گنجور

غزل شمارهٔ ۹۹۵

ای نگه مشق شنا در چشم خونپالا بس است
چشمت آب آورد غواصی درین دریا بس است
از دل پر خون تراوش کم کند اسرار عشق
پرده پوش راز گوهر سینه دریا بس است
عمرها با آهوان مجنون بیابانگرد بود
گوشه چشمی چو باشد گوشه صحرا بس است
بهر اثبات قیامت حجتی در کار نیست
پیش خیز شور محشر آن قد و بالا بس است
من که در اقلیم گمنامی سرآمد گشته ام
زینت طرف کلاهم شهپر عنقا بس است
حسن ذاتی در نیارد سر به عشق عارضی
سرو مینا را تذرو از پنبه مینا بس است
دست کوته دار صائب از خیال کاکلش
عمرها در کاسه سر پختی این سودا بس است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نگه مشق شنا در چشم خونپالا بس است
چشمت آب آورد غواصی درین دریا بس است
هوش مصنوعی: ای نگاه دوست، به اندازه کافی است که در چشمان تو اصول شنا را یاد بگیرم. چشمانت همانند آب، مرا به عمق این دریا می‌کشاند.
از دل پر خون تراوش کم کند اسرار عشق
پرده پوش راز گوهر سینه دریا بس است
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق می‌تواند از دل پر درد ما، بگویند و کاشف رازهای درون ما باشد. بیان این عشق و درک آن، همچون گنجینه‌ای در دل دریاست که به اندازه کافی ارزشمند است.
عمرها با آهوان مجنون بیابانگرد بود
گوشه چشمی چو باشد گوشه صحرا بس است
هوش مصنوعی: سال‌ها گذشت و دل‌ها به عشق و شوق چرخیدند، اما تنها یک نگاه از معشوق کافی است تا دل را به آرامش برساند.
بهر اثبات قیامت حجتی در کار نیست
پیش خیز شور محشر آن قد و بالا بس است
هوش مصنوعی: برای اثبات روز قیامت نیازی به شهادت نیست، فقط قد و قامت بلند و شکوهمند آن روز کافی است که همه چیز را به وضوح نشان دهد.
من که در اقلیم گمنامی سرآمد گشته ام
زینت طرف کلاهم شهپر عنقا بس است
هوش مصنوعی: من در دنیایی ناشناخته زندگی می‌کنم و به اندازه کافی به خودم افتخار می‌کنم که پر پرواز عنقا، به عنوان زینت کلاهم، برایم کافی است.
حسن ذاتی در نیارد سر به عشق عارضی
سرو مینا را تذرو از پنبه مینا بس است
هوش مصنوعی: زیبایی واقعی و خالص هرگز به خاطر عشق‌های زودگذر و سطحی نمی‌درخشد. زیبایی‌هایی که به دلیل ظاهر فریبنده به وجود آمده‌اند، مانند تصویری هستند که تنها به خاطر یک ظاهر کوتاه‌مدت جلب توجه می‌کنند.
دست کوته دار صائب از خیال کاکلش
عمرها در کاسه سر پختی این سودا بس است
هوش مصنوعی: صائب، دیگر به فکر دلبستگی‌های بی‌فایده نباش. خیال این زیبایی‌ها را که در سر داری، بس است. زمان زیادی را صرف آن کرده‌ای و حالا وقت آن است که دست از آن برداری.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۹۵ به خوانش عندلیب