گنجور

غزل شمارهٔ ۸۲۲

از خون جگر رنگ پذیرد سخن ما
برگی است خزان دیده سهیل از یمن ما
محتاج به شمع مه و خورشید نباشد
چون سینه روشن گهران انجمن ما
از صحبت ما فیض توان برد به دامن
زلف شب قدرست دل پرشکن ما
چون ماهی لب بسته سراپای زبانیم
در ظاهر اگر نیست زبان در دهن ما
بی قیمتی ما ز گران مایگی ماست
کاین چرخ فرومایه ندارد ثمن ما
از گوهر ما گرچه خورد چشم جهان آب
از گرد یتیمی است همان پیرهن ما
از بند لباسیم درین بحر سبکبار
پیراهن ما همچو حباب است تن ما
آن خوش سخنانیم درین بزم که باشد
از بال و پر خویش چو طوطی چمن ما
در زندگی از بس که به تلخی گذراندیم
از زهر فنا تلخ نگردد دهن ما
صائب اگر از موی شکافان جهانی
غافل مشو از خامه نازک سخن ما

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از خون جگر رنگ پذیرد سخن ما
برگی است خزان دیده سهیل از یمن ما
هوش مصنوعی: سخن ما از دل پرخون و دردناک ما برمی‌آید و مانند رنگ برگ‌های پاییزی است. ستاره «سهیل» نشانه‌ای از خوشبختی و نعمت است که از سمت یمن می‌آید.
محتاج به شمع مه و خورشید نباشد
چون سینه روشن گهران انجمن ما
هوش مصنوعی: انسان‌هایی که دل‌هایشان پر از عشق و محبت باشد، به نور خورشید و ماه نیازی ندارند. روشنایی دل‌های آن‌ها خود به تنهایی کافیست.
از صحبت ما فیض توان برد به دامن
زلف شب قدرست دل پرشکن ما
هوش مصنوعی: از گفتگوی ما می‌توان بهره‌مند شد، زیرا شب قدر، دل شکسته‌ ما را در آغوش زلف خود گرفته است.
چون ماهی لب بسته سراپای زبانیم
در ظاهر اگر نیست زبان در دهن ما
هوش مصنوعی: ما مانند ماهی‌ای هستیم که دهانش بسته است و همه‌چیز ما در وجودمان نهفته است. اگرچه در ظاهر به نظر می‌رسد که زبانی نداریم، اما در واقع در دل ما سخن‌ها و احساسی زیاد وجود دارد.
بی قیمتی ما ز گران مایگی ماست
کاین چرخ فرومایه ندارد ثمن ما
هوش مصنوعی: بی‌ارزشی ما به خاطر باارزشی ماست، زیرا این دنیا و زندگی پست، ارزش ما را نمی‌داند.
از گوهر ما گرچه خورد چشم جهان آب
از گرد یتیمی است همان پیرهن ما
هوش مصنوعی: هرچند که نگاه جهان به ما ارزش و مروت را نمی‌شناسد، اما در دورانی که بی‌سرپرست و یتیم هستیم، خود ما همچنان ارزشمندیم و هویت‌مان را حفظ خواهیم کرد.
از بند لباسیم درین بحر سبکبار
پیراهن ما همچو حباب است تن ما
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که ما از قید و بندهای دنیوی رها شده‌ایم. ما در این دنیای پر از مشکلات و پیچیدگی‌ها به سبک و轻ی حرکت می‌کنیم، و بدن ما مانند یک حباب، بی‌وزن و آزاد است.
آن خوش سخنانیم درین بزم که باشد
از بال و پر خویش چو طوطی چمن ما
هوش مصنوعی: ما در این جمع دوستانه eloquence را با طرز بیان دلنشین خود به نمایش می‌گذاریم، درست مانند طوطی‌ای که روی درختان باغ در پرواز است.
در زندگی از بس که به تلخی گذراندیم
از زهر فنا تلخ نگردد دهن ما
هوش مصنوعی: ما در زندگی به قدری با تلخی‌ها مواجه شده‌ایم که دیگر طعم تلخی مرگ برای ما خالی از اثر شده است.
صائب اگر از موی شکافان جهانی
غافل مشو از خامه نازک سخن ما
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در دنیای پر از زیبایی‌ها و جذابیت‌ها غرق شوی، اما هیچگاه فراموش نکن که این کلمات نازک و لطیف ما نیز می‌توانند احساسی عمیق و معنی‌دار را منتقل کنند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۲۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/10/27 16:12
fariba

درود
کسی معنی این بیتش را میداند؟
ازگوهر ما گرچه خورد چشم جهان اب
از گرد یتیمی است همان پیرهن ما

1394/10/27 18:12
س ، م

fariba ی عزیز
خود ستایی می کند
درّ یتیم کنایه از مروارید آبدار است ، نام دیگر مروارید ، گوهر است ، گوهر شهوار و گوهر ثمین نیز هم همین معنا را دارند
صائب می گوید: اگر چه همه ی جهان از فیض وجود ما بهره مندند ولی غباری از همین گوهر ، مارا در خود گرفته ، همین غبار باعث شده که جهان از محضر ما برخوردار شوند
به قول جناب ترابی ، مانا در نهان سراینده