غزل شمارهٔ ۸۴۹
دل ز هر نقش گشته ساده مرا
دو جهان از نظر فتاده مرا
زه نگیرد کمانِ پر زورم
نکشد عقل در قلاده مرا
تا چو مجنون شوم بیابانگرد
میگزد همچو مار، جاده مرا
صبرِ در مهدِ خاک چون طفلان
دست بر روی هم نهاده مرا
چون گهر قانعم به قطرهٔ خویش
نیست اندیشهٔ زیاده مرا
میدهد بی طلب مرا روزی
آن که کرده است بی اراده مرا
صد گره در دلم فتد چو صدف
یک گره گر شود گشاده مرا
تا به روی تو چشمم افتاده است
آفتاب از نظر فتاده مرا
شد ز مستی کمانِ سختِ فلک
سست در قبضه چون کباده مرا
چون کدو نیست شیشه در بارم
نکند خرد، زورِ باده مرا
نه چنان بر سخن سوارم من
که توان ساختن پیاده مرا
تختهٔ مشقِ نقشها کرده است
همچو آیینه، لوحِ ساده مرا
هر قدر بیش باده مینوشم
میشود تشنگی زیاده مرا
بیخودی همچو چشمِ قربانی
کرده آسوده از اراده مرا
باز میآورد ز مستی عشق
همچو آبِ خمار، باده مرا
مانع سیر و دوُر شد صائب
صافی آبِ ایستاده مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل ز هر نقش گشته ساده مرا
دو جهان از نظر فتاده مرا
هوش مصنوعی: دل من به سادگی از هر گونه نقش و زرق و برق خالی شده و حالا چشمم به دو جهان بسته است.
زه نگیرد کمانِ پر زورم
نکشد عقل در قلاده مرا
هوش مصنوعی: نتواند كمانِ توانايم مرا به زنجير كشد و عقل سرزنشم نكند.
تا چو مجنون شوم بیابانگرد
میگزد همچو مار، جاده مرا
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند مجنون شوم و در کویر wandering کنم، جادهی من را مار چون میخزد.
صبرِ در مهدِ خاک چون طفلان
دست بر روی هم نهاده مرا
هوش مصنوعی: صبر من در دل زمین مانند کودکانی است که دستان خود را روی هم گذاشتهاند.
چون گهر قانعم به قطرهٔ خویش
نیست اندیشهٔ زیاده مرا
هوش مصنوعی: من مانند یک گوهر هستم که از قطرهٔ خود راضی است و به فکر بیش از آن نیستم.
میدهد بی طلب مرا روزی
آن که کرده است بی اراده مرا
هوش مصنوعی: خداوندی که من را بدون درخواست و خواستهی خودم به زندگی و روزی میرساند، خود به من روزی میدهد.
صد گره در دلم فتد چو صدف
یک گره گر شود گشاده مرا
هوش مصنوعی: دلم پر از مشکلات و دغدغههاست، اما اگر یکی از این مشکلات حل شود، آرامش خاطر پیدا میکنم.
تا به روی تو چشمم افتاده است
آفتاب از نظر فتاده مرا
هوش مصنوعی: چشم من به زیبایی تو افتاده و به همین دلیل، نور زندگیام از بین رفته است.
شد ز مستی کمانِ سختِ فلک
سست در قبضه چون کباده مرا
هوش مصنوعی: به خاطر سرخوشی و شوق فراوان، حال و وضع آسمان به گونهای تغییر کرده است که مانند یک کمان سست و ضعیف به نظر میرسد و من خود را در دام این حال و هوا احساس میکنم.
چون کدو نیست شیشه در بارم
نکند خرد، زورِ باده مرا
هوش مصنوعی: وقتی کدو نیست، شیشه به بار نمینشینم و نمیتوانم با قدرت شراب، خود را کنترل کنم.
نه چنان بر سخن سوارم من
که توان ساختن پیاده مرا
هوش مصنوعی: من به قدری در صحبت کردن مهارت ندارم که بتوانم کسی را که به راحتی در حرف زدن است، مجاب کنم.
تختهٔ مشقِ نقشها کرده است
همچو آیینه، لوحِ ساده مرا
هوش مصنوعی: تخته مشقِ نقشها مانند یک آیینه، لوح ساده من را آذینبندی کرده است.
هر قدر بیش باده مینوشم
میشود تشنگی زیاده مرا
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر نوشیدنی مینوشم، احساس تشنگیام بیشتر میشود.
بیخودی همچو چشمِ قربانی
کرده آسوده از اراده مرا
هوش مصنوعی: در حالت بیخود و غفلت، مانند چشمی که قربانی شده، از اراده و انتخاب خود آسودهام.
باز میآورد ز مستی عشق
همچو آبِ خمار، باده مرا
هوش مصنوعی: عشق مانند آب گوارا، مرا از حالت مستی بازمیگرداند.
مانع سیر و دوُر شد صائب
صافی آبِ ایستاده مرا
هوش مصنوعی: سفر و حرکت من به خاطر وجود آبهای راکد و موانع متوقف شده است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1392/02/08 06:05
امین کیخا
بیابانگرد به معنی دیوانه در متون کهن به همین معنی امده است مثلا ویاوانک یعنی اشفته در بندهشن
1399/06/27 11:08
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
در مصرع اول «زهر» اشتباه ماشیننویسی است. به صورت ذیل، اصلاح شود: از هر: به معنی از هرچه.
دل، ز «هر نقش»، گشته ساده مرا