غزل شمارهٔ ۸۳۸
ز موج خویش بود تازیانه ریگ روان را
چه حاجت است محرک، ز دست رفته عنان را؟
دلم ز بیم خزان می تپد، خوشا گل رعنا
که در بهار پس سر نمود فصل خزان را
علاج غفلت سرشار کن به اشک ندامت
که قطره ای برد از جای خویش خواب گران را
ز طعن کجروی آسوده است کشتی عزمش
چو موج هر که به دریا سپرده است عنان را
ستمگران به ریاضت نمی شوند ملایم
که دل ز چله نشینی نگشت نرم کمان را
کدام ساقی شمشاد قد به باغ درآمد؟
که طوفان فاخته آغوش گشت سرو روان را
دمید حیرت حسن تو بر زمانه فسونی
که همچو شیر و شکر کرد ماهتاب و کتان را
ز زلف او که رسیده است تا کمر ز درازی
به پیچ و تاب توان فرق کرد موی میان را
اشاره گرچه زبان است بهر بسته زبانان
نمی توان به ده انگشت کرد کار زبان را
یکی ده است هر آن نعمت بجا که تو داری
نظر به گنگ کن، از شکر حق مبند دهان را
کسی که پا به مقام رضا نهاد چو صائب
به خوشدلی گذرانید عالم گذران را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز موج خویش بود تازیانه ریگ روان را
چه حاجت است محرک، ز دست رفته عنان را؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر ما خود به طور طبیعی و بدون هیچ گونه نیازی به تحریک خارجی قادر به حرکت و پیشرفت هستیم، پس از چه نیازی به عوامل و نیروهای خارجی داریم؟ مانند ریگهایی که خود به خاطر امواج حرکت میکنند، پس وقتی از کنترل خود خارج شدهاند، نیازی به کسی برای راندنشان ندارند.
دلم ز بیم خزان می تپد، خوشا گل رعنا
که در بهار پس سر نمود فصل خزان را
هوش مصنوعی: دل من از ترس فصل خزان میتپد، اما خوش به حال گلی زیبا که در بهار دوباره به شکوفایی میرسد و فصل خزان را فراموش میکند.
علاج غفلت سرشار کن به اشک ندامت
که قطره ای برد از جای خویش خواب گران را
هوش مصنوعی: اگر دچار غفلت و بیتوجهی شدهای، بهترین راهکار این است که با ندامت و پشیمانی اشک بریزی، چرا که این اشک میتواند حتی یک لحظه خواب سنگین و بیخبری تو را به هم بزند و بیدارت کند.
ز طعن کجروی آسوده است کشتی عزمش
چو موج هر که به دریا سپرده است عنان را
هوش مصنوعی: کشتی کسی که به دریا رفته و سرنوشتش را به امواج سپرده، از انتقادها و بیراهاییها در امان است.
ستمگران به ریاضت نمی شوند ملایم
که دل ز چله نشینی نگشت نرم کمان را
هوش مصنوعی: ستمگران هرگز با سختی و زجر نرم و ملایم نمیشوند، چرا که دلها مانند کمان که از فشار و تیراندازی نرم نمیشود، در چله نشینی و دوری از آرامش به حالتی سخت و مقاوم درمیآیند.
کدام ساقی شمشاد قد به باغ درآمد؟
که طوفان فاخته آغوش گشت سرو روان را
هوش مصنوعی: کدام نوشندگان زیبا با قدی همچون شمشاد به باغ آمدند که طوفان درختان را برافراشت و سروی را در آغوش گرفت؟
دمید حیرت حسن تو بر زمانه فسونی
که همچو شیر و شکر کرد ماهتاب و کتان را
هوش مصنوعی: جذابیت و زیبایی تو چنان تأثیر عمیقی بر دنیا گذاشته است که مانند شیر و شکر، ماه و کتان هم با هم ترکیب شدهاند و در نتیجهی آن، چیزی شگفتانگیز و دلپذیر به وجود آمده است.
ز زلف او که رسیده است تا کمر ز درازی
به پیچ و تاب توان فرق کرد موی میان را
هوش مصنوعی: موهای او به قدری بلند است که تا کمرش میرسد و به خاطر این بلندی و پیچ و تابش، میتوانیم موهای وسط سر را از هم تشخیص دهیم.
اشاره گرچه زبان است بهر بسته زبانان
نمی توان به ده انگشت کرد کار زبان را
هوش مصنوعی: اگرچه اشاره کردن با دست میتواند به برقراری ارتباط کمک کند، اما نمیتوان همه چیز را فقط با اشاره بیان کرد و نیاز به بیان کلامی وجود دارد.
یکی ده است هر آن نعمت بجا که تو داری
نظر به گنگ کن، از شکر حق مبند دهان را
هوش مصنوعی: هر نعمتی که داری، آن را بهخوبی بشناس و قدر آن را بدان. با زبان بیمهری و کفران نعمت، شکر خدا را نکن و از نعمتهایت بهدرستی یاد کن.
کسی که پا به مقام رضا نهاد چو صائب
به خوشدلی گذرانید عالم گذران را
هوش مصنوعی: کسی که به رضایت و خشنودی رسیده است، مانند صائب با دل شاد به راحتی از دنیای فانی عبور میکند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۳۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1395/01/09 09:04
محسن شفیعی
بیت ششم مصراع دوم
که طوق فاخته ....
صحیح است مطابق چاپ محمد قهرمان

صائب