غزل شمارهٔ ۸۴۵
منه بر دل زار بار جهان را
سبک ساز بر شاخ گل آشیان را
نفس آتشین کن به تسخیر گردون
که آتش کند نرم، پشت کمان را
چو شد زهر عادت، مضرت نبخشد
به مرگ آشنا کن به تدریج جان را
همین است پیغام گلهای رعنا
که یک کاسه کن نوبهار و خزان را
دل صاف در بند دنیا نماند
به تدریج گوهر خورد ریسمان را
بود کیمیا قرب اهل سعادت
هما مغز دولت کند استخوان را
برآور ز دل آه گردون نوردی
ز سر باز کن این شرار و دخان را
ز تن دست بردار و جان را صفا ده
که آیینه چشم است آیینه دان را
به غیر از زیان نیست در خودفروشی
اگر سود خواهی ببند این دکان را
ز معراج منصب مجو پایداری
که بر یخ بود پای این نردبان را
بود غیبت خلق، مردارخواری
بپرداز ازین لقمه کام و زبان را
ز گوهر دهد لقمه ات ابر نیسان
اگر چون صدف پاک سازی دهان را
نکرد آسمان راست قامت در اینجا
تو خواهی کنی راست، کار جهان را؟
تکلف مکن در سلوکی که داری
چو خواهی که از خود کنی میهمان را
به زنجیر، دیوانه ننشیند از پا
چه پروای موج است آب روان را؟
فلک را مترسان به آه دروغین
که از تیر کج نیست پروا نشان را
به اشکی توان کند بنیاد غفلت
که یک قطره، سیل است خواب گران را
جهان استخوانی است بی مغز صائب
به پیش سگ انداز این استخوان را
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منه بر دل زار بار جهان را
سبک ساز بر شاخ گل آشیان را
هوش مصنوعی: غم و بار سنگین زندگی را از دل بزدای و به جای آن، به زیبایی و لطافت زندگی دست یاب.
نفس آتشین کن به تسخیر گردون
که آتش کند نرم، پشت کمان را
هوش مصنوعی: با قدرت و شجاعت خود، بر آسمان مسلط شو و به آنجا فشار بیاور، چرا که این قدرت میتواند به سادگی از کمان، تیر را به جلو پرتاب کند.
چو شد زهر عادت، مضرت نبخشد
به مرگ آشنا کن به تدریج جان را
هوش مصنوعی: زمانی که کم کم عادت به زهر تبدیل شود، ضررش به مرگ هم نزدیکان را نمیبخشد. بنابراین باید به تدریج جان را آماده کنیم.
همین است پیغام گلهای رعنا
که یک کاسه کن نوبهار و خزان را
هوش مصنوعی: پیغام زیبای گلهای خوشرنگ این است که بهار و پاییز را در یک ظرف ترکیب کنید.
دل صاف در بند دنیا نماند
به تدریج گوهر خورد ریسمان را
هوش مصنوعی: دل پاک و صاف انسان درگیر مسایل دنیوی نخواهد ماند و به مرور زمان ارزش واقعی خود را درک خواهد کرد، مانند جواهراتی که از ریسمان جدا میشوند.
بود کیمیا قرب اهل سعادت
هما مغز دولت کند استخوان را
هوش مصنوعی: کیمیا، که به معنای جادو یا چیزی ارزشمند است، نزد نیکوکاران و خوشبختان وجود دارد و میتواند چیزی بیارزش را به چیز باارزشی تبدیل کند.
برآور ز دل آه گردون نوردی
ز سر باز کن این شرار و دخان را
هوش مصنوعی: از دل خود آهی بکش و در آسمان بگردان، این آتش و دود را از سر خود دور کن.
ز تن دست بردار و جان را صفا ده
که آیینه چشم است آیینه دان را
هوش مصنوعی: از جسم خود رها شو و به روح خود آرامش ببخش، زیرا چشم آئینهای است که روح را نمایان میکند.
به غیر از زیان نیست در خودفروشی
اگر سود خواهی ببند این دکان را
هوش مصنوعی: اگر به خودفروشی و زیر پا گذاشتن اصول خود روی بیاوری، جز آسیب و ضرر چیزی به دست نخواهی آورد. اگر به دنبال سود و منفعت هستی، بهتر است این کار را کنار بگذاری.
ز معراج منصب مجو پایداری
که بر یخ بود پای این نردبان را
هوش مصنوعی: از رسیدن به مقامهای بلند و برتری جویی بپرهیز، زیرا ثبات و استقامت بر این نردبان، مانند ایستادن بر روی یخ است و ناپایدار خواهد بود.
بود غیبت خلق، مردارخواری
بپرداز ازین لقمه کام و زبان را
هوش مصنوعی: اگر مردم غایبند و حضور ندارند، باید به خوردن چیزهای ناپاک و مردارخواری پایان دهی و از این لقمه، هم کام بگیر و هم زبان خود را مشغول کن.
ز گوهر دهد لقمه ات ابر نیسان
اگر چون صدف پاک سازی دهان را
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از ابرهای بهاری (نیسان) بهترین و باارزشترین چیزها را به دست آوری، باید مانند صدف، درون خود را پاک و خالص نگهداری.
نکرد آسمان راست قامت در اینجا
تو خواهی کنی راست، کار جهان را؟
هوش مصنوعی: آسمان در اینجا راست نیست، تو چگونه میخواهی کار دنیا را درست کنی؟
تکلف مکن در سلوکی که داری
چو خواهی که از خود کنی میهمان را
هوش مصنوعی: در رفتار و سلوک خود تکلف و تصنع به خرج نده؛ اگر میخواهی دیگران را به خود جلب کنی و به آنها خوشآمد بگویی.
به زنجیر، دیوانه ننشیند از پا
چه پروای موج است آب روان را؟
هوش مصنوعی: دیوانهای که به زنجیر کشیده شده، نمیتواند از پا بنشیند. او به وضعیتی که دارد توجهی نمیکند و همانطور که آب روان به حرکتش ادامه میدهد، او نیز به آزادی و رهایی از زنجیر فکر میکند.
فلک را مترسان به آه دروغین
که از تیر کج نیست پروا نشان را
هوش مصنوعی: از آسمان بیم نداشته باش و به خاطر آهی که بیدلیل میکشی نترس، زیرا نشان تیر کج نمیتواند به تو آسیب برساند.
به اشکی توان کند بنیاد غفلت
که یک قطره، سیل است خواب گران را
هوش مصنوعی: یک اشک میتواند به سست کردن پایههای غفلت کمک کند؛ زیرا حتی یک قطره میتواند سیلی را که بر خواب سنگین انسانها غلبه میکند، به راه اندازد.
جهان استخوانی است بی مغز صائب
به پیش سگ انداز این استخوان را
هوش مصنوعی: دنیا به مانند استخوانی است که محتوایی ندارد. پس این استخوان را به سگی بیفکن.

صائب