکست از خون من دایم خمار خویش را
چشم مخموری که در هر گوشه صد میخانه داشت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا خیال زلف او ره در دل دیوانه داشت
از پر و بال پری جاروب این ویرانه داشت
هوش مصنوعی: تا زمانی که خیال زلف او در دل دیوانه وجود داشت، این ویرانه به مانند پر و بال یک پری پاک و آراسته بود.
شیشه ناموس من تا بر کنار طاق بود
هر که سنگی داشت از بهر من دیوانه داشت
هوش مصنوعی: تا زمانی که شیشه‌ام سالم بود و بر روی سر جایش قرار داشت، هر کس که سنگی داشت، به خاطر من دیوانه‌وار به سمت آن می‌انداخت.
می شکست از خون من دایم خمار خویش را
چشم مخموری که در هر گوشه صد میخانه داشت
هوش مصنوعی: چشم مست من همیشه از خون من می‌لرزید و در هر گوشه‌ای که بود، صدها میخانه را به خاطر می‌آورد.