غزل شمارهٔ ۸۷۸
از شفق هر صبح سازد چهره خونین آفتاب
تا مگر آید به چشم خلق رنگین آفتاب
از بهشت روشنایی روزنی واکرده است
در دل هر ذره از مژگان زرین آفتاب
تا مگر روی ترا ز آیینه بیند پیشتر
می جهد هر صبحدم از خواب شیرین آفتاب
دامن فکر بلند آسان نمی آید به دست
زرد شد تا مطلعی را کرد رنگین آفتاب
ترک خواب صبح کن صائب که در خون شفق
روی می شوید به خون از خواب شیرین آفتاب
غزل شمارهٔ ۸۷۷: اوست روشندل که با چندین زبان چون آفتابغزل شمارهٔ ۸۷۹: چون چراغ روز، با آن روشنایی آفتاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از شفق هر صبح سازد چهره خونین آفتاب
تا مگر آید به چشم خلق رنگین آفتاب
هوش مصنوعی: هر صبح، آفتاب از رنگ سرخ شفق چهرهای خونین میسازد تا شاید رنگین بودن آفتاب به چشم مردم بیفتد.
از بهشت روشنایی روزنی واکرده است
در دل هر ذره از مژگان زرین آفتاب
هوش مصنوعی: از بهشت روشنی، نور و زندگی به تمامی ذرات وجود تابیده شده و این روشنی در هر تار موی طلایی مانند آفتاب درخشان است.
تا مگر روی ترا ز آیینه بیند پیشتر
می جهد هر صبحدم از خواب شیرین آفتاب
هوش مصنوعی: هر صبح زود قبل از طلوع آفتاب، میکوشد که زودتر از خواب شیرین بیدار شود تا بتواند چهرهات را در آینه ببیند.
دامن فکر بلند آسان نمی آید به دست
زرد شد تا مطلعی را کرد رنگین آفتاب
هوش مصنوعی: فکر عمیق و اندیشهی بزرگ به راحتی به دست نمیآید. تا زمانی که خورشید طلوع نکند، دنیا رنگین و زیبا نمیشود.
ترک خواب صبح کن صائب که در خون شفق
روی می شوید به خون از خواب شیرین آفتاب
هوش مصنوعی: از خواب صبح بیدار شو، زیرا صبحگاهان، رنگ شفق با خون آغشته میشود و آفتاب در حال بیدار شدن از خواب شیرین خود است.