اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سوز عاشق کم نگردد از فرو رفتن در آب
این شرر چون دیده ماهی بود روشن در آب
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق عاشق هرگز کاهش نمییابد، حتی اگر در آب غرق شود. زیرا مانند ماهی که در آب میدرخشد، عشقش نورانی و زنده باقی میماند.
نیست امید رهایی زین سپهر آبگون
حلقه دام است اگر پیدا شود روزن در آب
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که امیدی برای رهایی از این آسمان آبی وجود ندارد و در واقع، اینجا مانند یک تله است. حتی اگر روزن و راهی برای فرار در آب پیدا شود، باز هم نمیتوان به رهایی کامل امیدوار بود.
چون حباب از سر دهد سامان کلاه خویش را
هرکه را باشد هوای محو گردیدن در آب
هوش مصنوعی: وقتی حباب از بالای سرش کلاهش را کنار میزند، هر کسی که بخواهد در آب ناپدید شود، این کار را میکند.
بر کف دریا بود موج خطر باد مراد
بر سبکباران بود آسان سفر کردن در آب
هوش مصنوعی: در کنار دریا، امواج خطرناک وجود دارند، اما برای کسانی که بار و مسئولیتی ندارند، سفر در آب آسان است.
از شتاب عمر بی شیرازه شد اجزای جسم
چون تواند جمع کردن خویش را روغن در آب؟
هوش مصنوعی: عمر به سرعت و بینظمی پیش میرود و اجزای بدن از هم جدا میشوند. چگونه ممکن است انسان بتواند خود را دوباره جمع و جور کند، مانند روغنی که در آب حل میشود؟
در تجرد رشته واری بند دست و پا شود
بر شناور کوه آهن می شود، سوزن در آب
هوش مصنوعی: وقتی که انسان از دنیای مادی و جسمانی جدا شود، مانند رشتهای که از دست و پا آزاد میشود، به آزادی و بزرگداشت روح دست پیدا میکند. در این حالت، اگر کوه آهن هم به شناوری بیفتد، دیگر چندان اهمیت نخواهد داشت و همانند سوزنی که در آب میافتد، بیمعنا و بیاثر خواهد بود.
از ملامت می پرستان ترک مستی کی کنند؟
نیست طوفان ماهیان را مانع از خفتن در آب
هوش مصنوعی: آیا افرادی که در حال ملامت هستند میتوانند از حال خوش خود دست بکشند؟ طوفان هم نمیتواند ماهیها را از خوابیدن در آب بازدارد.
تلخی مرگ است شکر، مور شهد افتاده را
نیست ماهی را حیاتی بهتر از مردن در آب
هوش مصنوعی: مرگ شاید برای برخی تلخ باشد، اما برای موجودی مانند مورچه که در جستجوی شهد است، این مرگ ممکن است شیرینتر به نظر بیاید. همچنین، ماهی در آب اگرچه زنده است، اما زندگیای بهتر از مرگ ندارد.
کوته اندیشی است پیش پای طوفان همچو موج
هر نفس بر خود بساط تازه ای چیدن در آب
هوش مصنوعی: فکر کوتاه و سطحی در برابر طوفان مانند موجی است که هر لحظه تلاش میکند بر روی آب چیزی جدید بسازد.
نیست پروای علایق واصلان عشق را
خار نتواند گرفتن موج را دامن در آب
هوش مصنوعی: عاشقان واقعی به چیزهای مادی و ظاهری اهمیتی نمیدهند و نمیتوانند تحت تأثیر مشکلات و موانع قرار بگیرند. مانند اینکه موج در آب نمیتواند دامن خود را بگیرد و محدود شود.
کی شود با یکدگر مژگان عاشق آشنا؟
نیست نبض موج را امکان آسودن در آب
هوش مصنوعی: کی میشود که مژگان عاشق با یکدیگر آشنا شوند؟ امکان ندارد موج در آب آرام بگیرد.
چهره مه داغدار از منت خورشید شد
چون صدف از گوهر خود خانه کن روشن در آب
هوش مصنوعی: چهرهی ماه غمگین و داغدار است؛ مثل اینکه نور خورشید بر آن افتاده باشد. مانند صدف که برای حفاظت از گوهر خود، در آب روشن و درخشان قرار میگیرد.
در سر مستی ز لب مهر خموشی برمدار
می دهد بر باد جان را دم برآوردن در آب
هوش مصنوعی: در حالت مستی و بیخبری، لبانم از حرف زدن سکوت میکنند و جانم را به باد میدهم، در حالیکه نفس کشیدن در آب بیفایده است.
کوشش جان برنیاید با گرانی های جسم
آب در آهن گران سیرست، چون آهن در آب
هوش مصنوعی: کوشش و تلاش روح نمیتواند با سختیهای جسمانی سازگار باشد؛ مانند اینکه آب در آهن سنگین و سربلند است، همانطور که آهن در آب غوطهور میشود.
مردی از دریا گلیم خود برون آوردن است
ورنه آسان است چون اطفال افتادن در آب
هوش مصنوعی: مردی که از دریا گلیم خود را بیرون میآورد، در واقع کاری بسیار سخت و دشوار انجام میدهد، در حالی که سقوط کودکان به درون آب کار سادهتری است.
صائب از بار گرانجانی سبک کن خویش را
تا توانی همچو کف سجاده افکندن در آب
هوش مصنوعی: از بارهای سنگین خود را رها کن تا بتوانی مانند کفی که روی سجاده قرار دارد، به آرامی بر روی آب شناور شوی.
حاشیه ها
1395/05/13 11:08
محمد رضا نیک زاد
سلام
بیت اول این غزل بیان کنندۀ اصل عدم تغییر پدیده های سرشتی و فطری و ژنتیکی در عالم خلقت،بخصوص وجود آدمی است.
مولوی در دفتر دوم مثنوی در داستان «منازعۀ چهار کس در مورد انگور» در چهار بیت این اصل را توضیح می دهد:
«گرمی عاریتی ندهد اثر
گرمی خاصیتی دارد هنر
سِرکه را گر گرم کردی ز آتش آن
چون خوری سردی فزاید بی گمان
زانک آن گرمی او دهلیزیست
طبع اصلش سردیست و تیزیست
ور بود یخبسته دوشاب ای پسر
چون خوری گرمی فزاید در جگر»
1395/05/13 11:08
محمد رضا نیک زاد
شنبه / بیست و سوم مرداد 1395
سلام
بیت اول این غزل بیان کنندۀ اصل عدم تغییر پدیده های سرشتی و فطری و ژنتیکی در عالم خلقت،بخصوص وجود آدمی است.
مولوی در دفتر دوم مثنوی در داستان «منازعۀ چهار کس در مورد انگور» در چهار بیت این اصل را توضیح می دهد:
«گرمی عاریتی ندهد اثر
گرمی خاصیتی دارد هنر
سِرکه را گر گرم کردی ز آتش آن
چون خوری سردی فزاید بی گمان
زانک آن گرمی او دهلیزیست
طبع اصلش سردیست و تیزیست
ور بود یخبسته دوشاب ای پسر
چون خوری گرمی فزاید در جگر»
1395/05/13 12:08
محمد رضا نیک زاد
سلام 23/5/1395
در تجرد رشته واری بند دست و پا شود
بر شناور کوه آهن می شود، سوزن در آب
در توضیح این بیت باید به داستان معراج حضرت عیسی و ماندنش در آسمان چهارم به دلیل داشتن سوزن در گریبان لباسش که در منابع مختلف به ان پرداخته شده از جمله در کتاب هایی که در موضوع فرهنگ تلمیحات و اشارات ،تالیف شده است ، آمده .در متون شعری شعرای دیگر هم ابیات فراوان وجود دارد که به این مطلب اشاره دارند. از جمله این بیت مولانا در غزل 2550 دیوان شمس آمده است:
چو دررفتی در آن مخزن مُنزّه از در و روزن
چو عیسی سوزنت گردد حجب، چون گنج قارونی
سلام آقای نیک زاد
من هر چقدر به بیت اول فکر کردم ارتباطی با ژنتیک و اصل عدم تغییر پدیده های فطری و سرشتی در آن ندیدم
عدم تغییری که در بیت اول از آن صحبت می شود عدم تغییر و ثبات در عشق واقعی است . صحبت از عشق و خاصیت عشق است نه فطرت یا ژنتیک . صایب می گوید عشق واقعی چون آتشی جان عاشق را می سوزاند و شعله اش به این راحتی ها خاموش نمی شود و فراموش نمی گردد .