شمارهٔ ۱۹۸
از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ شد
گوش را کردم گران، هر نغمه سیرآهنگ شد
چون صدف هر قطره آبی که در کامم چکید
از هوای خاطر افسرده من سنگ شد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از فضولی چشم بستم خار و گل همرنگ شد
گوش را کردم گران، هر نغمه سیرآهنگ شد
هوش مصنوعی: من از کنجکاوی چشم خود را بستم و دیگر به چیزهای اضافی نگاه نمیکنم. با گوشهایم را سنگین کردهام، به طوری که هر صدا و نغمهای برایم لذتبخش و دلنشین شده است.
چون صدف هر قطره آبی که در کامم چکید
از هوای خاطر افسرده من سنگ شد
هوش مصنوعی: هر بار که اندوه به من فشار میآورد و احساساتم را تحت تاثیر قرار میدهد، آن احساسات به همان اندازه سخت و بیاحساس میشوند که یک سنگ.

صائب