گنجور

شمارهٔ ۶۳۳

نگه از چشم کبود تو چه خوش می آید
یوسف از نیل به این آب نیاید بیرون
در چنین فصل بهاری که گل از سنگ دمید
زاهد از گوشه محراب نیاید بیرون
نیست از ورطه افلاک خلاصی ممکن
به شنا موج ز گرداب نیاید بیرون
نیست از ورطه افلاک خلاصی ممکن
به شنا موج ز گرداب نیاید بیرون

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگه از چشم کبود تو چه خوش می آید
یوسف از نیل به این آب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: نگاه زیبای تو، شبیه به رنگ آبی دریاست که یوسف (نماد زیبایی و کمال) نمی‌تواند از این آب سرد خارج شود.
در چنین فصل بهاری که گل از سنگ دمید
زاهد از گوشه محراب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: در این فصل بهاری که گل‌ها از دل سنگ‌ها روییده‌اند، زاهد از گوشه نمازگاه خود بیرون نمی‌آید.
نیست از ورطه افلاک خلاصی ممکن
به شنا موج ز گرداب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: نجات از مشکلات و سختی‌های زندگی ممکن نیست. مانند این است که کسی بخواهد با شنا کردن از درون یک گرداب عمیق و خطرناک خارج شود، که این کار میسر نیست.
نیست از ورطه افلاک خلاصی ممکن
به شنا موج ز گرداب نیاید بیرون
هوش مصنوعی: نجات از چنگال مشکلات و سختی‌ها امکان‌پذیر نیست و انسان نمی‌تواند با تلاش‌هایش از این وضعیت رهایی یابد. در واقع، مانند جریانی که در یک گرداب گرفتار شده، نمی‌تواند به آسانی خارج شود.