گنجور

شمارهٔ ۲۴۹

یکه تازان جنون چون روی در هامون کنند
خاکها در کاسه بی ظرفی مجنون کنند
بلبلان سوگند بر سی پاره گل خورده اند
کز گلستان شبنم گستاخ را بیرون کنند!
حیرتی دارم که چون در روزگار زلف او
رسم گردیده است مردم شکوه از گردون کنند
سرخ رویی لازم دیبای شرم افتاده است
زین سبب پیراهن فانوس را گلگون کنند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکه تازان جنون چون روی در هامون کنند
خاکها در کاسه بی ظرفی مجنون کنند
هوش مصنوعی: وقتی دیوانگان به دشت بی‌نهایت قدم می‌زنند، خاک‌ها در ظرف بی‌ظرفیتی که دارند، مثل مجنون بی‌سر و سامان می‌شوند.
بلبلان سوگند بر سی پاره گل خورده اند
کز گلستان شبنم گستاخ را بیرون کنند!
هوش مصنوعی: پرندگان عاشق بر سی تکه گل قسم خورده‌اند که از باغ، شبنم باجرأت را بیرون کنند!
حیرتی دارم که چون در روزگار زلف او
رسم گردیده است مردم شکوه از گردون کنند
هوش مصنوعی: من در شگفتی هستم که چگونه در زمانه‌ای که زلف او به زیبایی جلوه‌نمایی می‌کند، باز هم مردم از سر تقدیر و ناله به آسمان می‌پردازند و شکایت می‌کنند.
سرخ رویی لازم دیبای شرم افتاده است
زین سبب پیراهن فانوس را گلگون کنند
هوش مصنوعی: سرخی چهره لازم است و بر اثر شرمی که به خاطر این موضوع به وجود آمده، پیراهن فانوس را رنگین کرده‌اند.