برگردان به زبان ساده
دست و پا گم می کند موج سبک لنگر در آب
خویشتن را می کند گردآوری گوهر در آب
هوش مصنوعی: موج دریا، در حین تلاطم و بیسامانی، به آرامی لنگر خود را جمع میکند و در آب به جستجوی جواهراتی میپردازد.
عاشق حیران همان در وصل گرم جستجوست
ماهیان از شوق آب آرند بیرون پر در آب
هوش مصنوعی: عاشق دچار سردرگمی است و در تلاش برای رسیدن به محبوب خود است. ماهیها به خاطر شوق آب، از آب بیرون میآیند و پرواز میکنند.
زنگ کلفت از دل من باده نتوانست برد
کی رود گرد یتیمی از رخ گوهر در آب
هوش مصنوعی: نمیتوانم احساسات و یادگارهای عمیق خود را تنها با نوشیدنی یا خوشیهای زودگذر از بین ببرم. چگونه میتواند غم و تنهایی ناشی از یتیمی و فقدان، از چهرهای که مانند گوهر در آب میدرخشد، دور شود؟
از سخنور حرف نتوانند دمسردان کشید
عطر خود را می کند گردآوری عنبر در آب
هوش مصنوعی: کسانی که قادر به بیان زیبایی و احساسات نیستند، نمیتوانند مانند سخنوران عطر و زیبایی خود را نمایان کنند. این افراد مانند آنند که بخواهند عطر عنبر را در آب جمعآوری کنند.
رعشه من بیشتر گردید از رطل گران
بادبان کشتی من می شود لنگر در آب
هوش مصنوعی: رعشه و لرزش من به خاطر سنگینی بادبان کشتیام بیشتر شده، و در این حال، کشتی من در آب مثل لنگر غرق شده است.
می توان دل را مصفا کرد با تردامنی
گر کند آیینه را بی زنگ، روشنگر در آب
هوش مصنوعی: دل را میتوان با گذراندن در سختیها و چالشها پاک و زلال کرد، به شرطی که شخص، خود را از آلودگیها دور نگه دارد و درونش را روشن و شفاف سازد، مانند آبی که شفاف و تمیز است.
چون حباب آن کس که ترک سر به آسانی کند
می کند ادراک هر دم عالم دیگر در آب
هوش مصنوعی: آن کسی که به سادگی از خودگذشتگی کند، مانند حبابی است که با هر بار ترکیدن، دنیای جدیدی را در آب تجربه میکند.
عالم بالا شود درماندگان را رهنما
برندارد از کواکب چشم خود رهبر در آب
هوش مصنوعی: در جهان بالا، کسانی که در بیراههاند از سوی راهنمایی هدایت میشوند، اما این راهنما از ستارگان و چشم خود نمیتواند بر روی آب، رهبری کند.
معنی نازک نماید جلوه در دلهای صاف
می توان دیدن هلال عید را بهتر در آب
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافت میتواند به خوبی در دلهای پاک و صاف نمایان شود، به طوری که مشاهدهی هلال عید در آب، واضحتر و زیباتر به چشم میآید.
سوز دل را گریه نتواند بر آتش آب زد
این شرر چون دیده ماهی بود انور در آب
هوش مصنوعی: دل شاد و آرام را نمیتوان با اشک دائماً تسکین داد؛ همانطور که شعلهی آتش را نمیتوان با آب خاموش کرد. این حس درد و رنج، مانند تماشای ماهی در آب است که هرگز به آن دسترسی نخواهی داشت.
در غریبی می شود دلهای سنگین دیده ور
نیست ممکن چشم بینش وا کند گوهر در آب
هوش مصنوعی: در زمان غربت، دلهای سنگین و غمگین نمیتوانند به راحتی زیباییهای پنهان را ببینند. این دیدن نیازمند بینش و بصیرت خاصی است که به مانند گوهر در آب، دشوار به دست میآید.
کامیاب از باده نتوان شد به جام تنگ ظرف
می شود سیراب هر کس می گذارد سر در آب
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد از شراب لذت ببرد، تنها با یک جام کوچک نمیتواند به کامیابی برسد. هر کسی که به دنبال سیرابی است، باید سر خود را در آب فرو ببرد و تجربه عمیقتری از زندگی داشته باشد.
ترک جود اضطراری کن کز اهل جود نیست
گر ز بیم غرق ریزد مال، سوداگر در آب
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ترس از از دست دادن مال، بخواهی بخشش را کنار بگذاری، بدان که این کار از روی نیاز است و از آن دسته افراد سخاوتمند نیستی. در واقع، ترس از غرق شدن در آب تو را به سمت احتیاط کشانده است.
دیده تر می برد از روی خوبان فیض بیش
می کند خورشید تابان جلوه دیگر در آب
هوش مصنوعی: چشمها از زیبایی معشوقان لذت میبرند و خورشید تابان هم در آب جلوهای دیگر پیدا میکند.
تا نگرید دیده عاشق نمی گیرد قرار
هست ماهی را مهیا بالش و بستر در آب
هوش مصنوعی: تا زمانی که عاشق گریه نکند، آرامش ندارد، مثل ماهی که برای خوابیدن نیاز به بالشی و بستری در آب دارد.
از گرانسنگی صدف آسوده از طوفان بود
کف ز بی مغزی بود دایم سبک لنگر در آب
هوش مصنوعی: صدف به خاطر ارزشمند بودنش از طوفانها در امان است، اما کف دریا به خاطر نداشتن عمق و مغز، همیشه بیخود و سبکبال در آب سر میخورد.
یکقلم حل شد مرا هر عقده مشکل که بود
تا ز فیض ساده لوحی ریختم دفتر در آب
هوش مصنوعی: با یک حرکت، همه مشکلات و معماهایم حل شد. زمانی که از لطف و سادگیام، دفتر خاطراتم را در آب ریختم و این کار را انجام دادم.
می کند دلهای روشن را می احمر سیاه
دست می شوید ز جان، افتاد چون اخگر در آب
هوش مصنوعی: دلهای روشن و پاک را غم و اندوه سیاه میکند. دست دل از جان جدا میشود و مانند زغالی که در آب افتاده باشد، خاموش میگردد.
گر شود زیر و زبر از سیل صائب خانه اش
بی بصیرت همچنان گیرد گل دیگر در آب
هوش مصنوعی: اگر خانهای از سیل خراب شود، اما صاحب آن بیخبر و نادان باشد، باز هم میتواند به دنبال گل دیگری در آب باشد.