گنجور

شمارهٔ ۶۳۴

ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن
بهار بی می و ساغر نمی توان بودن
دلم ز کنج قفس تا گرفت دانستم
که در بهشت، مکرر نمی توان بودن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن
بهار بی می و ساغر نمی توان بودن
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، نمی‌توان بدون مژه زندگی کرد و بهار بدون شراب و جام نیز ممکن نیست.
دلم ز کنج قفس تا گرفت دانستم
که در بهشت، مکرر نمی توان بودن
هوش مصنوعی: دلم از گوشه‌ی قفس ناراحت است و وقتی فهمیدم که نمی‌توان در بهشت همیشه زندگی کرد، این احساس عمیق‌تر شد.