شمارهٔ ۵۴
ز ناز بوسه لب دلستان نداد مرا
به لب رسید مرا جان و جان نداد مرا
به صبر گفتم ازان لب، دهن شود شیرین
خط از کمین بدر آمد امان نداد مرا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز ناز بوسه لب دلستان نداد مرا
به لب رسید مرا جان و جان نداد مرا
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و محبت، لب دلبر به من بوسهای نداد. هرچند که به لبش رسیدم، اما زندگی و وجودم را هم به من تقدیم نکرد.
به صبر گفتم ازان لب، دهن شود شیرین
خط از کمین بدر آمد امان نداد مرا
هوش مصنوعی: به صبر گفتم که از آن لبها، اگر صبر کنم، سخنانم شیرین و دلنشین خواهد شد. اما ناگهان، از کمین عشق بیرون آمد و به من اجازه نداد که آرامش داشته باشم.