گنجور

شمارهٔ ۱۶۴

از سرد مهری آتش شوقم فسرده است
روغن تلف مکن به چراغی که مرده است
با مشتری به چین جبین حرف می زند
حسن تو گوشمال کسادی نخورده است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از سرد مهری آتش شوقم فسرده است
روغن تلف مکن به چراغی که مرده است
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌توجهی و سردی عشق، احساس شوق من از بین رفته است. لطفاً روغن را برای چراغی که خاموش شده است، هدر ندهید.
با مشتری به چین جبین حرف می زند
حسن تو گوشمال کسادی نخورده است
هوش مصنوعی: حسن با دیگران به احترام و ادب صحبت می‌کند و هرگز به خود اجازه نمی‌دهد که به خاطر کم‌فروشی یا بی‌احترامی به کسی لطمه بزند.