گنجور

غزل شمارهٔ ۸۹۲

نه حبابم که شود زود ز جان سیر در آب
جوهرم، ریشه من هست ز شمشیر در آب
تیغ بیداد تو هم سیر ز خون می گردد
می شود ماهی لب تشنه اگر سیر در آب
در مذاق من سودازده، از سوختگی
سخن سرد کند کار طباشیر در آب
شربت وصل علاج دل بی تاب نکرد
ماهیان را نکشد موج به زنجیر در آب
پا ز سر کن که به دامن گهر آرد بیرون
رفت هر کس که چو غواص سرازیر در آب
داروی بیهشی باده کشان پر گویی است
نشود ماهی خاموش نفس گیر در آب
در می ناب اگر غوطه زند زاهد خشک
نشود تازه و تر چون گل تصویر در آب
وصل دریا نشود باعث آرامش موج
نرود پیچ و خم از جوهر شمشیر در آب
بی زبانی سپر تیر حوادث نشود
ماهی از خار بود ترکش پر تیر در آب
نشود تشنگی حرص کم از آب گهر
این نهنگی است که هرگز نشود سیر در آب
چون شد از مهلت ایام روان تیره مرا؟
نیست استادن اگر باعث تغییر در آب
رشته سبحه ز تردامنیم شد زنار
مو شود مار، توقف چو کند دیر در آب
دست خود را چو صدف کاسه دریوزه نکرد
خشک شد پنجه مرجان به چه تقصیر در آب
چه خیال است در آن زلف دل آسوده شود؟
تا بود شانه آن زلف گرهگیر در آب
نظر بی جگران است ز دریا به کنار
خار و خس را نتوان بست به زنجیر در آب
نتوان راست نفس با دل پر خون کردن
که گران سیر بود بال و پر تیر در آب
غوطه در می زدن از باده مرا سیر نکرد
ماهی از آب محال است شود سیر در آب
آه را نیست اثر در دل آن سرو روان
می کند پیچ و خم موج چه تأثیر در آب
گر شود واصل بحر اشک غبارآلودم
ریشه موج شود زود زمین گیر در آب
بارها دیده ام از موج، سرانجام حباب
چه دل خویش کنم جمع به تدبیر در آب؟
از غم پای به گل رفته سرو آزادست
کشتی هر که نگشته است زمین گیر در آب
حیف و صد حیف که از کوتهی باد مراد
شد چو کف، کشتی اندیشه ما پیر در آب
بودم از دور به نظاره خشکی قانع
گریه شمع مرا راند به تزویر در آب
عمر را باز ندارد ز روانی افسوس
می کند پیچ و خم موج چه تأثیر در آب
می زند آب بر آتش، نفس گرم مرا
می کند ناصح بی درد طباشیر در آب
لنگر جسم، روان را ز سفر مانع نیست
نقش قایم نکند پای به تدبیر در آب
چند در بحر پرآشوب جهان همچو حباب
نقد انفاس کنی صرف به تعمیر در آب؟
حجت ناطق واصل شدگان خاموشی است
نتوان کرد نفس راست به تدبیر در آب
بر سبک مغز، خموشی است گران در مستی
که نفس را نتوان داشت به زنجیر در آب
نفس بیهده بر خاطر روشن بارست
می کند باد به جز موج چه تصویر در آب؟
سیری از خون نبود سخت دلان را صائب
نرود تشنه لبی از دم شمشیر در آب

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه حبابم که شود زود ز جان سیر در آب
جوهرم، ریشه من هست ز شمشیر در آب
هوش مصنوعی: من همچون حباب نیستم که به سرعت از زندگی سیر شده و در آب ناپدید شوم؛ من بنیاد و ریشه‌ام به قدرت شمشیر گره خورده است، حتی در عمق آب.
تیغ بیداد تو هم سیر ز خون می گردد
می شود ماهی لب تشنه اگر سیر در آب
هوش مصنوعی: تیغ ظلم و ستم تو به قدری تاثیرگذار است که حتی ماهی لبی تشنه هم بعد از اینکه در آب سیراب شود، به آرامش می‌رسد.
در مذاق من سودازده، از سوختگی
سخن سرد کند کار طباشیر در آب
هوش مصنوعی: در دست من، کسی که دچار حسرت و دل‌مشغولی است، از درد و رنج خود سخن می‌گوید، همان‌طور که شیره درخت وقتی در آب می‌افتد، از حرارتش کم می‌شود و سرد می‌شود.
شربت وصل علاج دل بی تاب نکرد
ماهیان را نکشد موج به زنجیر در آب
هوش مصنوعی: محبت و پیوند با معشوق، دلی که در تلاطم و بی قراری است را آرامش می‌بخشد و مانند آن است که ماهیان را در آب، موج نمی‌تواند به زنجیر بکشد.
پا ز سر کن که به دامن گهر آرد بیرون
رفت هر کس که چو غواص سرازیر در آب
هوش مصنوعی: از خودت فاصله بگیر و به زمین نگاه کن، چون هر کسی که مانند یک غواص به عمق آب برود، به گنجینه‌ای از جواهرات دست پیدا خواهد کرد.
داروی بیهشی باده کشان پر گویی است
نشود ماهی خاموش نفس گیر در آب
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این اشاره دارد که افرادی که به باده و نوشیدن الکلی گرایش دارند، به نوعی در حال بیان افکار و احساسات خود هستند. در این میان، ماهی که در آب زندگی می‌کند، به خاطر گلوگاه‌هایش نمی‌تواند بی‌صدا بماند و همیشه در حال تنفس است. در واقع، این تصویر به نوعی از زندگی و ارتباط انسان‌ها با دنیای اطرافشان پرداخته و به اجبار بیان احساسات و نگرانی‌ها اشاره می‌کند.
در می ناب اگر غوطه زند زاهد خشک
نشود تازه و تر چون گل تصویر در آب
هوش مصنوعی: زاهدی که به می ناب دست می‌زند، هرگز خشک و بی‌روح نخواهد شد. او مانند گلی است که در آب تصویرش منعکس شده و همیشه تازگی و طراوتش باقی خواهد ماند.
وصل دریا نشود باعث آرامش موج
نرود پیچ و خم از جوهر شمشیر در آب
هوش مصنوعی: نمی‌توان وصل دریا را دلیل آرامش دانست، و همچنین موج نمی‌تواند از جوهر شمشیر در آب بی‌نقص و بدون حرکت بماند.
بی زبانی سپر تیر حوادث نشود
ماهی از خار بود ترکش پر تیر در آب
هوش مصنوعی: اگر انسان دنبال گریز از مشکلات باشد و نتواند با چالش‌ها رو به رو شود، مانند ماهی‌ای است که از خارهایی در درون خود رنج می‌برد و نمی‌تواند به راحتی در آب زندگی کند. باید یاد بگیریم که به جای فرار از مشکلات، با آن‌ها روبرو شویم.
نشود تشنگی حرص کم از آب گهر
این نهنگی است که هرگز نشود سیر در آب
هوش مصنوعی: تشنگی این نهنگ به خاطر آب گرانبهایی است که در اختیار دارد، هرگز کاهش نمی‌یابد و او هیچ‌گاه نمی‌تواند از آب سیراب شود.
چون شد از مهلت ایام روان تیره مرا؟
نیست استادن اگر باعث تغییر در آب
هوش مصنوعی: چرا من از گذر زمان افسرده و غمگین شدم؟ اگر آب در جایی بماند، تغییر نمی‌کند.
رشته سبحه ز تردامنیم شد زنار
مو شود مار، توقف چو کند دیر در آب
هوش مصنوعی: رشته‌های تسبیح از دامن لطیف من به‌وجود آمده است، و اگر موهایم به دور هم پیچیده شود، مانند ماری خواهد شد که وقتی در آب می‌ایستد، به کندی حرکت می‌کند.
دست خود را چو صدف کاسه دریوزه نکرد
خشک شد پنجه مرجان به چه تقصیر در آب
هوش مصنوعی: دست خود را مانند صدف به سوی دریا دراز نکرده‌ام، پس چرا انگشتانم مانند مرجان خشک شده‌اند؟ تقصیر چه کسی است این‌گونه که من در آب نمی‌توانم به عمق بروم؟
چه خیال است در آن زلف دل آسوده شود؟
تا بود شانه آن زلف گرهگیر در آب
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به تجسم خیالی و علاقه به زیبایی اشاره دارد. شاعر به این فکر می‌کند که آیا امکان دارد در زلف‌های پیچ‌خورده و زیبای معشوق، دل آرام شود؟ اما با این حال، این زلف‌ها همواره در حال تغییر و تحرک هستند، مانند شانه‌ای که در آب است و نمی‌تواند به صورت ثابت باقی بماند. در واقع، شاعر به نوعی از ناپایداری و غیرممکنی آرامش در این زیبایی سخن می‌گوید.
نظر بی جگران است ز دریا به کنار
خار و خس را نتوان بست به زنجیر در آب
هوش مصنوعی: نگاه بی‌زبانان و کسانی که دل‌سوخته‌اند، از دریا تا ساحل به چپرهای درختان و علف‌های هرز نمی‌توان زنجیری بست. در واقع، آزادی و رهایی آن‌ها را نمی‌توان محدود کرد.
نتوان راست نفس با دل پر خون کردن
که گران سیر بود بال و پر تیر در آب
هوش مصنوعی: نمی‌شود به راحتی با وجود دل پر از غم و درد، از زندگی لذت برد و به سوی هدفی بلند پرواز کرد، زیرا بار سنگین غصه انسان را مانند تیر در آب سنگین می‌کند و نمی‌گذارد او اوج بگیرد.
غوطه در می زدن از باده مرا سیر نکرد
ماهی از آب محال است شود سیر در آب
هوش مصنوعی: غوطه‌ور شدن در شراب برای من کافی نبود، مانند این است که ماهی از آب سیر شود، زیرا چنین چیزی غیرممکن است.
آه را نیست اثر در دل آن سرو روان
می کند پیچ و خم موج چه تأثیر در آب
هوش مصنوعی: گریه و ناله بر دل آن سرو زیبا تأثیری ندارد، مثل اینکه پیچ و خم موج‌ها در آب تغییر چندانی به وجود نمی‌آورد.
گر شود واصل بحر اشک غبارآلودم
ریشه موج شود زود زمین گیر در آب
هوش مصنوعی: اگر به دریا وصل شوم و اشک‌هایم غبارآلود باشد، ریشه‌ام مانند موجی خواهد شد که به سرعت در آب فرو می‌رود.
بارها دیده ام از موج، سرانجام حباب
چه دل خویش کنم جمع به تدبیر در آب؟
هوش مصنوعی: من بارها شاهد بوده‌ام که حباب‌ها در نهایت به خاطر موج‌ها ناپدید می‌شوند، حالا چه تدبیری بیندیشم تا دل خود را در این آب آرام کنم؟
از غم پای به گل رفته سرو آزادست
کشتی هر که نگشته است زمین گیر در آب
هوش مصنوعی: از sadness گل‌ها چشم گرفته است و سرو همیشه سرحال و آزاد است. هر کسی که در آب غرق نشده، کشتی خود را در خشکی می‌چرخاند.
حیف و صد حیف که از کوتهی باد مراد
شد چو کف، کشتی اندیشه ما پیر در آب
هوش مصنوعی: متأسفانه، به خاطر ضعف و ناپایداری شرایط، امید و آرزوهای ما مانند کف روی آب از بین رفت. کشتی اندیشه‌ ما به سختی به پیش می‌رود و احساس افسوس و ناکامی می‌کنیم.
بودم از دور به نظاره خشکی قانع
گریه شمع مرا راند به تزویر در آب
هوش مصنوعی: من از دور نظاره‌گر خشکی بودم و به خاطر اشک‌های شمعی که خاموش می‌شد، به تزویر و نیرنگ از آب دور شدم.
عمر را باز ندارد ز روانی افسوس
می کند پیچ و خم موج چه تأثیر در آب
هوش مصنوعی: زندگی هیچ‌گاه به آرامش و سکون نخواهد ماند و احساس یا افسوس از تغییرات و پیچیدگی‌ها مانند امواج در آب، تأثیری در جمع‌آوری و حرکت این عمر نمی‌گذارد.
می زند آب بر آتش، نفس گرم مرا
می کند ناصح بی درد طباشیر در آب
هوش مصنوعی: آب بر آتش می‌ریزد و نفس گرم من را به انسانی مشفق و بی‌درد تبدیل می‌کند که مثل پزشک در این وضعیت تنها به بهبود اوضاع می‌اندیشد.
لنگر جسم، روان را ز سفر مانع نیست
نقش قایم نکند پای به تدبیر در آب
هوش مصنوعی: وزن و ثقل بدن نمی‌تواند مانع از سفر روح و روان شود، زیرا که عقل و تدبیر ما مانند قایقی است که در آب به حرکت در می‌آید و نمی‌گذارد پاهای ما در جایی ثابت بماند.
چند در بحر پرآشوب جهان همچو حباب
نقد انفاس کنی صرف به تعمیر در آب؟
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که در دنیای پرهیاهو و متلاطم، آیا تنها به فکر حفظ و تعمیر نفس خود در شرایطی ناپایدار هستی، مانند حبابی که در آب شناور است؟
حجت ناطق واصل شدگان خاموشی است
نتوان کرد نفس راست به تدبیر در آب
هوش مصنوعی: در اینجا به مفهوم کسانی اشاره شده که به حقیقت و علم رسا دست یافته‌اند، اما در عین حال از گفتن آن خودداری می‌کنند. نمی‌توان به تنهایی و با تدبیر شخصی در عمق مسائل پیچیده‌ای مانند آب، به نتیجه‌ای درست رسید. بدین ترتیب، به تأکید بر این نکته می‌پردازد که برخی از واقعیات را نمی‌توان تنها با اندیشه و تدبیر فردی درک کرد.
بر سبک مغز، خموشی است گران در مستی
که نفس را نتوان داشت به زنجیر در آب
هوش مصنوعی: در حالتی که انسان دچار نشئگی و احوالات گیج‌کننده است، سکوت و خاموشی می‌تواند بسیار سنگین و دشوار باشد. در چنین وضعیتی، نمی‌توان نفس را به گونه‌ای کنترل کرد که تحت فشار و محدودیت باشد، مانند زنجیری که در آب وجود دارد.
نفس بیهده بر خاطر روشن بارست
می کند باد به جز موج چه تصویر در آب؟
هوش مصنوعی: نفس بیهوده بر ذهن روشن تاثیر می‌گذارد، همانطور که باد فقط امواج را بر روی آب ایجاد می‌کند و هیچ تصویری دیگری جز این نمی‌سازد.
سیری از خون نبود سخت دلان را صائب
نرود تشنه لبی از دم شمشیر در آب
هوش مصنوعی: دل‌های سخت و بی‌رحم، هرگز آرامش پیدا نمی‌کنند و تشنگی آنها به راحتی برطرف نمی‌شود، حتی اگر از آب خون خودشان سیراب شوند.