شمارهٔ ۲۷۱
ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گردد
خجل خورشید از خود چون چراغ روز می گردد
گسستن رشته مهر و محبت را بود مشکل
رهایی نیست مرغی را که دست آموز می گردد
کند افتادگی چون خاک ره هر کس شعار خود
اگر با آسمان گردد طرف، فیروز می گردد
بشو از عیش شیرین دست تا گردد دلت روشن
که موم از شهد چون شد دور، بزم افروز می گردد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گردد
خجل خورشید از خود چون چراغ روز می گردد
هوش مصنوعی: هرگاه که یار محبوب از می مینوشد، جهانی را تحت تأثیر قرار میدهد و خورشید از شدت نور او شرمنده میشود، مانند چراغی که در روشنایی روز به چشم نمیآید.
گسستن رشته مهر و محبت را بود مشکل
رهایی نیست مرغی را که دست آموز می گردد
هوش مصنوعی: رها کردن عشق و محبت کار آسانی نیست، مانند آزاد کردن پرندهای که به دست انسان عادت کرده است.
کند افتادگی چون خاک ره هر کس شعار خود
اگر با آسمان گردد طرف، فیروز می گردد
هوش مصنوعی: هر کس که به زمین و حقیقت خود توجه کند، مانند خاک راه افتاده است، اما اگر هدف و آرمان خود را به آسمان و بلندای کمال برساند، به موفقیت دست خواهد یافت.
بشو از عیش شیرین دست تا گردد دلت روشن
که موم از شهد چون شد دور، بزم افروز می گردد
هوش مصنوعی: از لذتهای شیرین فاصله بگیر تا دلات روشن و شاداب شود. زیرا وقتی موم از عسل دور میشود، جشنی با شکوه برپا میشود.

صائب