غزل شمارهٔ ۹۹۶
نوخطی از تازه رویان جهان ما را بس است
برگ سبزی زان بهار بی خزان ما را بس است
موشکافان را کتاب و دفتری در کار نیست
مصرع پیچیده موی میان ما را بس است
ناز اگر استادگی در میوه تر می کند
سایه خشکی ازان نخل جوان ما را بس است
همچو طوق قمریان آغوش ما گستاخ نیست
جلوه ای از دور ازان سرو روان ما را بس است
نوش آن لب گر زیادست از دهان تلخ ما
حرف تلخی زان لب شکرفشان ما را بس است
خوشه چین خرمن گل چون هوسناکان نه ایم
مشت خاشاکی برای آشیان ما را بس است
در زمین پاک ما ریگ روان حرص نیست
قطره ای زان چهره شبنم فشان ما را بس است
برگ عیش بوستان بادا به بی دردان حلال
بویی از گل چون نسیم ناتوان ما را بس است
گر اشارت نیست، با چین جبین هم قانعیم
تیر تخشی زان کمان ابروان ما را بس است
گر نپیچد بوسه در مکتوب آن بیدادگر
نامه خشکی تسلی بخش جان ما را بس است
لقمه چون افتاد فربه، روح را لاغر کند
چون هما از خوان قسمت استخوان ما را بس است
نارسایی گر کند تیغ زبان در عرض حال
گریه ما همچو طفلان ترجمان ما را بس است
از هم آوازان اگر خالی شد این بستانسرا
خامه خوش حرف، صائب همزبان ما را بس است
غزل شمارهٔ ۹۹۵: ای نگه مشق شنا در چشم خونپالا بس استغزل شمارهٔ ۹۹۷: خاکساری پشتبان ویرانه ما را بس است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوخطی از تازه رویان جهان ما را بس است
برگ سبزی زان بهار بی خزان ما را بس است
هوش مصنوعی: ما به یک نوشته تازه از جوانان دنیا نیاز داریم و یک برگ سبز از بهاری که هرگز خشک نمیشود برای ما کافی است.
موشکافان را کتاب و دفتری در کار نیست
مصرع پیچیده موی میان ما را بس است
هوش مصنوعی: افرادی که به جزئیات میپردازند نیازی به کتاب و یادداشت ندارند، فقط پیچیدگیهای روابط و مسائل میان ما کافیست.
ناز اگر استادگی در میوه تر می کند
سایه خشکی ازان نخل جوان ما را بس است
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و ناز، سبب پایداری و استحکام در میوه شود، پس سایه خشک نخل جوان ما کافی است.
همچو طوق قمریان آغوش ما گستاخ نیست
جلوه ای از دور ازان سرو روان ما را بس است
هوش مصنوعی: آغوش ما به مانند گردنبند قمری، بیپروا نیست؛ همین که از دور به آن سرو زیبا نگاه کنیم، برای ما کافی است.
نوش آن لب گر زیادست از دهان تلخ ما
حرف تلخی زان لب شکرفشان ما را بس است
هوش مصنوعی: اگر لبهای شیرین تو خیلی هم شیرین باشد، حرفهای تلخی که از دهان تلخ من میآید، برای ما کافی است.
خوشه چین خرمن گل چون هوسناکان نه ایم
مشت خاشاکی برای آشیان ما را بس است
هوش مصنوعی: ما مانند خوشهچینی هستیم که از گلها بهدنبال لذتها میرویم و در این دنیا به چیزی جز چرتکههای بیارزش نیاز نداریم تا زندگیمان را بسازیم.
در زمین پاک ما ریگ روان حرص نیست
قطره ای زان چهره شبنم فشان ما را بس است
هوش مصنوعی: در زمین خالص و پاک ما، دیگر نیازی به طمع و حرص نیست، یک قطره از زیبایی و لطافت چهره شبنم برای ما کافی است.
برگ عیش بوستان بادا به بی دردان حلال
بویی از گل چون نسیم ناتوان ما را بس است
هوش مصنوعی: زندگی در کنار گلزار، خوشی و شادی را به ارمغان میآورد، اما افرادی که درک درستی از زیباییها ندارند، تنها به بوی خوش گلها اکتفا میکنند و ما هم از نسیم ملایم آن لذت میبریم.
گر اشارت نیست، با چین جبین هم قانعیم
تیر تخشی زان کمان ابروان ما را بس است
هوش مصنوعی: اگر اشارهای وجود نداشته باشد، ما با چروک پیشانی هم راضی هستیم، چرا که تیر تیرگی از کمان ابروهای ما کافی است.
گر نپیچد بوسه در مکتوب آن بیدادگر
نامه خشکی تسلی بخش جان ما را بس است
هوش مصنوعی: اگر بوسهای در نامه وجود نداشته باشد، این بیرحم بودن کافی است که نامهی خشک و بیروح، به تنهایی میتواند آرامشبخش جان ما باشد.
لقمه چون افتاد فربه، روح را لاغر کند
چون هما از خوان قسمت استخوان ما را بس است
هوش مصنوعی: زمانی که لقمهای نیکو و مغذی به دهان ما میافتد، روح و جان ما را تقویت میکند، اما اگر آن لقمه پر از چربی و سنگینی باشد، میتواند باعث لاغری و ضعف روحی ما شود. پس باید دقت کنیم که چه چیزی را به عنوان مایحتاج خود انتخاب میکنیم و به چه صورتی آن را مصرف میکنیم. در حقیقت، باید به مقدار کافی از نعمتها بهرهمند شویم و به همین اندازه از زندگی لذت ببریم.
نارسایی گر کند تیغ زبان در عرض حال
گریه ما همچو طفلان ترجمان ما را بس است
هوش مصنوعی: اگر زبان نتواند به درستی حال و احساسات ما را بیان کند، همانند بچهها، کافیست دیگران خودشان ما را درک کنند و از روی حالت چهرهمان ما را بفهمند.
از هم آوازان اگر خالی شد این بستانسرا
خامه خوش حرف، صائب همزبان ما را بس است
هوش مصنوعی: اگر این باغ از همآوایان خالی شود، این کلام زیبا و دلنشین، کافیست برای ما.