گنجور

غزل شمارهٔ ۶

عاشق قانینی وسمه لو قاشون نهان ایچر
جوهرلو تیغ قین آرا، پیوسته قان ایچر
ایتدوکجه قان کونوللری، اول لعل آتشین
آب حیات تک قارا زلفون روان ایچر
تا بیر پیاله ویردی، کباب ایتدی باغریمی
هر کیم اونون الیندن ایچر باده، قان ایچر
ایلر یاشار خضرکیمی هر کیم که گیجه لر
گل اوزلی یار ایلن می چون ارغوان ایچر
آدم ندور که ایچمیه سون ویردو گون شراب
ویرسن اگر فرشته یی می، بی گمان ایچر
ساقی، منیله شیشه و پیمانه نیلسون؟
دریانی بیر نفسده بوریگ روان ایچر
تیزراق چکر ندامته بدمستلیک یولی
هرکیم که یاخشی ایچسه شرابی، یامان ایچر
صائب چو من، اونین سوزینی سالمادیم یره
بیلم نیچون منیم قانیمی آسمان ایچر

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق قانینی وسمه لو قاشون نهان ایچر
جوهرلو تیغ قین آرا، پیوسته قان ایچر
هوش مصنوعی: عاشق واقعی و دارای خلوص، هر چند که در ظاهر پنهان باشد، در باطن مانند یک تیغ جلا داده شده است که همیشه درخشندگی و تأثیر خود را دارد.
ایتدوکجه قان کونوللری، اول لعل آتشین
آب حیات تک قارا زلفون روان ایچر
آن لعل آتشین دل‌ها را خون کرده است. آب حیات را زلف سیاهت به تنهایی روان می‌نوشد.
تا بیر پیاله ویردی، کباب ایتدی باغریمی
هر کیم اونون الیندن ایچر باده، قان ایچر
هوش مصنوعی: تا وقتی که پیاله را از دستش بگیرد، کبابی در پارک درست کرده‌ام. هر کس از دست او شراب بنوشد، خونش را خواهی چشید.
ایلر یاشار خضرکیمی هر کیم که گیجه لر
گل اوزلی یار ایلن می چون ارغوان ایچر
زندگانی‌اش به خضر می‌ماند هرآنکه شب‌ها از دست یار گل‌رخ میِ چون ارغوان می‌نوشد.
آدم ندور که ایچمیه سون ویردو گون شراب
ویرسن اگر فرشته یی می، بی گمان ایچر
هوش مصنوعی: اگر چیز دُوری وجود نداشته باشد و شراب در روزهای خوب بریزد، اگر فرشته‌ای شراب بنوشد، بدون شک بی‌تردید می‌نوشد.
ساقی، منیله شیشه و پیمانه نیلسون؟
دریانی بیر نفسده بوریگ روان ایچر
هوش مصنوعی: ای ساقی، آیا شیشه و پیمانه نیلسون را آماده کرده‌ای؟ دریای عشق بر من در می‌نوردد و زندگی و روح من را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
تیزراق چکر ندامته بدمستلیک یولی
هرکیم که یاخشی ایچسه شرابی، یامان ایچر
هوش مصنوعی: هر کسی که به راستی خوب باشد، مانند یک شراب دلپذیر است، اما آنانی که بد هستند، همچون شرابی ناخوشایند خواهند بود.
صائب چو من، اونین سوزینی سالمادیم یره
بیلم نیچون منیم قانیمی آسمان ایچر
صائب چون من حرف او را زمین نزدم می‌دانم آسمان خونم را چگونه می‌نوشد.