گنجور

غزل شمارهٔ ۸۲

صرفِ بیکاری مگردان روزگارِ خویش را
پردهٔ رویِ توکّل ساز، کارِ خویش را
زادِ همراهان درین وادی نمی‌آید به کار
پُر‌کن از لَختِ جگر جَیب و کنارِ خویش را
شعلهٔ نیلوفری در محفلِ قدس است باب
دور‌کن اینجا ز خود دود و شرارِ خویش را
پردهٔ دام است خاکِ این جهانِ پرفریب
بندِ عُزلت بر‌مدار از پا شکارِ خویش را
یک سیه‌خانه است گردون از بیابانِ عدم
گردبادِ آن بیابان کُن غبارِ خویش را
گردِ راه از چهرهٔ سیلاب می‌شوید محیط
متّصل‌گردان به دریا جویبارِ خویش را
بر زرِ کامل‌عیار آتش گلستان می‌شود
فرصتی تا هست کامل‌کن عیارِ خویش را
گوشه‌گیری کشتیِ نوح است در بحرِ وجود
از کشاکش وارهان جسمِ نزارِ خویش را
تا در ایامِ خزان از زردرویی وارهی
در بهار از خود بیفشان برگ و بارِ خویش را
ای که در چشمِ خود از یوسف فزونی در جمال
از دو چشم خصم کن آیینه‌دارِ خویش را
یا خُمِ می، یا سبو، یا خشت، یا پیمانه کن
بیش ازین در پا میفکن خاکسارِ خویش را
نیست صائب قول را بی‌ فعل در دل‌ها اثر
بر نصیحت چند بگذاری مدارِ خویش را؟

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صرفِ بیکاری مگردان روزگارِ خویش را
پردهٔ رویِ توکّل ساز، کارِ خویش را
هوش مصنوعی: وقت خود را بیهوده نگذران، بلکه با توکل به خدا به کارهایت بپرداز.
زادِ همراهان درین وادی نمی‌آید به کار
پُر‌کن از لَختِ جگر جَیب و کنارِ خویش را
هوش مصنوعی: در این مسیر، همراهان و یاران به درد نمی‌خورند؛ از دل و جان خود برای پر کردن نیازها و برطرف کردن کمبودهای خود استفاده کن و به فکر رفاه و آسایش خود باش.
شعلهٔ نیلوفری در محفلِ قدس است باب
دور‌کن اینجا ز خود دود و شرارِ خویش را
هوش مصنوعی: در فضای مقدس، شعله‌ای نیلوفر رنگ روشن شده است. بنابراین، از اینجا باید به دور از خود و احساسات و دردهای شخصی فاصله بگیریم.
پردهٔ دام است خاکِ این جهانِ پرفریب
بندِ عُزلت بر‌مدار از پا شکارِ خویش را
هوش مصنوعی: در این دنیا که فریبنده و فریبکار است، چنان به نظر می‌رسد که زمین مانند یک دام عمل می‌کند. انسان باید از انزوا دوری کند و قوای خود را در مسیر درست به کار گیرد، در غیر این صورت، به دام خودخواهی و محدودیت خواهد افتاد.
یک سیه‌خانه است گردون از بیابانِ عدم
گردبادِ آن بیابان کُن غبارِ خویش را
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک مکان تاریک و ناامن است که از عدم و ناشناخته‌ها شکل گرفته است. در این فضای خالی، باید با چالش‌ها و بلایای زندگی، خود را آماده کنیم و غبار و آلودگی‌های دنیایی را که در آن زندگی می‌کنیم، کنار بزنیم.
گردِ راه از چهرهٔ سیلاب می‌شوید محیط
متّصل‌گردان به دریا جویبارِ خویش را
هوش مصنوعی: گرد و غبار مسیر، از چهرهٔ سیلاب پاک می‌شود. محیطی که به دریا وصل می‌شود، جویبار خود را به جریان درمی‌آورد.
بر زرِ کامل‌عیار آتش گلستان می‌شود
فرصتی تا هست کامل‌کن عیارِ خویش را
هوش مصنوعی: در کنار ثروت و نعمت، آتش عشق و زیبایی به وجود می‌آید، پس بهره‌برداری کن و به تکمیل شخصیت و ارزش‌های خود بپرداز.
گوشه‌گیری کشتیِ نوح است در بحرِ وجود
از کشاکش وارهان جسمِ نزارِ خویش را
هوش مصنوعی: انزوا و دوری کشتی نوح از طوفان، در دنیای وجود، نشان‌دهنده این است که انسان باید از تنش‌ها و سختی‌های جسمی و دنیوی دوری کند و روح خویش را از این مشکلات رها سازد.
تا در ایامِ خزان از زردرویی وارهی
در بهار از خود بیفشان برگ و بارِ خویش را
هوش مصنوعی: تا زمانی که در فصل خزان از زردی و پژمردگی رهایی یابی، در فصل بهار باید با شوق و طراوت، زیبایی‌ها و دارایی‌های خود را به نمایش بگذاری.
ای که در چشمِ خود از یوسف فزونی در جمال
از دو چشم خصم کن آیینه‌دارِ خویش را
هوش مصنوعی: ای کسی که در چشمانت زیبایی یوسف را فراتر از دیگران می‌بیند، در زیبایی خود به چشمان دشمن نگاه کن و آینه‌دار خودت باش.
یا خُمِ می، یا سبو، یا خشت، یا پیمانه کن
بیش ازین در پا میفکن خاکسارِ خویش را
هوش مصنوعی: یا اینکه می‌خوری، یا از لیوان استفاده می‌کنی، یا از گِل و سفال برای نوشیدنی‌ات کمک می‌گیری، اما دیگر در پاهایم خاک نپاش؛ من انسان خاکی و فرودستی هستم که نباید بیشتر از این به من بی‌اعتنایی شود.
نیست صائب قول را بی‌ فعل در دل‌ها اثر
بر نصیحت چند بگذاری مدارِ خویش را؟
هوش مصنوعی: انسان‌ها برای پذیرش نصیحت و حرف درست، فقط به شنیدن کلمات بسنده نمی‌کنند؛ بلکه باید دید که این کلمات با چه عملی همراه هستند. پس ارزش واقعی گفته‌ها به عمل ما وابسته است و نباید انتظار داشته باشیم که بدون عمل، حرف‌ها تاثیری در دل‌ها بگذارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1404/02/20 15:05
کیوان بن

حرفی برای گفتن نیست.

فوق العادست.