گنجور

غزل شمارهٔ ۸۸۶

پا منه زنهار بی اندیشه در جای غریب
توسن سرکش خطر دارد ز صحرای غریب
بی بصیرت از سفر کردن نگردد دیده ور
کوری اعمی مثنی گردد از جای غریب
مردم بالغ نظر چشم از جهان پوشیده اند
می برد اطفال را از جا تماشای غریب
دل که باغ دلگشای روح بود از سادگی
وحشت آبادی شد از نقش تمنای غریب
از غبار خط فزون شد شوخی آن چشم مست
وحشت آهو شود افزون ز صحرای غریب
از غبار آیینه دل را کند روشنگری
هر که گرد غربت افشاند ز سیمای غریب
عاشقان را بر حریر عافیت آرام نیست
خاکساران راست خار پیرهن جای غریب
رشته عمرش نبیند کوتهی از پیچ و تاب
هر که چون سوزن برآرد خاری از پای غریب
ملک تن را نیست در مهمانسرای روزگار
لشکر بیگانه ای غیر از خورش های غریب
می شود زیر و زبر از لشکر بیگانه ملک
دست کوته دار صائب از خورش های غریب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پا منه زنهار بی اندیشه در جای غریب
توسن سرکش خطر دارد ز صحرای غریب
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که در مکان‌های نا آشنا با تندروی و بی‌احتیاطی رفتار نکنی، زیرا این نوع رفتار ممکن است خطراتی را در پی داشته باشد.
بی بصیرت از سفر کردن نگردد دیده ور
کوری اعمی مثنی گردد از جای غریب
هوش مصنوعی: بدون درک و بینش، سفر کردن به کسی کمک نمی‌کند؛ مانند کسی که کور باشد و در سفر به یک مکان ناشناخته، دوباره به نقطه آغاز خود برگردد.
مردم بالغ نظر چشم از جهان پوشیده اند
می برد اطفال را از جا تماشای غریب
هوش مصنوعی: افراد آگاه و دانا با دیدن حقایق و واقعیت‌های زندگی، از دنیای مادی فاصله می‌گیرند و توجه خود را به مسائلی عمیق‌تر معطوف می‌کنند. در عوض، کودکان با کنجکاوی و شگفتی، به مسایل جدید و عجیب می‌پردازند و به تماشای دنیای ناشناخته می‌نشینند.
دل که باغ دلگشای روح بود از سادگی
وحشت آبادی شد از نقش تمنای غریب
هوش مصنوعی: دل که مکانی برای آرامش و شادی روح است، به واسطه سادگی‌اش، تبدیل به محلی پر از هراس و پریشانی شده است و تحت تأثیر خواسته‌ها و آرزوهای بیگانه، دستخوش تغییرات و ناآرامی‌ها شده است.
از غبار خط فزون شد شوخی آن چشم مست
وحشت آهو شود افزون ز صحرای غریب
هوش مصنوعی: از غبار خط بر چهره، شوخی آن چشم مست بیشتر می‌شود و ترس آهو نیز از دشت غریب زیادتر می‌شود.
از غبار آیینه دل را کند روشنگری
هر که گرد غربت افشاند ز سیمای غریب
هوش مصنوعی: هر کسی که از غم و اندوه دوری و تنهایی چیزی بر دل بنگارد، می‌تواند با روشنگری و صفای دل خود، آن غم را دور کند و به روشنی‌بخشیدن به دیگران بپردازد.
عاشقان را بر حریر عافیت آرام نیست
خاکساران راست خار پیرهن جای غریب
هوش مصنوعی: عاشقان هرگز بر روی نرمی و راحتی آرامش ندارند و در عوض، افرادی که از دنیا و مقام‌ها بی‌نیازند، مانند خاک، در سختی و زحمت زندگی می‌کنند. آن‌ها حتی در لباس خود نیز نشانه‌هایی از رنج و آسیب را بر دوش دارند.
رشته عمرش نبیند کوتهی از پیچ و تاب
هر که چون سوزن برآرد خاری از پای غریب
هوش مصنوعی: هر که مانند سوزن، درد و رنجی را از پای غریبی برطرف کند، عمرش هرگز کوتاه نمی‌شود و همیشه در زندگی‌اش پیچ و تاب‌های تازه‌ای دارد.
ملک تن را نیست در مهمانسرای روزگار
لشکر بیگانه ای غیر از خورش های غریب
هوش مصنوعی: بدن انسان به سان میهمانی در دنیا است و در این مهمان‌سرای گذرا، نیرویی جز خوراک‌های ناآشنا و بیگانه در اختیار ندارد.
می شود زیر و زبر از لشکر بیگانه ملک
دست کوته دار صائب از خورش های غریب
هوش مصنوعی: از لشکر دشمن ممکن است اوضاع خراب شود، اما صائب، با دیدن شرایط ناپایدار و ترکیب غیرمتعارف، نباید امیدش را از دست بدهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۸۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1397/10/23 15:12
علی

سلام ببخشید دوستان تلفظ صیحیح مصراع دوم از بیت دوم چیه؟!