گنجور

غزل شمارهٔ ۹۷

مرکزِ خاک است گردون آسمانِ عشق را
لامکان یک پله باشد آستانِ عشق را
تا چه آید، روشن است، از دستِ این یک قبضه خاک
چرخ نتوانست زه کردن کمانِ عشق را
گفتگوی عاشقی لاحولِ بی‌دردان بود
عقل نتواند شنیدن داستانِ عشق را
پیش ازین اینجا نمک را قیمتِ الماس بود
شورِ من کانِ ملاحت ساخت خوانِ عشق را
روز و شب ظاهر به داغ‌ کهنه و نو می‌شود
نیست ماه و آفتابی آسمانِ عشق را
گرم‌رفتاری چراغِ پیشِ پای ما بس است
مشعلِ دیگر چه حاجت کاروانِ عشق را
آسمان را رعشهٔ هیبت به خاک انداخته است
کیست تا بر سر کشد رطلِ گرانِ عشق را
خاک را چون باد نعلِ جستجو در آتش است
نیست آسایش زمین و آسمانِ عشق را
شکرلله صائب از اقبالِ همت، عاقبت
مهربانِ خویش کردم قهرمانِ عشق را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرکزِ خاک است گردون آسمانِ عشق را
لامکان یک پله باشد آستانِ عشق را
هوش مصنوعی: زمین در مرکز قرار دارد و آسمان عشق همواره در بالاست. عشق به گونه‌ای است که می‌توان آن را در مرحله‌ای بدون مکان تصور کرد، آستانه و نقطه ورود به عشق همانند یک پله است.
تا چه آید، روشن است، از دستِ این یک قبضه خاک
چرخ نتوانست زه کردن کمانِ عشق را
هوش مصنوعی: تا چه چیزی به دست می‌آید، واضح است که این دنیا هم نمی‌تواند توانایی رها کردن عشق و احساسات عمیق را از ما بگیرد.
گفتگوی عاشقی لاحولِ بی‌دردان بود
عقل نتواند شنیدن داستانِ عشق را
هوش مصنوعی: گفتگوی عاشقانه، برای افرادی که درد و تجربه عشق را ندارند، بی‌معناست و عقل نمی‌تواند داستان عشق را درک کند.
پیش ازین اینجا نمک را قیمتِ الماس بود
شورِ من کانِ ملاحت ساخت خوانِ عشق را
هوش مصنوعی: پیش از این، در این مکان، نمک به اندازه الماس ارزشمند بود و اشتیاق من زیبایی عشق را به سفره محبت تبدیل کرده است.
روز و شب ظاهر به داغ‌ کهنه و نو می‌شود
نیست ماه و آفتابی آسمانِ عشق را
هوش مصنوعی: روز و شب تغییرات و رخدادهای جدید و قدیمی را به خود می‌بینند، اما در آسمان عشق خبری از نور ماه و خورشید نیست.
گرم‌رفتاری چراغِ پیشِ پای ما بس است
مشعلِ دیگر چه حاجت کاروانِ عشق را
هوش مصنوعی: حالت گرم و محبت‌آمیز تو مثل چراغی است که در مسیر ما روشنایی می‌بخشد، پس نیازی به مشعل‌های دیگر برای راه عشق‌مان نیست.
آسمان را رعشهٔ هیبت به خاک انداخته است
کیست تا بر سر کشد رطلِ گرانِ عشق را
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر عظمت و شکوه خود لرزیده و به زمین افتاده است. چه کسی می‌تواند بار سنگین محبت را بر دوش خود حمل کند؟
خاک را چون باد نعلِ جستجو در آتش است
نیست آسایش زمین و آسمانِ عشق را
هوش مصنوعی: دو به دو بودن و جستجوی حقیقت مانند نعل‌هایی است که در آتش قرار دارند؛ برای همین در این دنیا آرامش وجود ندارد. زمین و آسمان عشق، پر از چالش و تلاطم است.
شکرلله صائب از اقبالِ همت، عاقبت
مهربانِ خویش کردم قهرمانِ عشق را
هوش مصنوعی: با سپاس از خدا، صائب به خاطر تلاش و اراده‌ام، در نهایت توانستم محبوبی را که دوست می‌داشتم، قهرمان عشق خود قرار دهم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۷ به خوانش عندلیب