شمارهٔ ۲۵۲
چشم من دایم سپند آتش رخساره بود
چون شرر تا چشم وا کردم دلم آواره بود
عشق آن روزی که صحرای عدم را رنگ ریخت
گردبادش روح گردآلود این آواره بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم من دایم سپند آتش رخساره بود
چون شرر تا چشم وا کردم دلم آواره بود
هوش مصنوعی: چشم من همیشه به زیبایی چهرهات خیره میشود و چون جرقهای به دل من شعلۀ عشق میافکند. به محض اینکه چشمانم را باز میکنم، دلم پر از دلتنگی و آشفتگی میشود.
عشق آن روزی که صحرای عدم را رنگ ریخت
گردبادش روح گردآلود این آواره بود
هوش مصنوعی: عشق در زمانی که وجود نداشت، با شدت و قدرتی مانند گردبادی به صحرای خالی رنگ و روح بخشید و این وضعیت باعث سرگردانی و بلاتکلیفی شده بود.

صائب