گنجور

غزل شمارهٔ ۸۶۳

صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب
تا به روی دولت بیدار برخیزم ز خواب
هر که در میخانه بردارد ز روی صدق دست
از بیاض گردن مینا شود مالک رقاب
ماهیان از بی زبانی بحر بر سر می کشند
گفتگو داروی بیهوشی است در بزم شراب
عذر بیداد رخ او را خط از عشاق خواست
راه خود را پاک سازد خون چو گردد مشک ناب
از خط شبرنگ گفتم شرم او کمتر شود
پرده دیگر ز خط افزود بر شرم و حجاب
در زمان خط، مدار چشم او بر مردمی است
گردن عامل بود باریک در پای حساب
از نگاه گرم، چون مویی که بر آتش نهند
می شود افزون میان نازکش را پیچ و تاب
فیض گردون بلنداختر بود ز اقبال عشق
تاج بخشی می کند از همت دریا حباب
کیمیای دانه احسان، زمین قابل است
گوهر شهوار گردد در صدف اشک سحاب
مردم بی برگ را اسباب عیش آماده است
بستر خار است، در هر جا که سنگین گشت خواب
ایمنی جستم ز ویرانی، ندانستم که چرخ
گنج خواهد خواست جای باج ازین ملک خراب
در بلندی ناله صائب ندارد کوتهی
کوه تمکین تو می سازد صدا را بی جواب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب
تا به روی دولت بیدار برخیزم ز خواب
هوش مصنوعی: صبح که روشن شد، ای ساقی، از تو می‌خواهم تا همچنان که آفتاب می‌تابد، من نیز از خواب بیدار شوم و به سوی روزی خوب و پر برکت برویم.
هر که در میخانه بردارد ز روی صدق دست
از بیاض گردن مینا شود مالک رقاب
هوش مصنوعی: هر کسی که با صداقت و نیت پاک، از میخانه نوشیدنی بنوشد، به مقام و موقعیتی می‌رسد که می‌تواند بر افکار و احساسات خود تسلط پیدا کند.
ماهیان از بی زبانی بحر بر سر می کشند
گفتگو داروی بیهوشی است در بزم شراب
هوش مصنوعی: ماهیان به خاطر نداشتن زبان در دریا، برای برقراری ارتباط با یکدیگر به رقص و حرکت می‌پردازند. در این بزم شراب، گفتگو و تبادل نظر نوعی حالت بی‌خیالی و مستی را ایجاد می‌کند.
عذر بیداد رخ او را خط از عشاق خواست
راه خود را پاک سازد خون چو گردد مشک ناب
هوش مصنوعی: عذری که از ظلم و ستم چهره او نشان می‌دهد، از عاشقان می‌خواهد که راه خود را صاف و زلال کنند. وقتی خون عشق به وجود می‌آید، همچون مشک خالص و ناب می‌شود.
از خط شبرنگ گفتم شرم او کمتر شود
پرده دیگر ز خط افزود بر شرم و حجاب
هوش مصنوعی: زمانی که در مورد زیبایی و جذابیت کسی صحبت می‌کنم، احساس شرم او کمتر می‌شود، اما با هر کلمه‌ای که درباره‌اش می‌گویم، همچنان حجاب و پوشش او بیشتر و بیشتر می‌شود.
در زمان خط، مدار چشم او بر مردمی است
گردن عامل بود باریک در پای حساب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف افرادی می‌پردازد که در نگاه و توجه آن‌ها، دقت و نظارت بر اعمال و رفتار دیگران وجود دارد. آن‌ها به گونه‌ای هستند که در هر حرکت و اقدام مردم، دقیق و موشکافانه نظر می‌کنند و به بررسی جزئیات اهمیت می‌دهند. به عبارتی، این افراد به حساب و کتاب و تحلیل دقیق امور اهتمام دارند و با دقت به رفتارهای جامعه و افراد اطراف خود توجه می‌کنند.
از نگاه گرم، چون مویی که بر آتش نهند
می شود افزون میان نازکش را پیچ و تاب
هوش مصنوعی: از نگاه دل‌سوز و پرحرارت، مثل مویی که بر آتش بیفتد، چرخش و پیچ و تاب بیشتری پیدا می‌کند.
فیض گردون بلنداختر بود ز اقبال عشق
تاج بخشی می کند از همت دریا حباب
هوش مصنوعی: موهبت‌های آسمانی و ستارگان درخشان ناشی از سرنوشت عشق هستند که به مانند تاجی به انسان عطا می‌شود. این موفقیت و نعمت‌ها از اراده و تلاش شخصی به وجود می‌آید، مشابه حباب‌هایی که در آب دریا تشکیل می‌شوند.
کیمیای دانه احسان، زمین قابل است
گوهر شهوار گردد در صدف اشک سحاب
هوش مصنوعی: خیری که به دیگران می‌رسانید، مانند دانه‌ای است که در زمین حاصل‌خیز رشد می‌کند و می‌تواند به زیبایی و ارزش تبدیل شود، همان‌طور که باران می‌تواند مرواریدها را در صدفی به وجود آورد.
مردم بی برگ را اسباب عیش آماده است
بستر خار است، در هر جا که سنگین گشت خواب
هوش مصنوعی: مردم بی‌برگ (بی‌پناه) در جستجوی لذت و شادی هستند، اما محیط اطراف آن‌ها پر از مشکلات و سختی‌هاست. در هر کجا که به خواب می‌روند، با درد و رنج مواجه می‌شوند.
ایمنی جستم ز ویرانی، ندانستم که چرخ
گنج خواهد خواست جای باج ازین ملک خراب
هوش مصنوعی: من از ویرانی و خطر در امان ماندم، اما نمی‌دانستم که تقدیر بر اساس آنچه از من گرفته، چیزی دیگر طلب خواهد کرد از این سرزمین ویران.
در بلندی ناله صائب ندارد کوتهی
کوه تمکین تو می سازد صدا را بی جواب
هوش مصنوعی: در بلندی، صدا نمی‌تواند به راحتی به پایان برسد؛ مانند کوه که به عنوان یک موجود قوی، صدا را در خود جذب کرده و به نوعی آن را بی‌پاسخ می‌گذارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۶۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

سلام و درود خدمت تمامی عزیزان ادب و معرفت دوست و حقیقت جو .
با تشکر ویژه از عوامل زحمت کش و محترم سایت گنجور .
توصیه ای به دوستان دارم که کتاب : " سبک اصفهانی و تمثیل در شعر صائب و شاعران عصر صفوی " ، تألیف دکتر محمد سیاسی ، را حتما تهیه و مطالعه نمایند و به وسیلهٔ این کتاب و تامل در ابیات گزیده گردیده و مقایسهٔ ابیات با هم به گونه ای ابیات صائب را به وسیلهٔ هم تفسیر نمایند. به تجربه این موضوع برایم ثابت شده که بهترین راه دریافتن عقاید و معنی شعر میرزا صائب مقایسهٔ ابیات وی با ابیات دیگر خودش است.
دیوان مرحوم صائب تبریزی به تصحیح استاد مرحوم محمد قهرمان قریب به هفتاد و چهار هزار بیت است و سخت میشود به تمام آن احاطه پیدا کرد ولی با این کتابی که گفتم تقریبا به گونه گونه اندیشه های صائب بر میخورید و بهتر میتوانید به نتیجهٔ کلی برسید.
موفق و پیروز باشید.
بندهٔ خدا : فرهاد قاسمی ، متخلص به شاهد.

سلام و درود خدمت ادب و معرفت دوستان و حقیقت جویان گرامی.
در مصرع نخست بیت پایانی که بیت تخلص شعر مرحوم صائب تبریزی می باشد ، یک ایهام بسیار زیبا به کار رفته است که به شرح زیر است :
در بلندی نالهٔ صائب ندارد کوتهی :
یک معنی : نالهٔ صائب از نظر بلندی هیچ کوتاهی نمیکند : یعنی نالهٔ صائب در بلندی داد خود را می دهد و از ناله فرو گذار نمیکند. و در کل نالهٔ صائب بسیار بلند است.
دیگر معنی اینکه : صائب هرگاه در مکان های مرتفع ( مانند کوه ) قرار میگیرد از سر دادن ناله کوتاهی نمی نماید. چون معمولا افرادی که به شدت ناراحتی دارند در کوه و بلندی داد فریاد را می دهند تا اندکی آرام شوند..
بنده را حلال کنید بخاطر دانش کم و بضاعت مزجاتم.
خدا خیر بدهد به کسی که بدون اینکه اجر مرا ضایع کند من را مورد انتقاد سازنده قرار دهد تا همگان از بحث ایجاد شده استفاده ببرند.
سه چیز بی سه چیز نماند :
مال بی معامله
پادشاه بی سیاست
علم بی بحث.
والله اعلم بالصواب.
بندهٔ خدا : فرهاد قاسمی ، متخلص به شاهد.