شمارهٔ ۲۷۰
چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گردد
نشیند هر که با من یک نفس همدرد می گردد
به می گفتم غبار کلفت از خاطر فرو شویم
ندانستم که از آب آسیا پرگرد می گردد
چنان کز صبح خیزد تیرگی از دامن شبها
سیاهی دور از دلها به آه سرد می گردد
چنان کز خواب سنگین دیده شبخیز آساید
دل بی تاب من ساکن ز کوه درد می گردد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گردد
نشیند هر که با من یک نفس همدرد می گردد
هوش مصنوعی: مانند برگ سبزی که در پاییز زرد میشود، هر کسی که یک لحظه با من همدردی کند، دچار همان حال میشود.
به می گفتم غبار کلفت از خاطر فرو شویم
ندانستم که از آب آسیا پرگرد می گردد
هوش مصنوعی: به میگفتم که غبار سنگین از ذهنمان برطرف شود، اما نمیدانستم که آب آسیا نیز باعث پخش شدن گرد و غبار میشود.
چنان کز صبح خیزد تیرگی از دامن شبها
سیاهی دور از دلها به آه سرد می گردد
هوش مصنوعی: چنان که صبح با آمدنش تاریکی شب را از بین میبرد، سیاهیها از دلها دور میشود و با آهی سرد، به آرامی محو میگردد.
چنان کز خواب سنگین دیده شبخیز آساید
دل بی تاب من ساکن ز کوه درد می گردد
هوش مصنوعی: دل بیتاب من مانند کسی است که از خواب عمیق بیدار میشود و آرامش پیدا میکند. اما این آرامش زودگذر است و دل همچنان تحت تاثیر دردهای عمیق میچرخد.

صائب