گنجور

شمارهٔ ۴۸

سجده گاه بوسه من نقش پای او بس است
دست پیچ حسرتم زلف رسای او بس است
از لب شیرین چه می خواهند خون کوهکن؟
زخم دندان تأسف خونبهای او بس است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سجده گاه بوسه من نقش پای او بس است
دست پیچ حسرتم زلف رسای او بس است
هوش مصنوعی: محل سجده و پرستش من به اندازه‌ی رد پای او برایم کافی است و همین که به موهای زیبای او فکر می‌کنم، حسرت و آرزوهایم به شدت افزایش می‌یابد.
از لب شیرین چه می خواهند خون کوهکن؟
زخم دندان تأسف خونبهای او بس است
هوش مصنوعی: از لب شیرین چه انتظاری دارند؟ غم و درد او به اندازه کافی گران‌بهاست و نیازی به خون‌خواهی نیست.