گنجور

غزل شمارهٔ ۹۶۶

دوربین خونین جگر از نظم احوال خودست
روز و شب طاوس لرزان بر پر و بال خودست
شیشه ای کز طاق افتد بشکند، چون آسمان
از هزاران طاق دل افتاد و بر حال خودست؟
خاکساری شد حصار از دیده بدبین مرا
گوهر از گرد یتیمی پرده حال خودست
عقده حرص از مرور زندگی گردد زیاد
شاخ آهو پر گره از کثرت سال خودست
نیش باشد قسمت زنبور از دریای شهد
ممسک از قهر خدا بی بهره از مال خودست
می کند در راه خود دام گرفتاری به خاک
دیده هر کس که چون طاوس دنبال خودست
کاملان از عیب خود بیش از هنر یابند فیض
بهره طاوس از پا، بیش از بال خودست
از کنار آب حیوان باز گردد خشک لب
چون سکندر هر که مستظهر به اقبال خودست
نیست خصمی آدمی را غیر خود چون عنکبوت
دام راه هر کسی از تار آمال خودست
دولت پابوس بس باشد حنا را خونبها
بی سبب صائب به فکر خون پامال خودست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوربین خونین جگر از نظم احوال خودست
روز و شب طاوس لرزان بر پر و بال خودست
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی از غم و اندوه اشاره دارد. "دوربین خونین جگر" نماد دردی عمیق و نگرانی‌های درونی است که به طور مداوم فرد را در بر می‌گیرد. همچنین، "طاوس لرزان" تشبیهی از زیبایی ظاهری است که در پس آن ناامیدی و اضطراب نهفته است. به طور کلی، این متن احساسات متضادی را به تصویر می‌کشد که فرد در زندگی روزمره با آن‌ها مواجه است.
شیشه ای کز طاق افتد بشکند، چون آسمان
از هزاران طاق دل افتاد و بر حال خودست؟
هوش مصنوعی: شیشه‌ای که از بالای طاق بیفتد می‌شکند، آیا دل من که از آسمان هزاران طاق افتاده، حالش خوب است؟
خاکساری شد حصار از دیده بدبین مرا
گوهر از گرد یتیمی پرده حال خودست
هوش مصنوعی: دیده‌ی بدبین من، مانند دیواری از خاک و غبار شده است و من به جای آنکه به ارزش واقعی خود پی ببرم، به گرد یتیمی خود می‌نگرم.
عقده حرص از مرور زندگی گردد زیاد
شاخ آهو پر گره از کثرت سال خودست
هوش مصنوعی: به مرور زمان و با گذر عمر، حس حرص و آز در زندگی بیشتر می‌شود، همان‌طور که شاخ‌های آهو به دلیل سال‌های زیاد زندگی‌شان زیاد و پیچیده می‌شود.
نیش باشد قسمت زنبور از دریای شهد
ممسک از قهر خدا بی بهره از مال خودست
هوش مصنوعی: قسمت زنبور از دریای عسل تنها نیش اوست، و نیشی که از قهر خدا به دست می‌آید، به او هیچ سودی نمی‌رساند.
می کند در راه خود دام گرفتاری به خاک
دیده هر کس که چون طاوس دنبال خودست
هوش مصنوعی: هر کس که مانند طاوس تنها به زیبایی‌های ظاهری خود اهمیت می‌دهد، در مسیر زندگی‌اش دچار مشکلات و دردسرها می‌شود و در نهایت به دام گرفتاری‌ها می‌افتد.
کاملان از عیب خود بیش از هنر یابند فیض
بهره طاوس از پا، بیش از بال خودست
هوش مصنوعی: کاملان به عیب‌های خود بیشتر از هنرهایشان توجه می‌کنند، همان‌طور که طاووس از پاهایش بیش از بال‌هایش بهره‌مند است.
از کنار آب حیوان باز گردد خشک لب
چون سکندر هر که مستظهر به اقبال خودست
هوش مصنوعی: هر کس که به شانس و اقبال خود تکیه کرده باشد، مانند سکندر که از کنار آب بازمی‌گردد، هرگز به خشکی و کم‌آبی دچار نمی‌شود.
نیست خصمی آدمی را غیر خود چون عنکبوت
دام راه هر کسی از تار آمال خودست
هوش مصنوعی: هیچ کس جز خود انسان، دشمني ندارد و مانند عنکبوت که با تارهایش دام می‌سازد، هر فردی در زندگی‌اش به وسیله آرزوها و خواسته‌های خود، مسیرش را تعیین می‌کند.
دولت پابوس بس باشد حنا را خونبها
بی سبب صائب به فکر خون پامال خودست
هوش مصنوعی: خوشبختی نیاز به احترام و ارزش قائل شدن دارد، و برای دست‌یابی به آن، لازم نیست که بهای گزافی پرداخت کنیم. صائب در اینجا به فکر نادیده گرفته شدن و ظلم بر خود است، به طوری که به نظر می‌رسد خون بهای این بی‌احترامی را باید بپردازد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۶۶ به خوانش عندلیب