غزل شمارهٔ ۸۴۰
ز جوش عشق شود با قوام، شیره جانها
ز عقل پا به رکاب سفر شوند روانها
چرا ز عشق تو پیرانهسر جوان نشوم من؟
که شد ز قد خدنگ تو راست، پشت کمانها
مکن اعانت بدگوهران ز سادهدلیها
که رو سیاه شد از قرب تیغ، سنگ فسانها
دل فسرده ندارد خبر ز داغ محبت
تنور سرد بود فارغ از گرفتن نانها
بر آن گروه مسلم بود گذشتگی از خود
که همچو (موج) به دریا سپردهاند عنانها
به حرف و صوت ز لب برمدار مهر خموشی
که ریخته است بسی خون خلق، تیغ زبانها
خط امان بود آزادگی ز آفت دوران
که سرو رنگ نبازد ز آه سرد خزانها
گران شوند سبکها ز خلق تنگ به خاطر
سبک شوند ز میزان حسن خلق، گرانها
عجب که چرخ فراموشکار محو نماید
چنین که فکر تو صائب شده است ورد زبانها
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز جوش عشق شود با قوام، شیره جانها
ز عقل پا به رکاب سفر شوند روانها
هوش مصنوعی: از شدت عشق، زندگی با استحکام به وجود میآید و جانها مانند شیره، تحت تأثیر عقل آماده سفر میشوند.
چرا ز عشق تو پیرانهسر جوان نشوم من؟
که شد ز قد خدنگ تو راست، پشت کمانها
هوش مصنوعی: چرا من که به عشق تو پیر و سفید شدم، هنوز جوان نباشم؟ زیرا قامت تو که مانند تیر شفاف و راست است، باعث شده کمانها خم شوند.
مکن اعانت بدگوهران ز سادهدلیها
که رو سیاه شد از قرب تیغ، سنگ فسانها
هوش مصنوعی: به دیگران که از خوبیها و سادگی انسانها سوءاستفاده کرده و به آنها آسیب میزنند، کمکی نکن. چرا که از نزدیک شدن به افراد ناباب و بدذات، دلیلی برای سیاه شدن چهرهات وجود دارد و داستانهای غمانگیز در پی خواهد داشت.
دل فسرده ندارد خبر ز داغ محبت
تنور سرد بود فارغ از گرفتن نانها
هوش مصنوعی: دل افسرده از غم عشق بیخبر است و در این سردی و بیحالی، هیچ کاری برای به دست آوردن نان و معیشت نمیکند.
بر آن گروه مسلم بود گذشتگی از خود
که همچو (موج) به دریا سپردهاند عنانها
هوش مصنوعی: آن گروه به خوبی میدانستند که باید از خودگذشتگی کنند، مانند موجهایی که عنان خود را به دریا سپردهاند.
به حرف و صوت ز لب برمدار مهر خموشی
که ریخته است بسی خون خلق، تیغ زبانها
هوش مصنوعی: هرگز از لبان خود سخنی به حالت سکوت برنیاور، زیرا که کلام و زبان میتواند جراحتهای زیادی به مردم بزند و درد و رنج ایجاد کند.
خط امان بود آزادگی ز آفت دوران
که سرو رنگ نبازد ز آه سرد خزانها
هوش مصنوعی: در این بیت به آزادی و استقلال انسان اشاره میشود. به نوعی، در برابر مشکلات و سختیهای زمانه، انسان باید همچون سرو مقاوم و استوار باقی بماند و از ناامیدی یا تردید خزانها تأثیر نپذیرد. روح آزادگی و سربلندی باید در دل انسان زنده باشد و او را از آسیبهای زمان محافظت کند.
گران شوند سبکها ز خلق تنگ به خاطر
سبک شوند ز میزان حسن خلق، گرانها
هوش مصنوعی: اگر رفتار مردم تنگنظر باشد، سبکها و راحتیها گران و دشوار میشود. اما اگر خلق و خو خوب و نیکو باشد، حتی چیزهای گران نیز به راحتی قابل تحمل خواهند بود.
عجب که چرخ فراموشکار محو نماید
چنین که فکر تو صائب شده است ورد زبانها
هوش مصنوعی: عجب است که زمانه چگونه میتواند چیزهایی را که در ذهن تو بهدرستی شکل گرفته، فراموش کند و آن را از یاد ببرد، در حالی که همهجا صحبت از آن است.

صائب