شمارهٔ ۲۱۶
پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می زند
پرده فانوس، دامن بر چراغم می زند
عشقبازان را نسیم زلف می آرد به رقص
بوی گل بیهوده خود را بر دماغم می زند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پنبه از بی طالعی ناخن به داغم می زند
پرده فانوس، دامن بر چراغم می زند
هوش مصنوعی: به دلیل ناآگاهی و ناچاری، ناراحتی و درد من همچنان ادامه دارد و نور امیدی که همواره در زندگیام بوده، به نحوی از بین میرود و دامن خوشبختیام را به آتش میکشد.
عشقبازان را نسیم زلف می آرد به رقص
بوی گل بیهوده خود را بر دماغم می زند
هوش مصنوعی: به خاطر نسیم زلف معشوق، عاشقان به رقص در میآیند و بوی گل به طور بیدلیل بر مشام من مینشیند.

صائب