غزل شمارهٔ ۸۸۳
گرچه افکندم به روغن، نان خلق از خوی چرب
قسمتم چون شمع کاهش شد ز گفت و گوی چرب
برق عالمسوز شد، افتاد در خرمن مرا
هر چراغی را که روشن کردم از پهلوی چرب
تشنگی نتوان به شبنم بردن از ریگ روان
خشکی سودا نگردد کم به گفت و گوی چرب
با سبک مغزان تن پرور، سخن بی فایده است
از قبول نقش، کاغذ راست مانع روی چرب
آنچنان کز خشک مغزی دوست دشمن می شود
می توان کردن ملایم خصم را از خوی چرب
صید را پهلوی لاغر می شود خط امان
می کشد در خاک و خون نخجیر را پهلوی چرب
نیست در خوی نکویان چرب نرمی را اثر
سرکشی در شمع افزون گردد از گیسوی چرب
گرچه دست چرب را کمتر بود گیرندگی
می برد از چربدستی بیش دل را موی چرب
قسمت عشاق از سیمین عذاران کاهش است
رشته ها را می گدازد گوهر از پهلوی چرب
هست با تن پروران صائب فلک را لطف بیش
پنجه قصاب بر خود بالد از پهلوی چرب
غزل شمارهٔ ۸۸۲: چشم عاشق خاک کوی دلستان بیند به خوابغزل شمارهٔ ۸۸۴: مد کوتاهی است صبح از دفتر احسان شب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرچه افکندم به روغن، نان خلق از خوی چرب
قسمتم چون شمع کاهش شد ز گفت و گوی چرب
هوش مصنوعی: هرچند که به ثروت و لذایذ دنیا پرداختهام، اما نان مردم را با طبیعت خودم چرب و نرم مسخر کردم، همانگونه که شمع به خاطر سخنان شیرین و نرم خود، کمنور میشود.
برق عالمسوز شد، افتاد در خرمن مرا
هر چراغی را که روشن کردم از پهلوی چرب
هوش مصنوعی: برق شدید و خطرناکی در دنیا وجود داشت که بر خرمن من افتاد. هر نوری که سعی کردم روشن کنم، از کنار آن شعلههای چرب و آرام کناره گرفت.
تشنگی نتوان به شبنم بردن از ریگ روان
خشکی سودا نگردد کم به گفت و گوی چرب
هوش مصنوعی: تشنگی را نمیتوان با شبنم رفع کرد؛ همچنین در میان ریگهای خشک، آرزوها کمتر نمیشود، حتی اگر درباره این موضوع با زبان شیرین صحبت کنیم.
با سبک مغزان تن پرور، سخن بی فایده است
از قبول نقش، کاغذ راست مانع روی چرب
هوش مصنوعی: صحبت کردن با افرادی که فکرشان سطحی است و تنبلی را انتخاب کردهاند، بیفایده است. از پذیرفتن واقعیتها بگذارید، این کاغذ صاف مانع از غرق شدن در چربی میشود.
آنچنان کز خشک مغزی دوست دشمن می شود
می توان کردن ملایم خصم را از خوی چرب
هوش مصنوعی: اگر انسان به خاطر کمفهمی و سختگیری خود باعث به وجود آمدن دشمنی در دیگران شود، میتواند با نرمخویی و لطافت برخوردش، دشمنانش را به دوستانی سازگار و مهربان تبدیل کند.
صید را پهلوی لاغر می شود خط امان
می کشد در خاک و خون نخجیر را پهلوی چرب
هوش مصنوعی: در این بیت، به تضاد میان دو نوع شکار اشاره شده است. یکی شکار لاغر و ضعیف است که در شرایط سخت و خطرناکی قرار دارد و جانش در خطر است. دیگری شکار چاق و سالم است که در وضعیت بهتری قرار دارد و زندگی راحتتری دارد. این حالت نشاندهنده تفاوتها و چالشهای موجود در زندگی است.
نیست در خوی نکویان چرب نرمی را اثر
سرکشی در شمع افزون گردد از گیسوی چرب
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده که در رفتار زیبا و نیکوکاران، نشانهای از لوس بودن و ناز و کرشمه دیده نمیشود. همچنین، به این نکته پرداخته شده که در صورت سرکشی و نافرمانی، زیبایی و جذابیت فرد میتواند بیشتر و جذابتر به نظر برسد. در واقع، این بیت نشان میدهد که زیبایی در سادگی و صداقت است و نه در تظاهر به ناز و لوس بودن.
گرچه دست چرب را کمتر بود گیرندگی
می برد از چربدستی بیش دل را موی چرب
هوش مصنوعی: هرچند که افراد ماهر و چربدست کمتر به دنبال جلب توجه دیگران هستند، اما توانایی و چربدستی آنها میتواند دلها را بیشتر مجذوب کند.
قسمت عشاق از سیمین عذاران کاهش است
رشته ها را می گدازد گوهر از پهلوی چرب
هوش مصنوعی: عاشقان سهم کمی از زیباییهای دلنشین زندگی دارند. این عشق چنان قدرتی دارد که میتواند پیوندها را به راحتی از هم بگسلد و زیباییهای ارزشمند را از درون آن بیرون بکشد.
هست با تن پروران صائب فلک را لطف بیش
پنجه قصاب بر خود بالد از پهلوی چرب
هوش مصنوعی: در دنیای پرطرفدار و موفق، اگرچه ظاهر زیبا و خوشساختی وجود دارد، اما در عمق آن، احتمال دارد که واقعیتهای تلخی نهفته باشد، مانند چاقوی قصاب که به لطافت لایهای چرب نفوذ میکند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۸۳ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1395/01/07 02:04
حسین
والا به خدا ، ما شنیده بودیم سرودن غزل ، رعایت بعضی موارد را میطلبد
ولی انگار ایشان بی خیال این موارد هرچه میخواهد میسراید
ببینید این ، پهلوی چرب را ، چند بار درین ابیات سردرگم تکرار کرده .