شمارهٔ ۱۷۴
در گلشن وجود ره بوالفضول نیست
برگ خزان رسیده او بی اصول نیست
داغ است عشق از دل بی آرزوی من
خون می خورد کریم چو مهمان فضول نیست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در گلشن وجود ره بوالفضول نیست
برگ خزان رسیده او بی اصول نیست
هوش مصنوعی: در باغ زندگی، جایی برای افراد بیعمل و بی شخصیت وجود ندارد، و آنچه بهعنوان برگهای خشک و خزانشده شناخته میشود، بیدلیل و بیقاعده نیست.
داغ است عشق از دل بی آرزوی من
خون می خورد کریم چو مهمان فضول نیست
هوش مصنوعی: عشق من طعم درد و رنج را دارد و از دل بیاحساس من مینوشد. کریم مانند مهمانی که زیادهخواه است، نیست.

صائب